آسیبشناسی کیفیت آثار و محصولات فرهنگی/1
شاکری: فرهنگ ما نیازمند خودباوریست
دبیر جشنواره قلم زرین خودباوری، کلاننگری، تجربهباوری و تقویت جریان نقد را راهکارهایی برای ارتقای کیفیت آثار و فعالیتهای فرهنگی میداند.
احمد شاکری، در گفتوگو با خبرنگار شهر گفت: مقوله کیفیت در حوزه تولیدات هنری و بهویژه ادبی، مسئلهای است که پس از انقلاب اسلامی بارها در مورد آن تفکر شده و افراد مختلفی درباره آن اعلام نظر کردهاند.
وی ادامه داد: مقوله کیفیت از چند منظر برای هنر و ادبیات و بهصورت کلی فرهنگ ما اهمیت دارد. نخست اینکه انقلاب ما انقلابی مردمی بوده و خاستگاه فرهنگی داشته است؛ لذا تولیدات هنری که ساختارهای فرهنگی و روابط فرهنگی را شکل میدهند، در تاثیرگذاری فرهنگی نقشی ویژه دارند.
این نویسنده اظهار داشت: ولی این سوال مطرح است که آیا تولیدات هنری به شرط تاثیرگذاری حائز کیفیت لازم هستند یا خیر و آیا تاثیرگذاری شرط لازم و کافی برای ارزشگذاری کیفیت اثر هنری انقلابی است یا نه؟ در این زمینه دو جبهه در میان آرا دیده میشود. جبهه نخست شامل افراد شبه روشنفکر و افرادی است که در مبانی یا فروع، با ارزشهای انقلاب زاویه پیدا کردهاند و در دیدگاهشان اندیشه غرب را دنبال میکنند.
شاکری توضیح داد: پایگاه فکری این دسته پایگاهی غیر مردمی است و همانطور که میدانید ادبیات غیر مردمی مخاطب خاص و محدود خود را دارد و اگر مجموعه آثار و زبان و ساختار این آثار بررسی شود، متوجه میشویم که عموما برگرفته از بافت فرهنگی غرب است و تناسب لازم را با فرهنگ ما ندارد، در نتیجه در جذب مخاطب عام ناموفق و کمتوفیق است.
وی افزود: در جبهه دیگر، آثار عامهپسند قرار دارند. ویژگی این آثار که در نامگذاری آنها نیز لحاظ شده، برخورداری از استقبال طیفی گسترده از جامعه است - بهویژه در حوزه رمان و کمتر از آن داستان کوتاه - و سالانه شاهد تولید دهها و شاید صدها عنوان داستان بلند و رمان هستیم که بعضا با شمارگان بالا و صفحات زیاد، با تعداد چاپهای متعدد روانه بازار میشوند.
عضو هيئت نظارت بر کتاب اظهار داشت: اما ضلع سومی در این میان وجود دارد که به هنر و ادبیات انقلاب میپردازد و هر دو جبهه ذکر شده را در تولیدات هنریاش لحاظ میکند؛ یعنی هم میتواند کیفیت و مهارت ذاتی هنر و زیباییها و مهارتهای ساختاری و عمق تحلیلی را در هنر لحاظ کند و هم با مخاطب عام ارتباط برقرار کند.
وی تاکید کرد: این مهمترین کاری است که هنر باید در صورت اعلا انجام دهد؛ یعنی آشتی بین نگاه، تحلیل و حرف عمیق با تاثیرگذاری بر طیف عام. در معارف نیز اصطلاحا از هنر با عنوان «تشبیه معقول به محسوس» یاد کردهاند؛ یعنی امور عقلانی به امور محسوس و قابل درک برای مخاطب تبدیل شود.
باورهایمان را درباره فرهنگ اصلاح کنیم
شاکری با اشاره به اینکه برای حرکت به سمت کیفیشدن آثار فرهنگی و هنری، بهویژه در ادبیات، میتوان چند پیشنهاد مطرح کرد، گفت: نخستین پیشنهاد من این است که باورهای نظری خود را درباره هنر و فرهنگ اصلاح کنیم.
وی ادامه داد: متاسفانه برخی شاخهها مثل سینما و ادبیات داستانی، به شدت وامدار و تابع نمونهها و مکاتب غربی حوزه خود هستند، به همین دلیل این تصور میان سینماگران و بخش قابل توجهی از داستاننویسان ما وجود دارد که ادبیات داستانی ما زمانی موفق میشود که از الگوهای غربی برای روایت استفاده کند. یعنی برای کیفی شدن ادبیات، نگاه ما به جهان همسو و مطابق نگاه ادبیات غرب به جهان شود و فنون و مهارتها و اسلوبها و سبکهای ما در داستان برگرفته از ادبیات امریکای لاتین یا غرب باشد.
کیفیت در فرهنگ ما رنگ و بوی بومی دارد
این رماننویس یادآور شد: با چنین نگاهی اساسا کیفیت لازم محقق نمیشود؛ زیرا این نگاه به شدت غیربومی است و ما نمیخواهیم ارزشهای بومی را فدای کیفیتی کنیم که غرب مدعی آن است. زیرا کیفیت در ادبیات ما رنگ و بوی بومی دارد و اساس آن ادبیات فارسی، فرهنگ ایران و تاریخچه اسلام بهویژه تاریخ پس از انقلاب است. پس نمیتوانیم با تبعیت از ارزشهای غربی به کیفیت دست یابیم و باید به خودباوری برسیم.
وی افزود: دومین راهکار پیشنهادی، تجربهباوری است که میتواند به کیفیت کمک کند؛ زیرا کیفیت در آثار هنری، حاصل تجربه هنرمند است. هنرمند در اثر هنری خود کشف حقیقت میکند و این ممکن نیست مگر اینکه در وجود هنرمند این کشف صورت گرفته باشد. به قول شاعر «ذات نایافته از هستیبخش/کی تواند که شود هستیبخش»، یعنی فاقد شیء نمیتواند معطی شیء باشد و کسی که چیزی را ندارد نمیتواند دهنده آن باشد، پس باید به تجربهباوری برسیم.
شاکری خاطرنشان کرد: البته منظور از تجربه اینجا، تجربه پوزیتیویستی نیست؛ بلکه دایره وسیعی از تجربههای عینی و محسوس و شهود و مکاشفه است. در واقع کیفیت ناظر بر تجربه است. شاید آثار هنری ما بیشتر به این دلیل که هنرمند بعضا واجد تجربه غنی نیست، برای جبران ضعف تجربه و کیفیتبخشی موهوم به اثرش، به اسلوبهای ادب غرب رو میآورد؛ درحالیکه تجربه در کیفیشدن اثر بسیار اهمیت دارد.
هنر بدون نقد به بیراهه میرود
دبیر جشنواره قلم زرین همچنین گفت: راهکار دیگر در این زمینه، تقویت جریان نقد هنر است که بسیار اهمیت دارد؛ زیرا اثر هنری اگر تنها تولید شود و به رویت مخاطب عام برسد، این احتمال وجود دارد که به خطا رود. اگر هنر ناظرِ مطلعِ نقادِ منصف نداشته باشد، قطعا به خطا خواهد رفت. آنچه هنر را هدایت و کنترل میکند و راه خطا را بر آن میبندد و هنرمند را در انتخاب مسیر درست دستگیری میکند، جریان نقد خوب است.
وی خاطرنشان کرد: امروز آثاری در کشور ما تولید میشود که عموم مردم آن را میبینند؛ ولی همه مردم مطلع و آشنا نیستند. مخاطبان ادبیات و سینما عموما با نگاه عاطفی و حسی با اثر برخورد میکنند، تحلیل ساختاری معقول و دقیق ندارند و اساسا با اسلوب نقد و شیوههای خلاقیت در این زمینهها، آشنا نیستند؛ پس جهتگیریشان بسیط، ساده و اولیه است و نمیتواند هنر را هدایت کند.
شاکری گفت: متاسفانه برخی تلاش میکنند ملاک ارزشگذاری هنر را صرفا بر دوش مخاطب عام بگذارند و منتقدان را از حوزه تحلیل خارج کنند؛ ولی این صحیح نیست. در همه نقاط جهان، جریان نقد مطمئنترین جریان برای تحلیل هنر و شناخت درست از نادرست است. البته نقدی که با مبانی دینی و ارزشهای انقلابی تطابق داشته باشد؛ وگرنه در حوزه نقد هم نحلههای پوچانگار، تفکرات اومانیستی، نحلههای ساختارگرا، نحلههای ضد قصه و نحلههای مختلفی وجود دارد که به دنبال حقیقت مطلقی در اثر نیستند و اساسا اعتقادی به حقیقت مطلق ندارند؛ بلکه تابع نسبیگرایی هستند. ولی این نوع نقدها نه تنها به ما کمک نمیکنند؛ بلکه جریان غیر اصیل، غیر انقلابی و غیر دینی را تقویت میکنند.
کلاننگری در فرهنگ یک ضرورت است
وی درباره چرایی تاثیرگذاری اندک فعالیتهای نهادهای فرهنگی با وجود امکانات وسیعی که در اختیار دارند، گفت: شاید میزان سرمایهگذاری انجامشده توسط نهادهای دولتی و موسسات خصوصی در حوزه فرهنگ و بهویژه ادبیات، با میزان توفیقات تناسب منطقی نداشته باشد و این دلایلی دارد. یکی اینکه در حوزه فرهنگ و بهصورت خاص در هنر و بهصورت اخص در حوزه ادبیات داستانی، ما فاقد نگرش کلان در مقوله هنر و ادبیات هستیم.
این رماننویس ادامه داد: کلاننگری یا افقنگری در تمامی حوزههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی برای یک جامعه ضروری است. البته این کلاننگری در سند چشمانداز ایران 1404 تدوین شده است؛ اما شکلی کلی دارد و باید برای مثال اهالی ادبیات و برنامهریزان این حوزه، سند چشماندازی برای افقهای پیش روی ادبیات داستانی در دهههای آینده تدوین کنند.
وی افزود: اگر چنین کلاننگریای وجود نداشته باشد، نمیتوان برای فرهنگ برنامهریزی منسجم و درستی کرد؛ چون کلاننگری تعیین اهداف بلندمدت است. در حوزه فرهنگ نیز بدون هدف مشخص نمیتوان برنامه مشخصی داشت؛ زیرا این مقوله نه متولی مشخصی دارد و نه متولیان فرهنگ هدف مشخصی دارند و نه تا کنون کاری در این حوزه انجام دادهاند.
شاکری گفت: برای مثال کلاننگری در حوزه ادبیات داستانی هنوز جزء مسئلههای ادبیات داستانی ما نشده و اصلا آن را دغدغه نمیدانیم که دربارهاش تامل کنیم؛ درحالیکه اولویت این کار بیش از هر کار دیگر است و قبل از برنامهریزی و برگزاری هر جشنواره و جریانی، باید هدف میانمدت و بلندمدتمان را تعیین کنیم.
موازیکاری مخل، آفت نهادهای فرهنگیست
وی ادامه داد: متاسفانه به نظر میرسد مجموعه نهادهای دولتی و موسسات خصوصی موازیکاریهای مخلی را صورت میدهند. البته موازیکاری در حوزه فرهنگ و هنر لزوما ایراد و اشکال نیست و نهادهای مختلف هر یک به نوبه خود میتوانند در این ساحت، فعالیت گرهگشا داشته باشند. ضرری که با آن روبروییم، از موازیکاریهای مخل است؛ یعنی تکرار برنامهها و راهبردهای شکستخورده در حوزه ادبیات، هنر و فرهنگ.
این نویسنده افزود: این در بلندمدت ادبیات داستانی ما را دچار دور تسلسل خواهد کرد. یعنی در محور یک دایره حرکت میکنیم و این نه تنها پیشرفت نیست، بلکه خسارت است؛ زیرا زمان و نیروی انسانی را از دست میدهیم.
وی یادآور شد: البته اقدامات خوبی در حوزه ادبیات انجام شده است؛ اما متاسفانه برخی موسسات خصوصی و برخی نهادهای دولتی عموما تابع کلاننگری نیستند و مشخص نیست به سمت چه هدفی حرکت میکنند. ادعا و فرضیه این نهادها عموما برگرفته از اطلاعات ناقص و غیرجامع است.
شاکری ادامه داد: فرض این نهادها این است که تاکنون کاری در حوزه ادبیات صورت نگرفته و تنها آنها هستند که میتوانند کاری صورت دهند. هر دوی این فرضها باطل و نتیجه آن این است که هر موسسهای ظرفیتهای دیگر را به رسمیت نمیشناسد و برای خود اهداف ملی ترسیم میکند؛ درحالیکه به لحاظ ساختاری و توانایی، عملا نمیتواند در این سطح کار کند.
وی افزود: زمانی این نهادها میتوانند کار را پیش ببرند که سند چشمانداز و افق و نقشهای برای مدت مشخص 10 یا 20 ساله داشته باشند. علاوه بر آن، لازم است امکانات و ظرفیتهای واقعی فرهنگ و نواقص واقعی آن شناخته شود و در نواقص بزرگنمایی و کوچکنمایی و تحریف و تبدیل صورت نگیرد و از استعدادهای واقعی فرهنگ، هنر و ادبیات استفاده شود.