قهرمان؛ الگویی موفق برای فیلمی انسانی با مضمون دینی
«قهرمان» ساخته جدید اصغر فرهادی از جمله آثاری است که در آن پیامی انسانی به زیباترین شکل ممکن روایت میشود؛ این فیلم بدون ادعا حرفی را میزند که برخی آثار دینی در بیان آن عاجز عمل میکنند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، با اینکه کمدی دینامیت با فداکاری، جور سینمای کرونازده ایران را در گیشه کشید و در این شرایط به فروش خوبی هم دست یافت اما قطعا این فیلم قهرمان است که تکانی اساسی به گیشه داده و بعد از مدتها مردم را به سالنهای سینما کشانده است. استقبال بالای تماشاگران از این فیلم در همین روزهای اول و رسیدن قهرمان به سئانسهای فوقالعاده در شهرهای مختلف، حال سینما را خوب کرده و میتواند فضا را برای اقبال مخاطبان به دیگر فیلمهای اکران هم آماده کند. به جز اهمیت قهرمان در اکران داخلی، حضور فیلم فرهادی بهعنوان نماینده سینمای ایران در اسکار ۲۰۲۲ - فارغ از برخی مخالفتها و تردید در شایستگی این انتخاب- و موفقیت احتمالی آن هم میتواند نقش مهمی در توجه بیشتر جهان به سینمای کشور داشته باشد.
داود کنشلو در مطلبی که در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده است میگوید چند سال پیش وقتی که فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» اکران شد در یادداشتی نوشتم از این فیلم میتوان به عنوان اثر قرآنی نام برد که به بهترین نحو یکی از گناهان کبیره را مذموم میشمارد. پس از چند سال بار دیگر اصغر فرهادی با فیلم «قهرمان» به سینمای ایران بازگشت؛ فیلمی که باز هم به جرئت میتوان گفت یکی از بهترین آثاری است که در آن مضمونی دینی مورد پرداخت قرار گرفته است.

«قهرمان» در ظاهر امر به هیچ وجه ادعای دینی ندارد اما آنچه بیان میکند، توصیههایی است که در قرآن و احادیث ائمه(ع) مورد تأکید واقع شده است. تنها تفاوت این فیلم با آثاری که مدعی دینی بودن این است که تماشاگر بعد از دیدن فیلم به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و حوالی مفهوم اندیشه میکند. این اتفاقی است که به واسطه تعلیق بسیار حرفهای اصغر فرهادی در کار حاصل شده است.
«قهرمان» داستان فردی به نام رحیم است که به واسطه بدهکاری مالی به زندان میافتد. وی برای چند روزی به مرخصی میآید. نامزد رحیم، کیف پولی پیدا میکند که در آن سکه طلا وجود دارد. او به رحیم میگوید سکهها را بفروشند تا بخشی از بدهیها داده شود. در ابتدا رحیم میپذیرد اما در ادامه وجدان او اجازه این کار را به وی نمیدهد. رحیم پول را صاحبش برمیگرداند، اما این تازه آغاز ماجراست.
شخصیتپردازی در «قهرمان» بسیار دقیق است. برای همین نمیتوان درباره آدمهای فیلم قضاوت سیاه و سفید داشت، حتی محسن طنابنده که در ظاهر نقش منفی فیلم را بر عهده دارد در مواقعی رگههای خاکستری خود را نشان میدهد. درضمن آدمها در «قهرمان» از جنس واقعیت هستند و کارگردان سعی نکرده آنها را رنگآمیزی کند. نکته جالب اینجاست فرهادی قرار نیست برای کار خوبی که رحیم انجام داده به او جایزه دهد زیرا در فیلم میبینیم تمام کسانی که رحیم را به واسطه کارش تمجید میکردند با کوچکترین شایعهای پشت او را خالی کرده و تهمت ناروا نثار وی میکنند.
فرهادی در این فیلم بار درام را بیش از دیگر آثارش بالا برده اما هیچگاه این مسئله به سمت سانتیمانتالیسم سوق پیدا نمیکند، زیرا وجود کودکی که لکنت زبان دارد و عاشقانه پدر را میپرستد، میتوانست کار را به سمت هندی شدن پیش برد اما فرهادی این مرز را با موفقیت طی میکند. یکی از اهرمهایی که باعث میشود کارگردان در کنترل صحنهها موفق باشد عدم استفاده از موسیقی است، البته موسیقی در آثار سینمایی، اهرمی برای جذابیت بیشتر است اما داشتههای فنی فیلمنامه و کارگردانی در آثار فرهادی به اندازهای است که نبود یا کم بودن موسیقی به هیچوجه به چشم نمیآید.
کارگردان در قهرمان به مخاطب میگوید برای انسان بودن لازم نیست حتما لباس خاصی بر تن کرده باشید، بلکه در قامت یک زندانی هم میتوان به این مهم دست یافت. نکته جالبتر اینکه تمام آدمهایی که در ظاهر قرار است نیکوکار باشند، نفس کاری که انجام میدهند برایشان اهمیتی ندارد، بلکه نکته مهم بازخوردهایی است که آنها قرار است بابت کار خوبشان از سوی مردم دریافت کنند.
پایانبندی فیلم «قهرمان» را همانند دیگر فیلمهای اصغر فرهادی باید جز امتیازات فیلم نام برد با این تفاوت که تعلیق پایانی «قهرمان» با امید همراه است، البته در ظاهر رحیم به زندان باز میگردد اما امید و نشاطی که بین او و فرزندش بابت کاری که انجام داده دیده میشود تماشاگر را خشنود میکند.

اما درباره بازیگران این فیلم باید گفت فرهادی از حضور بازیگران مطرح و گمنام در کنار هم سود برده است اما هیچگاه این امر باعث نشده فیلم دچار نوسان کیفیت شد چون چهرههای جدید، همدوش بازیگران مطرح بازی بسیار خوبی از خود نشان میدهند. برای مثال سحر گلدوست بازیگر نقش فرخنده بسیار قوی از عهده کارش برآمده است پس مطمئناً در آینده از این بازیگر بسیار خواهیم شنید اما درباره امیر جدیدی و محسن تنابنده باید گفت هرآنچه از بازی این دو بازیگر در ذهن دارید در «قهرمان» باید دور بریزید، چون جنس جدید از بازی آنها را میبینید به ویژه امیر جدیدی که به نظرم آنچه ارائه میدهد چشمگیر است و مطمئناً اگر فیلم در جشنواره فیلم فجر حضور میداشت او یکی از کاندیداهای جدی بهترین بازیگر نقش اول بود.
درباره کارگردانی اصغر فرهادی هم باید گفت «قهرمان» از بهترین آثار این فیلمساز است به ویژه که فرهادی در فیلم جدیدش جغرافیایی را تصویر میکند که نمود آن را کمتر در فیلمهای ایرانی شاهد هستیم.
درباره این فیلم نکتهای دیگر وجود دارد. عموماً نقدهایی که از سوی منتقدین خاص به فرهادی میشود چندان پایه و اساس سینمایی ندارد بلکه بیشتر مشکل با فیلمساز است که نقدها را به وجود آورده است اما تصورم این است که در «قهرمان» دیگر همان بهانههای کلیشهای همیشگی نیز در اختیار آنها نیست تا بخواهند فیلم را زیر سوال ببرند. «قهرمان» درباره کرامت انسانی است که در هر شرایطی بازگویی آن پسندیده است بهویژه که در کار اخیر فرهادی امید نیز پررنگتر از قبل دیده میشود.
پاشنه آشیل قهرمان
روزنامه جام جم نیز در گزارش خود از فیلم قهرمان نوشته است: اولین تصویری که مدتها قبل و در آستانه نمایش فیلم در جشنواره کن منتشر شد، تصویری از امیر جدیدی بود که دست پسری را گرفته و از خیابان رد میشوند. التهابی که خود این عکس داشت، در خود فیلم وجود ندارد، بهویژه همین لحظه که میبینیم صرفا یک عبور ساده پدر - پسری از خیابان است. شاید یکی از دلایل جذابیت کمتر قهرمان نسبت به فیلمهای اوج کارنامه فرهادی، همین التهاب و هیجان کمتر باشد. قهرمان البته در ساحت و حد و اندازه خودش و بهخصوص در ایران امروز، درست و بهقاعده به نظر میرسد اما فاقد آن التهاب و هیجان جدایی نادر از سیمین، درباره الی، چهارشنبهسوری و حتی فروشنده است. هرچند نباید موقعیت رحیم را صرفا با مباحث و گرفتاری مالی و اقتصادی سنجید و با شخصیت پیچیدهتری روبهرو هستیم که تاوان سادهدلی، پاکدستی و میل به قهرمانی و شهرتطلبی نصفهنیمهاش و خردهاشتباههای ناگزیرش را میدهد اما پایه و اساس گرفتاری او ریشه اقتصادی دارد که در مقایسه با چالشها و موقعیتهای پیچیدهتر و ملتهبتر شخصیتهایی مثل عماد فروشنده و الی و سپیده در درباره الی و ترمه در جدایی نادر از سیمین و مژده در چهارشنبهسوری، حرف چندان زیادی برای گفتن ندارد. اگر کمی با فاصله به قصه نگاه کنیم و اندکی بیرحمی و بیانصافی را هم چاشنیاش کنیم، مهمترین مشکل رحیم، بدهکاری مالیاش و تحمل مجازات حبس است.
نکته دیگر اینکه اگرچه بحث اشاره به اثرات منفی و مخرب و تهدیدکننده فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، نقش بهسزایی در امروزیبودن و همگام با جامعه بودن فیلم قهرمان دارد اما فرهادی احتمالا به اقتضای سنوسال و دور بودن از فضای مجازی، چندان این تهدید را ملموس و باورپذیر از کار درنمیآورد و موقعیت ملتهب قصه در این زمینه، چندان باورپذیر نیست. یعنی ما تنها از طریق دیالوگها متوجه این تهدید پخش فیلم درگیری در اینترنت میشویم و این التهاب از طریق تصویر به ما منتقل نمیشود. مقایسه کنید با التهاب اولیه فیلم شنای پروانه و چند پلان از مردمی که در سطح شهر مشغول تماشای فیلم لو رفته پروانه در استخر هستند؛ جوانی نویسنده و کارگردان شنای پروانه و شناخت بیشترش از فضای مجازی و قدرت شبکههای اجتماعی، التهاب اینترنتی مورد نظر را خیلی بهتر از فرهادی کمتر آشنا به فضای مجازی، به مخاطب منتقل میکند.
فیلم قهرمان به شکل عجیبی، بازیهای یکدستی ندارد و حتی میتوان گفت از نظر ترکیب و کیفیت بازی بازیگران، جزو آثار ضعیف فرهادی است. برخی بازیگران ناشناس نقشهای مکمل و فرعی و کوتاه خوب نیستند و حتی بعضی از سرشناسها هم توقعات را در بازیگری فراهم نمیکنند. مشخصا سارینا فرهادی و فرشته صدرعرفایی که منتظر بازیهای ویژه و تاثیرگذاری از آنها بودیم اما متاسفانه قهرمان جزو بازیهای خوب کارنامه این دو بازیگر نیست. محسن تنابنده هم در نقش بهرام اگرچه گریم خوبی دارد و مثل همیشه استادیاش را در لهجههای مختلف به رخ میکشد و حتی بازی درست و بهاندازهای دارد اما توقع نقش جذابتری از او میرفت و تقابل دراماتیکش با قهرمان داستان، میتوانست عمیق و چالشی و جذابتر باشد. شاید ایراد اصلی در این کمجلوه بودن نقش بهرام و برخی دیگر از نقشهای فیلم، تمرکز کامل فرهادی روی شخصیت رحیم باشد. با اینکه این مراقبت و هدایت بهخوبی جواب داده و چهبسا همراهی و همدلی بیشتر تماشاگران را به همراه داشته اما کاش این وسواس و دقت درباره دیگر شخصیتها در متن فیلمنامه و انتخاب و کیفیت بازیگران در نقشهای دیگر هم وجود داشت تا قهرمان همهجوره شایسته قهرمانی در ساختار و کیفیت باشد. دیگر اینکه فرهادی با وجود سابقه کار در تلویزیون و مواجههاش با رسانهها و مطبوعات در همه این سالها، باید خیلی بهتر از اینها فضای رسانهای را به تصویر میکشید اما کیفیت و جذابیت این سکانسها، عجیب و غیرمنتظره است و اگر نام فرهادی در تیتراژ نبود، شک میکردیم در این لحظات با فیلمی از این فیلمساز معتبر روبهرو هستیم.
کنایهها و اشارات سیاسی فرهادی در قهرمان همچون تیغ دو دم عمل میکنند، هرچقدر اینها میتواند دل برخی تماشاگران را خنک کند و حکم نوعی عقدهگشایی اجتماعی در قالب سینما را داشته باشد اما از زاویهای هم میتواند کمی گلدرشت جلوه کند. به نظر میرسد قهرمان حتی بدون این اندک هم کارش را با همان ارجاعات تاریخی و حضور رحیم در نقش رستم و بعد دربهدریاش در شهر و جامعهای که نشانی از آن عظمت و ابهت ندارد، راه میانداخت.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر
آخرین اخبار