جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۷:۵۶
کد خبر: ۱۰۱۶۷۷
|
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۵
عبدالحمید ضیایی در نشست «سخن عشق» گفت:
نشست بهارانه شرح و تفسیر اشعار حافظ یکشنبه ۸ اردیبهشت در فرهنگ‌سرای گلستان برگزار شد.
خداوند پنهان نیست و همه هستی تجلی اوستبه گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نشست «سخن عشق»، نگاهی به غزلیات لسان‌الغیب، حافظ شیرازی است که قرار است در فصل بهار به صورت هفتگی در فرهنگ‌سرای گلستان و با حضور علاقه‌مندان برگزار شود. کارشناس ادبی این جلسه، عبدالحمید ضیایی است که با خواندن غزلیات حافظ، به شرح و تفسیر آن می‌پردازد.
 
در بخش اول از این جلسه حافظ‌خوانی، غزل شماره ۲۸ از دیوان حافظ توسط دو نفر از حضار خوانده شد و پس از آن، ضیایی به شرح و تفسیر این ابیات پرداخت.
 
1) به جان خواجه و حق قدیم و عهد تست / که مونس دم صبحم دعای دولت تست
2) سرشک من که ز طوفان نوح دست برد  / ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
3) بکن معامله ای وین دل شکسته بخر / که با شکستگی ارزد بصد هزار درست
4) زبان مور به اصف دراز گشت و روراست / که خواجه خاتم جم یاوه کرد و باز نجست
5) دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست / چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
6) بصدق کوش که خورشید زاید از نفست/که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
7)  شدم ز دست تو شیدای کو و دشت هنوز / نمی کنی به ترحم نطاق سلسله سست
8) مرنج حافظ و از دلبران حافظ مجوی  /  گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست

عبدالحمید ضیایی گفت: این غزل در مدح یکی از خواجگان(وزیران) زمان حافظ گفته شده است. خواجه در اصل به کسی گفته می‌شد که اهل فهم و درایت و فضل است. حافظ گویا با یکی از این خواجگان صحبت می‌کند و می‌خواهد از او چیزی بگیرد و شروع می‌کند به جان خواجه و عهد قدیم و پیمان محکمی که بین ماست و ... قسم می‌خورد. دولت در زمان قدیم به معنای اقبال، خوش وقتی (برای روزگار نزدیکتر به‌کار می‌بردند) و خوشبختی (برای روزگار دورتر) بوده است.
 
در این بیت حافظ گفتار خود را عاشقانه می‌کند: یعنی اشک من پرقدرت تر از طوفان نوح (به این دلیل که طوفان نوح عالم را ویران کرد) بود، اما با همه قدرت خود نتوانست نشان مهر تو را از سینه من پاک کند.

اصطلاحات شکسته و درست در زمان قدیم استفاده می‌شده به این معنی که در پایتخت هر حکومتی دارالضربی بوده که سکه‌هایی به نام پادشاه درست می‌کردند به نام سکه درست ، اما به سکه‌های که حکام ایالات و ولایات ضرب می‌کردند و برای اینکه شبیه سکه پادشاه نباشد از درجه عیار پایین تری برخوردار بود و همچنین نقصی در شکل ظاهری آن وجود داشت ، به آن سکه شکسته می‌گفتند.حافظ می‌گوید، در آیین محبت برعکس است یعنی دل شکسته ما ارزشی بیش از هزاران سکه درست شما دارد . دل تنها سازی است که هر چه بیشتر بشکند خوش آوازتر و قیمتی تر است. 

در این مورد حدیثی قدسی خطاب به یکی از پیامبران است که فرمود: انا عندالمنکسره قلوبهم( من نزد دل‌های شکسته هستم). یعنی خداوند برای توبه کنندگان  ارزش بسیاری قائل است.
 
زبان مور به سلیمان دراز گشته نه آصف . آصف وزیر است. تو آصفی ولی وقتی زبان مور به تو دراز می شود دیگر سلیمانی و آصف نیستی و این از رندی حافظ است. 

حافظ در این بیت به خودش تذکر می‌دهد که مگر تو نگفتی که عاشق هستی، لابه و ناله کردن که کار عاشقان نیست، امید خود را از لطف دوست قطع نکن و با دلی آرام و قلبی مطمئن سر خود را بدون درنگ در راه دوست بباز.

حافظ معتقد است هر گناهی در این عالم انجام دادید عیبی ندارد الا اینکه صادق نباشید. در واقع صدق در تمام فضیلت های اخلاقی است  و فقط به معنای راستگویی نیست . در فلسفه اخلاق هر کس که 5 ساحت وجودی اش بر هم منطبق باشد ، صادق است. این پنج ساحت عبارتند از   باورها، عواطف، میل و اراده، کردار و گفتار. به سه مورد اول ذهن و دو مورد آخر رفتار می گویند. بعبارتی هر کس ذهن و رفتارش بر هم منطبق باشد انسان صادقی است. حافظ می گوید هر کس صادقانه زندگی کند از نفسش خورشید( نماد روشنا و گرما)زاده می‌شود.

من از دست تو شیدا و آواره کوه شدم ولی تو ترحم نمی کنی در این حد که قفل زنجیر را ذره ا ی سست کنی ، تا من نفسی تازه کنم. 

حافظ، از دلبران توقع مراقبت نداشته باش. در باغ دلبری گیاهی به اسم مهربانی نروئیده است. گناه باغ چیست؟ اقتضای معشوق بی توجهی است.

کارشناس برنامه در ادامه به قرائت غزل شماره ۲۹ پرداخت:

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است/  خم گو سر خود گیر که خمخانه خرابست.
گر خمر بهشتست بریزید که بیدوست  / هر شربت عذبم که دهی عین عذابست
افسوس که شد دلبر و در دیدهء گریان / تحریر خیال خط او نقش برآبست
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود / زین سیل دمادم که در این منزل خوابست
معشوق عیان میگذرد بر تو ولیکن / اغیار همی بیند از آن بسته نقابست
گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید / در آتش شوق از غم دل غرق گلابست
سبزست درو دشت بیا تا نگذاریم / دست از سر آبی که جهان جمله سرابست
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت / کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و ربابست
حافظ چه شد ار عاشق و رندست و نظرباز / بس طور عجب لازم ایام شبابست
عبدالحمید ضیایی در خصوص شرح و تفسیرغزل شماره 29 گفت: خیال تو ،بقدری سرکش است و جان ما را احاطه کرده که دیگر توجه و فکر به شراب در ما وجود ندارد.

پروا پنج ایهام دارد: ۱- ترس و بیم و هراس،۲- تاب و توان، ۳- قصد و آهنگ و عزم، ۴- رغبت و تمایل، ۵-توجه و الطفات. لااقل ۳ مورد از این پنج معنی را می‌توان در این شعر به صورت ایهام مشاهده کرد. این بیت خیلی عرفانی است و بیان می‌کند: خداوندا ما به قدری از خیال تو سرشار هستیم که دیگر اعتنایی به شراب نمی کنیم. اگر شراب بهشتی هم هست، آن را دور بریزید چون بی دوست هر شراب گوارایی جز عذاب چیزی ندارد. اما رندی حافظ در این است که می‌گوید اگر شراب بهشتی هم هست بریزید آن را هم ما می‌نوشیم هر چند که آن هم عذاب است.

عرفا به تاویل از قرآن می‌گویند : جهنم برای تخفیف و تهدید بندگان است تا به گناه نزدیک نشوند.
دریغا که یار از کنار ما رفت و اینقدر اشک در چشمانم هست که نمی توانم تصویری از صورت او تصور کنم و اشکها هر آنچه را که نرسیم می کنم می شویند و از بین می برند. 

در بیت قبل حافظ با چشم صحبت می کند ، ای دیده بیدار شو و به خودت بیا و آرام باش . از اینهمه اشک تو سیلاب خطر از بالای قله عمر سرازیر شده و همه چیز را با خود می برد و امنیت ما به خطر افتاد. 

در این بیت همه چیز عوض می شود ، این یکی از مهم ترین نکات تفکرات حافظ است در باب خداوند، معشوق(خداوند) پنهان نیست و همه هستی تجلی اوست بعبارتی در همه  ذرات عالم هستی خداوند را می توان دید، آفتاب وجود خداوند در زندگی ما درخشان است اما اغیار بر چشمانمان نقاب و حجاب زده اند و خداوند را نمی بینند. حافظ معتقد است که تو خود حجاب خودی، پس از میان برخیز.

این بیت ایهام لذت بخشی دارد . بیایید دست از سر آب برنداریم چرا که دنیا سراسر سراب است.
دماغ به معنای اندیشه است. نصیحت نکن ما را ، فکر من جای نصیحت نیست چون پر شده از زمزمه موسیقی.چه اشکالی دارد اگر حافظ رند و عاشق و نظرباز است، جوانی ست و هزار خطا و اشتباه.

پرسش و پاسخ مخاطبان از کارشناس برنامه بخش پایانی این برنامه بود.

نظر شما