این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان درباره کتابهای درسی ادبیات گفت: در هیأت تحریریه این کتابها نویسندگان حرفهیی حضور ندارند. آموزش و پرورش این کتابها را به گروهی سفارش میدهد و بعد این گروه کار خودش را میکند و آن را به تصویب میرساند.
او افزود: کتابهای درسی در هر کشوری ستون فقرات همه چیز است. بسیاری از مردم تنها کتابی که در عمرشان میخوانند، همین کتابهای درسی است و هرچه آموزش و پرورش در کتابها یاد بدهد، یاد داده است و این آموزش مبنای قضاوت بسیاری تا پایان عمر میشود. حتا دانشجوها و تحصیلکردههای ما هم تنها کتابهای درسیشان را ادامه میدهند و درصد کمی هستند که مطالعه را ادامه میدهند؛ بنابراین تدوین کتابهای درسی باید مهمترین کار آموزش و پرورش باشد. اما مشخص است کتابهای درسی در کشور ما از سوی کسانی تدوین میشود که تخصص کافی ندارند.
یوسفی خاطرنشان کرد: من یادم هست سالها قبل که کتابهای «بخوانیم و بنویسیم» تدوین میشد، این کتابها را برای ما فرستادند. بخشهای داستان این کتابها اشکالات زیادی داشت که من این اشکالات را به آنها گوشزد کردم و به آنها گفتم که در هیأت تحریریه شما باید نویسندهها حضور داشته باشند؛ زیرا بسیاری از داستانهای این کتابها اصلا داستان نیست و گزارش و مقاله است. کسانی این داستانها را انتخاب میکنند که شناختی از کودکان و ادبیات کودک ندارند. وقتی مخاطب ما میلیونها دانشآموز هستند، نمیشود سهلانگارانه برخورد کرد. اما وقتی از آنها انتقاد میشود، میگویند بودجه و پول نداریم؛ درحالیکه با آوردن نیروهای متخصص مشکل حل میشود. در مجلات رشد نوآموز با آمدن چند نویسنده و شاعر که مسألهشان شعر و ادبیات بود، همه چیز تغییر کرد.
این نویسنده با اشاره به غایب بودن آثاری از چهرههای مطرح ادبیات کودک در این کتابها گفت: در این کتابها آثار تنها از یک طیف خاص انتخاب شدهاند و درصد ضعیفی از ادبیات ما را نشان میدهند. ادبیات کودک و نوجوان بسیار سرشارتر از چیزی است که در این کتابها هست و این آثار نماد ادبیات ما نیستند. تنها گروه اندکی امکان ورود به این کتابها را دارند و بسیاری از چهرههای ادبیات کودک ما در این کتابها غایباند.
یوسفی در ادامه با اشاره به کتابهای درسی در ارمنستان گفت: یکی از داستانهای من جزو متون کتابهای ارمنستان شده بود و برای همین به ارمنستان دعوت شدم. آنها علاوه بر کتابهایی که برای آموزش زبان و ادبیات داشتند، کتابهایی هم به عنوان ادبیات کودک جهان داشتند که در کنار آموزش خواندن و نوشتن، این کتابها را هم میخواندند. در این کتابها مجموعهای از ادبیات کودک جهان گرد آمده بود و در واقع تیمی ادبیات جهان را بررسی و یکسری از آثار را انتخاب کرده بود و این میتوانست بچهها را با ادبیات واقعی آشنا کند؛ اما چنین فضایی در آموزش و پرورش ما وجود ندارد و هر کس با تیم مؤلفان کتابهای درسی پیوند بخورد، کارش به این کتابها میآید.
این نویسنده همچنین خاطر نشان کرد: 50 سال دیگر همه ما مردهایم و این آثار است که قضاوت میشود. ادبیات از فردیت هنرمند جداست. اما آنها به دنبال آدمهای خوب هستند؛ نه کتابهای خوب. اول آدمها را انتخاب میکنند و بعد سعی میکنند از میان آثار این آدمها، اثری را برای کتابهای درسی انتخاب کنند. این شیوه، شیوه درستی نیست. اثری که از دهها فیلتر عبور کند، هنر نیست.
یوسفی تأکید کرد: نتیجه این موضوع این است که بچههای ما از نشانههای فرهنگی خود بیاطلاع هستند. آبشخور آنها کتابهایشان نیست. حتا تلویزیون کشور خودشان هم نیست. آنها نمادهای غربی را میشناسند. اگرچه باید این نمادها را بشناسند و با ادبیات جهان آشنا باشند، اما هر کشوری با بیرق فرهنگی خودش در جهان مطرح میشود. در کشور ما کودکان ایرانی رستم را نمیشناسند؛ اما زورو را میشناسند. اگرچه شاهنامه در کنار ایلیاد و اودیسه بزرگترین اثر حماسی جهان است، اما در کتاب درسی نمودش صفر است. وقتی هم از شاهنامه میگویند، فرزندکشی را به یاد میآورند. محصول این روند، نسلی است که از فرهنگ ملی خود خالیالذهن است.