نامه سرگشاده کاظم رستمی به علی جنتی
آقای وزیر! نهاد کتابخانهها را منهدم نکنید
آنچه که در حال رخ دادن است انهدام یک ساختار و نهاد مهم فرهنگی است، و نه صرفا چند تغییر مدیریتی، و وجدان هر انسان آگاه و مطلعی او را وا می دارد که مقابل این فاجعه بایستد.
به گزارش شهر، چندی پیش علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جمع خبرنگاران خبر از واگذاری نهاد عمومی کتابخانهها به شهرداریها داده و گفته بود: «یکی از مصوبات روز یکشنبه مربوط به زیر نظر قرار دادن کتابخانهها و هیئتهای امنا کتابخانههای عمومی و انتقال آن به شهرداریها بود تا از تصدیگری دولت در این باره کاسته شود.» که این خبر و مصوبه واکنش فعالان فرهنگی کشورمان را به دنبال داشت.
در همین راستا کاظم رستمی از شاعران و فعالان فرهنگی کشورمان در نامه سرگشادهای خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عواقب اعمال چنین تصمیمی را گوشزد و به بررسی جوانب آن پرداخته است. متن این نامه سرگشاده که برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده شده است به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای جنتی
وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی
چندی قبل در خبرها خواندم که از تصویب طرحی در هیئت دولت در خصوص واگذاری نهاد کتابخانههای عمومی به شهرداریها سخن گفته بودید. آنقدر بهت زده شدم که ناگهان خیال کردم هنوز دولت قبلی بر سر کار است و مشغول خواندن حرفهای یکی از مسئولان فرهنگی آن دولت هستم!
بگذارید همین ابتدای سخن تکلیف خودم را با شما و مخاطبان این نامه مشخص کنم، بنده شاعر و پژوهشگر ادبیاتم که جدا از فعالیت علمی و پژوهشی، به عنوان یک کارمند دون پایه به معنای اصیل کلمه به صورت قراردادی در گوشهای از این نهاد فوق الاشاره مشغول به کار هستم. بنابراین نه مدیرم، نه از جماعت به اصطلاح اتوبوسی، نه جزو تیم مدیریتی دبیرکل نهاد و اتفاقا به لحاظ معیشتی و بحثهایی از این دست به شدت در دورهی موسوم به عدالتخواهی ضربه خوردم و به قهقرا افکنده شدم. بنابراین نوشتن این متن نه از سر علاقه به پست و منصب است و نه کمترین سودی به حالم دارد و حتی ای بسا که متضرر هم بشوم. پس دلیل نوشتن این سطور صرفا به دغدغههای فرهنگی و مسئولیتی که به عنوان یک پژوهشگر دارم و همچنین شناختی که از نهاد کتابخانهها و مخاطب آن پیدا کردهام بر میگردد نه هیچ چیز دیگر.
جناب آقای جنتی!
در مورد ناپخته بودن این طرح و مصوبه و مسائل حقوقی و قانونی آن سخن نمیگویم چرا که شنیدهام مراکزی از قبیل مرکز پژوهشهای مجلس هم با آن مخالفت کردهاند و این مسأله آنقدر روشن است که نیاز به توضیح ندارد. در این حوزه فقط به همین یک جمله اشاره میکنم که: «یک نهاد مستقل عمومی غیر دولتی با شرح وظایف مشخص فرهنگی، توسط مصوبهی دولت! به یک نهاد عمومی غیر دولتی دیگر با شرح وظایف مشخص در حوزهی خدمات شهری واگذار میشود» انصاف بدهید آیا چنین اتفاقی کوچک کردن دولت است؟ رفع مسئولیت؟ یا...
نهاد کتابخانههای عمومی که تا همین هفت – هشت سال پیش به عنوان حیات خلوت ارشاد و محلی برای استراحت مدیران سیاسی محسوب میشد با مصوبهی مجلس از وزارت ارشاد جدا شده و به عنوان یک نهاد مستقل عمومی غیر دولتی که به صورت هیأت امنایی اداره میشود، احیاء مجدد شد. لابد شما و همهی مخاطبانی که در دهه های هفتاد و اوائل هشتاد گذارشان به کتابخانههای عمومی افتاده باشد تصدیق خواهید کرد که در بیشتر شهرها و شهرستانها کتابخانهی عمومی، محلی برای درس خواندن کنکوریها محسوب میشد و در حقیقت بیشتر به عنوان سالن مطالعه مورد استفاده بودند تا اینکه به عنوان یک کتابخانه و به شاخصههای آن شناخته شوند. اما با اجرای این مصوبه و رویکرد مدیریتی که در ذیل آن اتفاق افتاد روز به روز و با شیب و شتابهایی مختلف و متفاوت به سمت تغییری بنیادین حرکت کرد.
نمی خواهم در این مجال به اتفاقات بزرگی که در این سالها در حوزههای کتاب و کتابخوانی در سطح این نهاد رخ داده است اشاره کنم چرا که لابد از خود حضرات مدیران فعلی شنیدهاید یا خواهید شنید. اما به صورت کلی باید بدانید که تبدیل فرآیند خرید متمرکز کتاب از شکل سابق که یک مدیر سیاسی در ستاد نهاد مینشست و راجع به تقریبا همهی ردههای دیویی با همهی تنوعشان تصمیم می گرفت به این سیستم که امروز در سه رده و با سه شیوه متفاوت برای انتخاب و خرید منابع کتابخانه ای اقدام می شود. در شیوه ی اول که به عنوان خرید متمرکز معروف است، بیست و هفت کارگروه تخصصی در رده های مختلف از اساتید دانشگاه تا پژوهشگران و کتابشناسان حوزههای مختلف در جلسات مستمر هفتگی تازههای نشر کشور در ردهی مربوطه را بررسی کرده و با توجه به مخاطب کتابخانهها راجع به خرید کتب تصمیم می گیرند و همین یک تغییر در قیاس با شیوه سابق خرید متمرکز که به آن اشاره شد اتفاق کمی نیست. در شیوه دوم با ایجاد طرح عظیم «کتاب من» که در آن روند و روال خرید کتاب از حالت متمرکز به حالت متکثر تبدیل شد فرآیند مزبور دنبال می شود، به این معنا که برای هر مخاطب فرضی در هر نقطهی کشور این امکان ایجاد شد که در صورت نیاز داشتن به کتابی که در مخزن کتابخانهی محله یا شهرش موجود نبود بتواند با استفاده از این سامانهی سراسری و توسط کتابدار کتابخانه (که البته در مرحله ی تکمیلی طرح دیگر کتابدار حذف شده و هر عضو کتابخانه می تواند مستقلا درخواست بدهد) کتاب مورد نیازش را درخواست داده و در کمترین زمان ممکن و بدون طی شدن پروسهی معمول کارشناسی کتاب خریداری شده و به آدرس کتابخانهی درخواست دهنده ارسال شود.
جناب آقای وزیر!
به عنوان یک فعال فرهنگی که در حوزههای مختلف ادبی، سالهاست به پژوهش و تحقیق و البته کار در حوزههای اجرایی مشغول است، شهادت میدهم که واگذاری بحث انتخاب کتاب و سیستم مدیریت منابع فرهنگی از حالت متمرکز و سازمانی به مردم و مخاطبان آن حوزه، اتفاقی است که در عمر نظام جمهوری اسلامی بی سابقه یا کم سابقه است و این شیوه می تواند نقطهی آغازی باشد برای یک حرکت بزرگ اعتدالی در جهت محترم شمردن نیاز، خواست و سلیقه مردم که در حوزههای فرهنگی و هنری تا کنون چندان مورد توجه نبوده است.
در حالت سومی که اخیرا طراحی آن به اتمام رسیده و مراحل اجرای آزمایشی آن در شرف راه اندازی است، سامانه ای مستقل از سامانه ی «کتاب من" با عنوان "سامک" برای کتابداران طراحی شده که آنها می توانند با توجه به شناختی که از مخاطب و نیازمندی های آن در کتابخانه ی خودشان دارند نسبت به درخواست کتب مختلف و مجموعه سازی برای بحث هایی از قبیل مطالعه ی مفید و ارائه ی فهرست مطالعاتی به مخاطبانِ علاقمند اقدام کنند.
از این بحثها می گذرم و به حرف اصلی خویش میپردازم.
جناب آقای جنتی!
آزموده را دوباره آزمودن خطاست!
در دولت قبلی منشاء بیشترین و عمیقترین مشکلات کشور ناشی از شیوهی نگاه مدیریتی و ساختارشکنانهی شخص رئیس جمهور و اتباع ایشان بود به این معنا که مثلا وقتی آقای احمدینژاد احساس می کرد که به شکل جدیدی از سیاست بودجهریزی و مدیریت منابع کشور نیاز دارد به جای اعمال سیاستها در ساختار و زمین تعریف شده که میدانید و میدانیم با تغییراتی در حد معمول کاملا امکان پذیر است، ناگهان سازمان مهم و ساختاری برنامه بودجه را منهدم میکرد بی آنکه به تبعات و خسارتهای آن بیندیشد.
حال آنکه تغییرِ جهتگیریهای مدیریتی و اجرایی با اعمال اندک تغییراتی قابل اجرا بوده و صد البته که روش منطقی هم همین است. مگر جناب آقای روحانی تا امروز ساختار یا ارکان وزارتخانه یا سازمانی را منهدم کردهاند که شاهد تغییر شیوهی نگرش، سیاستگزاری و به تبع آن مدیریت و اجرا در بسیاری از دستگاهها هستیم؟
ممکن است مجموعه ی دولت یا شخص جنابعالی احساس کنید که نیاز به تغییر و ایجاد تنوع در حوزهی سیاستگزاری و مدیریتی این نهاد وجود دارد. خب سلمنا!
در کشوری که سیاست و سیاست ورزی تمام ارکان و شئون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی فردی افراد را متأثر از خویش ساخته و میسازد اعمال چنین تغییر نگاه و جهت گیری هایی آن هم در حوزه ی فرهنگ و علی الخصوص در این حوزهی خاص کار چندان مشکلی نیست. با توجه به اینکه مطابق اساسنامه جنابعالی به راحتی میتوانید دبیرکل نهاد را تغییر دهید، سخن گفتن از شکستن شالودهی یک سازمان که با هزاران ساعت نفر فکر و طراحی و البته آزمون و خطا، امروز به شکلی درآمده که به راحتی قادر است با ترکیب دو نوع نگاه متمرکز و متکثر، انقلابی در فرهنگ کتابخوانی و در کلانِ موضوع، در فرهنگ جامعه بگذارد، در حقیقت چیزی نیست مگر شانه خالی کردن از مسئولیت یا به عبارت ساده تر از شرّ یک زحمت راحت شدن!!
اما جناب آقای جنتی آیا مجلس محترم و دولت تدبیر و امید به همین راحتی می توانند بر روی ویرانههای حاصل از متلاشی شدن نهاد کتابخانههای کشور و به تبع آن نابود شدن کتابخانههای ریز و درشت کشور که مطمئنا در سکوت کامل خبری و بی سر و صدا اتفاق خواهد افتاد قدم بزنند و آنگاه باز هم از مجلس و دولتی فرهنگی سخن بگویند.
توجه همه ی مسئولان و شما را به فاجعه ای که بر سر کتابخانه های پر شمار جهادسازندگی سابق در روستاهای کشور وارد آمد جلب می کنم. چند صد کتابخانه ی روستایی جهاد بعد از ادغام و تبدیل جهاد سازندگی با وزارت کشاورزی به حال خود رها شده و از بین رفتند. شاید جالب باشد که بدانید حتی هنوز بعضی از این کتابخانه ها به صورت فیزیکی وجود دارند و کتاب هایشان هم در قفسه ها موجود است اما به علت اینکه متولی ندارند و برنامه ای هم برای اداره یا احیاء آنها نیست به صورت انبارهایی متروکه مشغول از بین رفتن و پوسیدن هستند.
شاید این سوال پیش بیاید که با چه اطمینانی از فاجعه بار بودن این تصمیم و تصمیماتی از این دست سخن می گویم، آنهم در شرایطی که بعضی چهرههای کوتاهنگر فرهنگی یا بهتر است بگویم سیاسیهای سطحیِ مقیم فرهنگ با شبنامه و روزنامه و خبر و به امید رسیدن به نان و نوا یا انتقام گرفتن از مدیران فعلی به ارسال اخبار دروغ و ضد و نقیض در بارهی نهاد کتابخانهها مشغولند. لازم است باز هم تأکید کنم که فقیرِ نگارنده کمترین نسبت و قرابتی با دبیرکل نهاد و تیم همراهش نداشته و ندارم و بگذارید صادقانه بگویم اگر می خواستم بر اساس آنچه که در نوک بینی ام میبینم و در نظر گرفتن مصائب و مسائلی که به عنوان یک کارمند دارم و مشکلاتی که در روشهای مدیریت فعلی مشاهده می کنم یا بر اساس آنچه که به عنوان یک چهرهی ادبی فرهنگی در دولت سابق بر سرم رفت (که البته بر سر عمدهی جماعت اهل فرهنگ و خود این مفهوم مظلوم رفت) سخن بگویم قطعا میبایست الان یک متنِ سراسر عقدهگشایی نوشته و در پایان بنویسم که آقای جنتی و جناب آقای روحانی ما منتظر تغییریم!!
اما آنچه که در حال رخ دادن است انهدام یک ساختار و نهاد مهم فرهنگی است، و نه صرفا چند تغییر مدیریتی، و وجدان هر انسان آگاه و مطلعی او را وا می دارد که مقابل این فاجعه بایستد.
حال باید به چند نکته که در حد سرفصل مباحثی بسیار پردامنه و ریشهای مطرح می شود دقت کرد:
• نهاد کتابخانههای عمومی به لحاظ تعداد کارمندان و نیروهای مربوطه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بزرگتر و حجیمتر است.
• این نهاد به لحاظ بودجه و مدیریت به هیچ عنوان نه دولتی است و نه هزینهای را به دولت تحمیل می کند چرا که مطابق مصوبه ی مجلس بودجه ی نهاد اگرچه از مسیر دولت تأمین می شود اما بودجه ای مستقل است.
• وظایف و حیطهی مسئولیت شهرداریها چیست؟
• ورود، علاقه و تخصص شهرداریها به حوزههای فرهنگی در چه حدی بوده و چقدر توفیق داشته است؟ و حال و روز سازمان فرهنگی هنری آن چیست؟
• ادارهی این حجم از کتابخانهها و نیروهای فراوان با 5 درصد درآمد شهرداریها یعنی تعطیلی حداقل قریب به دو هزار کتابخانه در شهرهای نسبتا کوجکتر و روستاها...
• این عمل باعث می شود تمام نظارت دولت به مباحثی از قبیل ادارهی کتابخانهداری، مطالعهی مفید، سرانهی مطالعه و فرهنگ عمومی از بین برود و تبدیل به یک پازل از هم پاشیدهی هزار تکه شود...البته دقت کنید که گفتم نظارت دولت و نه دخالت دولت پس این مورد هم هیچ ربطی به کوچک سازی دولت ندارد.
• علاقهی این نهاد مدیریت شهری به ادارهی نهادی مثل کتابخانهها در چه حد است و توان او چه قدر؟
• اوضاع کتابخانههای شهرداری تهران و کلانشهرهای کشور به عنوان مهمترین و پولدارترین کاندیداهای تصاحب این دخترک بیچاره ای که بر سر نخواستنش دعوا شده، در چه حالی است؟
• آیا توان تخصصی برای اداره کتابخانههای کلانشهرها در حال حاضر موجود است؟ آیا وضع قفسههای کتابخانههای آنها به لحاظ تخصصی در حوزههای مدیریت، چینش کتابخانهها، مخاطب شناسی و...صدها مورد دیگر بررسی شده و می دانید که در چه وضعیت اسفباری هستند.
• شهرداریها در اجرای مصوبهی مجلس در اختصاص نیم درصد از درآمدشان به کتابخانههای عمومی به چه شکل عمل کردند و تا چه حد این مصوبه اجرا شد؟ و اصلا ریشه یابی بلبشوی حاکم در این حوزه نتایج جالبی را به ما خواهد داد!
• شهرداری یکی از پنج کلان شهر بزرگ کشور و دو سه شهر بزرگ حدود یکسال است که ادارهی همان چند کتابخانهی خودشان را هم به علت عدم تخصص و نداشتن بودجه به نهاد کتابخانههای آن استان و شهرها واگذار کرده اند که این خود نشان از عدم توانایی این سازمان در اداره این مجموعهی عظیم فرهنگی دارد!
• کدام شهرهای کشور بازار کتاب دارند و کدام بازار کتاب در کشور حتی به حدود گستردگی و وسعت بازار کتاب تهران میرسند.
گیریم که این واگذاری کارشناسی نشده که با اهدافی کاملا سیاسی از کمیسیون فرهنگی مجلس به دولت آمده، باز هم بدون کارشناسی دقیق و با امضای دولت محترم و با همین شکل و شمایل ناپخته به مجلس ارسال شد و آنگاه مجلس هم به فرض محال و با وجود چهره های شاخص فرهنگی که دارد چشم و گوشش را بست و چنین فاجعه ای را مصوب کرد. آیا به پاسخ این سوالها فکر کردهاید؟:
• شاید چند صد کتابخانه در سراسر کشور هستند که اصلا بخشی از ادارهی ارشاد شهر و شهرستان هستند و مثلا در یک طبقه یا سالن در مجموعهی اداری ارشاد قرار دارند. آیا میخواهید نیمی از ادارهی ارشادهای شهرها و شهرستانها را به شهرداریها تحویل دهید؟ اصلا اندیشیدهاید که در چنان شرایطی چه اختلافاتی بروز خواهد کرد؟ آیا مدیریتِ روابط وزارت فرهنگ با نهاد کتابخانهها که فرزند مستقل شدهی همین وزارتخانه به شمار میآید و هنوز هم در سطح عالی مدیریتی تحت ولایت وزیر است اینقدر سخت و ناممکن است که رأی به تبعید و یتیم بودن آن بدهید؟
• مطابق قانون، وظیفهی ساخت و مدیریت کتابخانهها بر عهدهی دولت است و دولت است که در مورد سرانهی مطالعه و فرهنگ کشور باید پاسخگو باشد. الان یک نهاد مستقل غیر دولتی در کنار خودتان دارید که در تمام کشور متکثر است و مشغول فعالیتهای گستردهی فرهنگی. چرا که در بسیاری از شهرها و شهرستانها، کتابخانه به عنوان مرکز اصلی و نقطهی ثقل فعالیتهای فرهنگی به شمار می رود. به عنوان مثال کتابخانهی مرکزی شهر کرمان و...آیا اندیشیدهاید که چه امکانی را از دولت میگیرید؟
• وظیفهی نهاد کتابخانهها ادارهی «کتابخانه داری» در کشور است نه ادارهی «کتابخانهها». بر همین مبناست که در حال حاضر تقریبا تمام کتابخانههای کشور اعم از کتابخانه های شهرداری ها و غیر آن با نهاد مرتبط بوده و از نهاد کتابخانه های کشور خدمات می گیرند. آیا فکر کردهاید که با چنین اتفاقی این زنجیرهی عظیم خدمات رسانی به طرفةالعینی پاره پارهخواهد شد و در صورت بروز چنین وضعی چه تبعات فرهنگی خواهد داشت؟
• آیا به مدلهای مختلفی که در این حوزه در دنیا رایج است و نقاط ضعف و قوت آن رجوع کردهاید؟ آیا نمیتوان مثلا شبیه ایتالیا از مدل استقلال استانی کتابخانهها استفاده کرد؟ آیا به این مهم فکر شده که همین مدل فعلی یک اتفاق و بلکه یک پیشرفت بزرگ تکنولوژیکی در حوزه ی شیوه ی مدیریت کتابخانه ها بوده که قابل ارائه در سطح جهان است؟
• می دانید که پشت صحنهی تمام این مباحث جناب آقای مسجد جامعی است که در زمان تصدی وزارت ارشاد هم به دنبال چنین سیاست خطرناکی بودند و البته با مخالفت مجلس موفق به این تخریب گسترده نشدند...آیا اندیشیدهاید که تن دادن به چنین سیاست غیرفرهنگی خطرناکی چه عواقب و مصائبی را به دنبال خواهد داشت؟
در میان تمام شهرداریهای کشور تنها شهرداریهای چند کلان شهر بزرگ که قطعا بیش از انگشتان یک دست نیستند، به منابع مالی و امکانات فراوان در حدی دسترسی دارند که بتوان امیدوار بود لااقل به لحاظ سخت افزاری از عهدهی ادارهی چنین مجموعهی عظیم فرهنگی بربیایند و این ماجرا وقتی به شهرداریهای خرد و کلان سراسر کشور تعمیم داده شود آنهم شهرداریهایی که بسیاری از آنها حتی منابع مالی لازم برای دفع زبالههای شهری و تعمیر و نگهداری راهها و معابر شهری خود را هم ندارند باید منتظر تعدیلهای گسترده نیرویی و در نهایت تعطیلی بسیاری از کتابخانههای روستایی و شهری در استانهای مختلف کشور باشیم. از طرف دیگر آیا بررسیهای دقیق و کارشناسانهایی در مورد وضعیت کتابخانههای شهرداری تهران به عنوان اصلی ترین و ثروتمندترین شهرداری کشور صورت گرفته تا مشخص شود که به لحاظ تجربه، توان و تخصص اداره کتابخانهها در چه حد و مقیاسی هستند و چه نمرهای می گیرند؟ تا بعد بر اساس آن پژوهش مفقود، اگر چنین توان و تخصصی در این کلان شهر اصلی دیده شد از شهرداریهای ریز و درشت سراسر کشور چنین انتظاری مطرح شود؟ فقط فقیر نگارنده چندین مرتبه از طرف همکاران عزیز و زحمتکشم در کتابخانههای شهرداری مورد سوال و مشورت در حوزههای مختلف کتابداری، شیوهی تهیه لیست کتاب، مباحث مدیریت مخاطب و... قرار گرفتهام. اصلا به فرض که توان تخصصی شهرداری تهران برای اداره کتابخانههای نهاد در تهران کافی باشد. مگر شهرداری تهران میتواند به شهرداری بندرعباس و بیرجند و کهکیلویه و... خدمات بدهد یا اصولا کتابخانههایی که دسترسیشان به تهران و بازار کتاب تهران و بودجههای سراسری که برای خرید کتاب در نظر گرفته میشود قطع شده است چگونه میتوانند برای نیازهای به روز و نو به نو نسل جوان و مخاطب عام کتابخانهها هم برنامه داشته باشند، هم مدیریت و احیانا راهکارهایی برای ارتقاء سلیقه و هم بودجهی کافی و البته نیرو و امکانات کافی برای حضور در بازار کتاب تهران و خرید و ارسال کتاب و ... هزاران مورد دیگر از این دست؟ شاید جالب توجه باشد که بدانید حجم خرید کتاب در یک سال گذشته برای کتابخانه های سراسر کشور رقمی بالغ بر بیست و پنج میلیارد تومان بوده است. آیا در صورت تجزیه این نهاد حتی به تحقق یک سوم این مبلغ می توان امیدوار بود؟
آیا می دانید که با حذف چنین خریدار عمدهای از بازار چه ضرر هنگفت و ضربهای به صنعت نشر کشور وارد خواهد آمد؟
فقط تصور کنید که چیزی قریب به دو هزار مأمور خرید از کتابخانههای سراسر کشور باید برای تهیهی کتاب ها و لیستهای مورد نظرشان دائم بین تهران و شهرستانهای مختلف در تردد باشند و دیگر بماند که محتوای این خریدها قرار است با چه ساز و کاری تعیین شود و قس علیهذا...
جناب آقای جنتی!
کوتاه سخن اینکه اعمال سیاستهای فرهنگی و مدیریتی راههای بسیاری اعم از تعامل و تدبیر در شیوهها، تفهیم روشها، اعمال سیاستها و در نهایت تغیر مدیران دارد و هیچ نیازی به از بین بردن یک ساختار و چهارچوب تعریف شده و مفید فرهنگی نیست.
این ساختمان آنقدر خوب و محکم هست که با اندک سلیقه و تعمیراتی شاهد زیباییهای شگفت و چهرهی تازهی آن باشیم و نیازی به تخریب و تجزیهی آن نیست. مفهوم کتابداری و مباحث علمی مرتبط با آن آرام آرام دارد شخصیت پیدا می کند و نباید این نهال تازه پا را با بی تدبیری شکست. شاید همین که شاهد تغییر نگاه در سطح مدیریت استانها به موضوع کتابداری هستیم دلیل خوبی بر مدعای فوق باشد اما روشن ترین و مهمترین دلیل این سخن، دیدار اختصاصی مقام معظم رهبری با مجموعه ی کتابداران نهاد کتابخانه ها و مضمون فرمایشات ایشان که موید سیاست های کلی و تشویق برای اجرای هرچه بهتر و دقیق تر همین مسیری بود که بخش هایی از آن در فوق اشاره شد.
بگذارید به عنوان یک شاعر صریح بگویم که چنین تصمیمی در حوزهی فرهنگ شبیه تصمیم به تجزیه ایران اسلامی به کشورهای قومیتی و ریز ریز است آنهم به خاطر مقادیری اختلاف سلیقه و تفاوتهای فرهنگی و اقلیمی!
در پایان لازم به تذکر است که آنچه نوشته شد تنها سرفصلهایی بسیار کلی از بعضی از دغدغههای موجود در این حوزهی مهم و استراتژیک فرهنگی بود که در صورت احساس نیاز جنابعالی یا هرکدام از نهادهای مسئول اعم از مجلس و... حاضرم به عنوان یک فعال فرهنگی و به صورت تخصصی و مشروح مطالب مستند و دقیق دیگری را ارائه بدهم.
ومن الله توفیق


