جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۰:۵۷
کد خبر: ۱۰۱۲۷۵
|
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۸
عصر دیروز ۱۴ اسفند داستان «شیر و نخجیران» در نشست ادبی مثنوی‌خوانی «بشنو از نی» فرهنگ‌سرای گلستان خوانش شد.
تعلیم و تربیت مهم‌ترین آموزه ادبیات کهن فارسی استبه گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، سپیده موسوی در نشست ادبی مثنوی خوانی فرهنگ‌سرای گلستان گفت: در جلسه گذشته، داستان شیر و نخجیران را خواندیم. این داستان که به عنوان یکی از داستان‌های نمادین مثنوی شناخته می‌شود، کمی حال و هوای سیاسی و اجتماعی دارد اگرچه هدف اصلی آن تعلیم و تربیت است. دقت داشته باشید که در ادبیات مشرق زمین، تعلیم و تربیت بسیار پر رنگ است و نقش زیادی دارد. در حقیقت، اگر ادبیات را به ۴ شاخه غنایی، حماسی، نمایشی و تعلیمی تقسیم کنیم، می‌بینیم که سایه تعلیم همواره بر ادبیات کشورمان قرار دارد. برای مثال، حتی در زمانی که شاعر از عشق خود به معشوق حرف می‌زند، از تعلیم خالی نشده است. هم‌چنین در جای‌جای شاهنامه فردوسی که یک اثر حماسی است، ردپای تعلیم را می‌بینیم. این موضوع در مورد مثنوی نیز صادق است و شاید بتوان گفت که هدف مولانا از سرودن مثنوی، تعلیم و آموزش بوده است. به همین دلیل است که وقتی این داستان را با اصل آن در کلیله و دمنه مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که تفاوت‌های اساسی دارد.
 
وی ادامه داد: در داستان شیر و نخجیران می‌بینیم که هرکدام دلایلی را برای قانع‌کردن طرف مقابل خود می‌آورند. مولانا در این داستان ضمن به تصویر کشیدن دلایل و تناقضات هرکدام از دو طرف، جواب دیگری را هم نشان می‌دهد. هدف مولانا از این کار، بیان نقطه نظرات افراد مختلف پیرامون موضوعی است که بیان کرده است. او یک مساله را در شعر خود مطرح کرده و بعد از انجام یک سری رفت و برگشت‌ها در بین شخصیت‌ها، یک نظر کلی را به عنوان نتیجه‌گیری به نمایش می‌گذارد. 

موسوی، سپس به خواندن بخش‌هایی از ابیات این شعر از دیوان مولانا پرداخت.
 
وی به شرح و تفسیر این ابیات پرداخت و گفت: در جلسه قبل دیدیم که نخجیران داستانی را از حضرت سلیمان بیان کردند. در حقیقت، آنان به سراغ دین رفتند و شیر نیز در پاسخ به آنان، جوابی در همین فضا می‌دهد. او می‌گوید حرف شما درست است و انسان نمی‌تواند از قضا و قدر الهی فرار کند اما باید توجه داشت که انبیا و اولیا همواره در زندگی‌شان تلاش می‌کردند و در کنار آن به خداوند توکل می‌کردند. به اعتقاد مولانا، تلاش و توکل به خدا، امری در هم تنیده است. البته او معتقد است که انسان باید در ابتدا تلاش کند و سپس نتیجه را به خدا واگذار کرده و توکل کند. به عبارت دیگر، توکل‌ورزی افراطی نه تنها سودی ندارد بلکه زیان‌بار نیز است و بسیاری از عارفان جان خود را به همین دلیل از دست دادند. در این شعر، مولانا مثال بسیار زیبایی را بیان می‌کند. او می‌گوید زمانی که آب در زیر کشتی باشد، آن کشتی به صورت روان حرکت می‌کند اما همین آب اگر وارد کشتی بشود، باعث غرق شدن آن می‌شود. مولانا با استفاده از همین مثال، وارد داستان دیگری می‌شود. او می‌گوید اگر مال در دست انسان شایسته‌ای قرار بگیرد، اتفاقات خوب رقم می‌خورد در حالی که همین مال اگر در دست فرد نالایقی قرار گیرد، نتیجه‌ای به همراه ندارد. مولانا هم‌چنین به موضوع دیگری نیز اشاره می‌کند و می‌گوید حضرت سلیمان با آن همه ثروتی که داشت، خود را مسکین می‌خواند.

نظر شما