یادداشت/
عکاسی؛ دقیقترین ابزار مستند کردن وقایع و تجربهها
احمدرضا دالوند
معناهایی که بر بال زمان در این عالم رخ میدهند و به کام بیبازگشت زمان فرو میروند و به تجربه آدمیزاد در نمیآیند و بشر از دیدار آن معانی و تجارب محروم میماند.
معناهایی که حالا دیگر به برکت وجود «عکس» ثبت میشوند، لحظههای گذرندهای که با بودن «دوربین» به وسیله عکاس به لحظههای نزیسته ما اضافه میشوند و موجب میشوند که انسان برخوردار از چیزی به نام «عکس» لحظههایی را زندگی کند که قبل از آن نمیزیسته است.
و اینک، با فراوانی عکس و همگانی شدن عکس رو در روییم. سهل الوصول بودن عکاسی و این واقعیت غیر قابل انکار که عکاسی در هیچ جای جهان در مالکیت هیچ قدرتی نیست، به تصویری شدن جهان منجر شده است.
حالا دیگر، محاسبه سهم عکس در میزان درک انسان از خود و دنیای اطرافش آنقدر تکان دهنده و حیاتی است که تصور دنیایی بدون عکس را تقریبا ناممکن جلوه میدهد.
دوربین به سرعت به چشم انسان ملحق شد و به مثابه تلگرامی به ذهن، به انعکاس جهانی پرداخت که ذهن خلاق آدمی سخت به آن محتاج بود.
هانری فاکس تالبوت (۷۷-۱۸۰۰) عکاسی را «قلم طبیعت» نامید. پیشرفت علم و اندیشه تا قرن نوزدهم میلادی به جایی رسیده بود که انسان سخت نیازمند نوعی «دستهبندی اطلاعات» و «کشف و جستوجوی سامان یافته» بود و عکاسی دقیقترین ابزار مستند کردن وقایع و تجربهها بود.
صداقت و راستگویی ذاتی، از مهمترین و بارزترین خصائل این مدیوم تازه از راه رسیده بود. از این رو حیف است که عکس در دست زنگی مست قرار گیرد. یکی از دلایل اعتماد دانشمندان، تاریخ نگاران، جامعهشناسان، معماران، و... به «عکس» از این حقیقت ریشه میگیرد.
هرچند مدرنیسم موجب پدید آمدن دیدگاهها و زمینههایی شد که عکاسی در پرتو آن رشد کرد، اما خود عکاسی نیز به مدرنیسم شکل داد و حتی یکی از حاملان جدی مدرنیسم بود. عکاسان بزرگ در اوایل قرن بیستم، دنیا را به گونهای ثبت کردند و نشان دادند که تا آن زمان دیده نشده بود.
عکاسی «مستند نگار» با آثار پل استراند، آنسل آدامز، ادوارد وستون، و آلفرد استیگ لتس... به عنوان یک ژانر در قرن بیستم به اثبات رسید. این بزرگان، عکس مستند نگار را نه صرفا در حد ثبت دقایق دنیای پیش رو، بلکه تا ارتفاع زیباشناسانه هنرهای تجسمی و تا سرحد ظرافت نقاشیهای فاخر، ارتقا دادند.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر
آخرین اخبار