کد خبر: ۱۱۹۵۸۹

رزمنده‌ای که می‌خواست بدون تیر بجنگد

رمان «نبودن» با قلم مهدی زارع که به تازگی منتشر شده، ماجرای منصور، تخریب‌چی را تعریف می‌کند که تصمیم داشت تا بدون حتی یک تیر در جنگ حضور داشته باشد.

رزمنده‌ای که می‌خواست بدون تیر بجنگد
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر ، رمان نبودن با قلم مهدی زارع که با تازگی از سوی انتشارت سوره مهر منتشر شده است، در فضای شهرستان سمنان می گذرد و درگیری‌های یک جانباز بعد از پیدا شدن پای مفقود شده‌اش و فقدان‌های زندگی‌اش را روایت می‌کند.

او آخرین عضو یک خاندان خوش‌نام است و دردِ نبودن در ابعاد مختلف زندگی‌اش جریان دارد.

قصه نبودن ماجرای منصور، تخریب‌چی را تعریف می‌کند که تصمیم داشت تا بدون حتی یک تیر در جنگ حضور داشته باشد و از آدم‌ها و کشورش دفاع کند. حالا سال‌ها از آن ماجرا گذشته و امروز او مانده و پای جامانده‌اش و عشقی که اینجا به چند شکل حضور دارد.

در بخشی از داستان با عشقی مواجه می‌شویم که فقط دوست او باورش دارد نه حتی خودش و در بخش دیگر هم عشق پنهانی را می‌بینیم که منصور حسش می‌کند اما گویا می‌خواهد نادیده‌اش بگیرد. اینجا هم برای نویسنده سوال است که آیا از همه این حس‌ها باید با یک کلمه یعنی تنها عشق نام برد؟ و آیا لازم نیست تا واژه‌های مختلفی برای سطوحی که این جریان دارد کشف و یا ساخته شوند؟

این درگیری و در جست و جوی کلمات بودن البته پیش از آن در مورد پای مصنوعی مطرح می‌شود؛ جایی اول قصه که منصور می‌گوید: «‌نمی‌دانم برای وصل کردن پای مصنوعی به زانویم از چه فعلی استفاده کنم. پای مصنوعی را پوشیدم؟ نه! شبیه شلوار که نیست. بیشتر شبیه کفش است. باید بگویم پای مصنوعی را پا کردم. هنوز نتوانسته‌ام کلمه جدیدی حتی برای مشکل خودم بسازم. انسان بدون کلمه چگونه می‌خواهد از خودش دفاع کند؟ نمی‌دانم؛ لابد با تفنگ».

در این قصه فضاسازی به خصوص در حوزه رساندن حس و حال آدم‌ها، یکی از ویژگی‌هایی است که به وفور به چشم می‌خورد. علاوه بر آن پرش‌های زمانی در طول ماجرا اتفاق دیگری است که بین حال و گذشته مدام ادامه دارد. این جریان گاهی باعث می‎‌شود تا مخاطب به کمی زمان نیاز داشته باشد تا بفهمد روایت مربوط به زمان حال است یا گذشته. از سوی دیگر اما این روند موجب شده تا یکنواختی و بیان خطی آن هم بدون ریتم در داستان وجود نداشته باشد و چشم ذهن خواننده از خواندن یکسره قصه خسته نشود.

در بخشی از این کتاب آمده است:

چشمم گشاد می شود. معنی واژه ها توی مغزم می لرزند. موج می خورند. پررنگ می شوند. یعنی توانسته سلما را پیدا کند؟ خودم را روبروی سلما می بینم. بوی مشک، بوی الکل و بتادین و ساولن توی سرم می پیچد. سلول هایم تکان می خورند و از هم فاصله می گیرند. ورم می کنم. نمی دانم از کجا باید شروع کنم. از کدام سوال؟ کدام اعتراف؟ سلما شایسته تر است رازم را بداند یا حبیب؟ انگار خم شده ام سمت حبیب.

درخت ها سمت او خم شده اند. تیرهای چراغ برق. جهان سمت او خم شده. می گوید: «با نشونیایی که ازش دارم جور درمی‌آد. یکی گفته یه دختری رو به این اسم و رسم می شناسه».

حببیب عمدا گفت دختر یا از دهانش پرید؟ یعنی می شود هنوز ازدواج نکرده باشد؟ می پرسم: «ازدواج نکرده؟» نمی داند. چیز بیشتری نمی داند. همین قدر می داند که سلما نامی را که توی جنگ پرستار بوده می شناسند. با چند واسطه از او خبر دارند (ص.۱۰۶).

مهدی زارع، نویسنده کتاب پیشتر و در باب بیان دغدغه‌های اصلی‌اش برای نوشتن این کتاب گفته بود: نبودن، دغدغه اصلی، اساسی و ذهنی‌ام بود. ما به بعضی از مفاهیم به‌درستی نپرداخته‌ایم و من اثری درباره آن‌ها نمی‌بینم.

مدت‌هاست واژه تازه درست نکرده‌ایم و برخی کلماتی که به کار می‌بریم مربوط به هزاران سال پیش است. یکی از سوالاتی که در کتاب مطرح می‌شود این است که من پای مصنوعی دارم آیا باید بگوییم این پا را پوشیدم؟ این پا را پا کردم؟ چرا ما برای وضعیت جدید فعل و کلمه جدید نداریم؟ مگر ما انسان نیستیم و قرار نیست که کلمه جدید بسازیم؟

این موضوع دغدغه ذهنی من بود و رمانم را براساس آن نوشتم تا نشان دهم دلایل و بهانه‌های فرهنگی‌ای که درباره این امر می‌آوریم بهانه‌هایی واهی بیش نیستند و واقعیت ندارند.

اولین گام حل مسئله، پذیرش آن است. ما هنوز نپذیرفتیم که زبانمان الکن است. از سوی دیگر هر فرآیندی با سوال آغاز می‌شود و کوشش برای یافتن پاسخ در حل این مشکل کمک می‌کند. من در این کار کلمه جدیدی درست نکردم ولی شخصیت داستان در موقعیت زیستی خود راه‌حل جدیدی ارائه داد. راوی برای دیدگاه درباره عشق راه‌حل جدید پیدا می‌کند ولی کلمه جدید نمی‌سازد یا درمورد مسائل دیگر هم اوضاع به همین ترتیب پیش می‌رود.

آلیش، پادشاه زیر درخت نارنج، اتوبوس پاکستانی و تحریر دیوانگی رمان‌های قبلی زارع در مقام نویسنده است.

کتاب نبودن در ۱۵۵ صفحه با شمارگان یک‌هزار و ۲۵۰ نسخه به تازگی به همت مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری انقلاب اسلامی تولید و از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده ‌است.
گزارش خطا
ارسال نظر
آخرین اخبار
اکران افتتاحیه «دست ناپیدا» همراه با تجلیل از انسیه شاه‌حسینی
«مادران قصه‌گو»؛ روایت مقاومت و امید برای نسل آینده
نمایش و نقد فیلم «شمال از شمال غربی» در فرهنگسرای ارسباران
صفحه اول روزنامه ها- سه شنبه ۳۱ تیر ماه ۱۴۰۴
فیلم؛ برگزاری ویژه برنامه "عاشورا بدون مرز" در فرهنگسرای نوجوان
اکران و نقدِ جدیدترین ساخته وس‌ اندرسون در سینما اندیشه
واگذاری تعدادی از فضا‌های تجاری سازمان فرهنگی هنری از طریق مزایده عمومی
ثبت نام دوره‌های تخصصی ترم تابستان خانه کاریکاتور آغاز شد
نمایشگاه بین‌المللی کارتون «جنگ و صلح» در خانه کاریکاتور ایران
فیلم؛ ترانه «ای ایران ایران» توسط گروه کر آوای عشاق فرهنگسرای دانش
نمایش «جاده اردکها ۲» در فرهنگسرای ارسباران
نقد و بررسی کتاب «خداحافظ گاری کوپر» در کتابخانه شهید سیدمحمدعلی جهان‌آرا
همایش بزرگ مثنوی‌خوانی «شرح اشتیاق» در فرهنگسرای ارسباران
سروده تازه میلاد عرفان‌پور برای این روزهای غزه/ در این داغ باید چه خاکی به سر کرد؟
فصل دهم پاتوق فیلم کوتاه از ۷ مرداد آغاز می‌شود
اختتامیه پویش «مادران قصه‌گو» با حضور تعدادی از مادران راوی دفاع مقدس برگزار می‌شود
نامزدهای بیست‌وسومین دوره جایزه قلم زرین معرفی شدند/ اختتامیه؛ دوم مرداد
نامگذاری یکی از سالن‌های پردیس سینمایی باغ کتاب به نام خسرو شکیبایی
گروه هنری لبخند با نمایش شاد و خانوادگی «بی‌باک» در فرهنگسرای فردوس
صفحه اول روزنامه‌ها- دوشنبه ۳۰ تیر ماه ۱۴۰۴
پریناز ایزدیار، پیمان معادی، پژمان جمشیدی و بهرام افشاری این هفته به سینماها می‌آیند
فرصتی ویژه برای زوج‌های جوان؛ کارگاه همسفر زندگی
نمایش تصویر واقعی ایران به رسانه‌های بین‌المللی در باغ کتاب
معرفی و بررسی کتاب «یک گام آرامش» در نشست ادبی «اهل کتاب»
پاسداشت شهدای فرهنگ، هنر و رسانه در «تا ابد ایران»