جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۲:۳۱
کد خبر: ۱۰۶۴۶۹
|
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۴۰
رمان «کالبدشکافی» نوشته پاتریشیا کورنوِل با ترجمه سحر قدیمی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شد.
نود و یکمین کتاب «نقاب» به «کالبدشکافی» رسید
رمان «کالبدشکافی» نوشته پاتریشیا کورنوِل، به‌تازگی با ترجمه سحر قدیمی توسط انتشارات جهان کتاب منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب نود و یکمین عنوان از مجموعه پلیسی «نقاب» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

پاتریشیا کورنول دانیلز نویسنده این‌کتاب متولد سال ۱۹۵۶ در میامی فلوریدا است که استعدادهای خود در زمینه نویسندگی را از مقطع دبیرستان نشان داد. او از سال ۱۹۷۹ مدرک کارشناسی خود را در رشته ادبیات انگلیسی گرفت و مشغول به کار روزنامه‌نگاری شد. پس از مدتی از شروع روزنامه‌نگاری‌، نگارش گزارش‌های جنایی به کورنول محول شد و در سال ۱۹۸۴ بود که پس از ملاقات با یک پزشک قانونی و الهام‌گیری از شخصیت او، نوشتن اولین رمانش را شروع کرد.

این‌نویسنده سال ۱۹۸۵ کار خود را در اداره پزشکی قانونی ویرجینیا آغاز کرد که ابتدا به‌عنوان نویسنده گزارش‌های پزشکی قانونی و سپس تحلیل‌گر رایانه کار می‌کرد. کار او در این‌اداره ۶ سال طول کشید. او در این‌مدت با اداره پلیس ریچموند هم همکاری داشت که در همین‌بازه زمانی، ۳ رمان نوشت که البته هیچ‌کدام چاپ نشدند. اما در سال ۱۹۹۰ بود که نخستین کتاب از مجموعه «کی اسکارپتا»ی این‌نویسنده چاپ شد. این‌کتاب «کالبدشکافی» نام داشت و موفقیت بزرگی برای پاتریشیا کورنول محسوب می‌شد.

رمان «کالبدشکافی» که براساس ماجراهای واقعی جنایی نوشته شده، در سال ۱۹۹۱ برنده جایزه ادگار برای بهترین رمان اول براساس رویدادهای واقعی شد. بهانه و محور مجموعه «کی اسکارپتا» همان دکتری است که پاتریشیا کورنول سال ۱۹۸۴ در پزشک قانونی ریچموند با او همکاری کرد و از شخصیتش الهام گرفت؛ دکتر مارچلا فرینلی فیرو. مجموعه «کی اسکارپتا»، ۲۵ جلد را شامل می‌شود.

کتاب پیش‌رو، داستان سلسله‌قتل‌هایی را در تابستان ۱۹۸۷ در ریچموند در بر می‌گیرد که جوایز و تشویق‌های زیادی را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورد. این‌رمان که با استفاده از مفاد و شاخه‌های مختلف پزشکی قانونی نوشته شده، تاثیر قابل توجهی بر ادبیات جنایی و اقتباس‌های تلویزیونی از آن گذاشت. در این‌داستان، پس از رخ‌دادن چند قتل زنجیره‌ای در ریچموند، تازه‌ترین قربانی یک پزشک جوان و زیباست که قتل‌اش همزمان با نفوذ به رایانه مرکز پزشکی قانونی، دکتر اسکارپتا را در موقعیتی حساس قرار می‌دهد. در نتیجه هم باید دنبال اجرای عدالت برای زنان قربانی باشد هم اداره خودش را تبرئه کند. دکتر اسکارپتا زنی است که در فضایی خیلی مردانه قرار گرفته و باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد...

رمان «کالبدشکافی» در ۱۶ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

بولتز رو به من گفت: «شاید صحنه جنایت یادت باشه، تلفنی روی عسلی کنار تخت بود که با سیم از دیوار در آمده. حدس ما اینه که دکتر پیترسون با ورود قاتل از خواب بیدار شده. تلفنو برداشته و قبل از این‌که قاتل جلوشو بگیره فقط تونسته شماره ۹۱۱ رو بگیره. نشونیش میاد رو صفحه کامپیوتر. همین و بس. کسی چیزی نگفته. این‌جور تماس‌ها مستقیم به مامورهای گش مخابره می‌شن. نُه تا از ده‌تاشون مزاحمن، مثلا بچه‌هایی که با تلفن بازی می‌کنن. اما خب هیچ‌وقت نمی‌شه مطمئن بود. شاید اون آدم دچار حمله قلبی شده یا سکته کرده و در خطر مرگ باشه. برای همین، متصدی باید اولویت زیادی به این تماس‌ها بده. بعد، بیسیم‌چی بدون معطلی به واحدهای گشت خیابون خبر می‌ده تا ماموری به اون نشونی بره و حداقل با یه بررسی کوچک مطمئن بشه همه‌چیز مرتبه. این اتفاق نیفتاده. متصدی تماس‌های ۹۱۱ که همین حالا که با هم حرف می‌زنیم به حال تعلیق دراومده، اون تماس رو در اولویت چهارم قرار داده.»

تَنِر اضافه کرد: «اون شب خیابونا خیلی شلوغ بود. یه دنیا تماس با بیسیم‌ها. هرچه تماس بیشتر باشه،‌ راحت‌تر می‌شه اولویت چیزهایی رو که به طور معمول بالاترن، پایین بیارین. مشکل این‌جاست که وقتی چیزی دارای شماره می‌شه، دیگه برگشتی در کار نیست. بیسیم‌چی به شماره‌های روی صفحه‌ش نگاه می‌کنه. تا وقتی به شماره نرسه،‌ ماهیت تماس‌ها براش مهم نیست. تا وقتی به خروار اولویت یک و دو و سه داره که براشون مامور بفرسته نمی‌ره سراغ اولویت‌های چهار.»

اَمبرگی با ملایمت گفت: «شکی نیست که متصدی ۹۱۱ اشتباه کرده. اما به نظرم هر کسی می‌فهمه این‌جور اشتباهات پیش میاد.»

طوری سیخ نشسته بودم که به‌زحمت می‌توانستم نفس بکشم.

نظر شما