جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۹:۲۹
کد خبر: ۱۰۸۴۸۱
|
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۰
بسته پیشنهادی این هفته برای علاقمندان به کتاب و کتاب خوانی که به معرفی سه رمان برای گذراندن آخر هفته می پردازد.
معرفی 3 عنوان کتاب رمان  ///

به گزارش پایگاه خبری ـ تحلیلی فرهنگ هنر ؛ کتاب وجدان زنو اثر برجسته و مهم نویسنده ایتالیایی، ایتالو اسووو Italo Svevo است به ترجمه مرتضی کلانتریان که از سوی نشر بان منتشر شده است.

 در این رمان با پیرمردی ۵۷ ساله به نام «زنو کوزینی» روبه‌رو هستیم که برای معالجه بیماری‌اش به یک روانکاو مراجعه می‌کند. برای درک بیماری «زنو» باید کتاب را به دقت مورد مطالعه قرار داد که البته در ادامه از آن صحبت می‌کنیم. اما در ابتدا بهتر است اشاره کنیم که روانکاو، یعنی «دکتر س.»، برای درمان زنو از او می‌خواهد دست به قلم شود و خاطرات خود را بنویسد.

در کتاب می‌بینیم که زنو دل خوشی از روانکاوی ندارد و حتی با تمسخر از آن صحبت می‌کند تا جایی که معالجه خود را نیز رها می‌کند. هر قدر هم که دکتر س. از زنو می‌خواهد تا دوباره روند درمان را پیش گیرد موفق به تغییر عقیده او نمی‌شود. به همین خاطر، دکتر س. برای انتقام گرفتن، خاطرات زنو را منتشر می‌کند. یعنی ما در این کتاب به جز مقدمه بسیار کوتاه دکتر س. با خاطرات زنو کوزینی روبه‌رو هست

در قسمتی از متن پشت جلد رمان وجدان زنو آمده است:

وقتی از ادبیات جدید اروپا صحبت می‌کنیم و بلافاصله به یاد جویس، پی‌یر آندلو، کافکا، مارسل پروست، لارنس، ژید و توماس مان می‌افتیم، نباید فراموش کنیم که ایتالو اسووو چه از جهت اصالت سبک و چه از جهت غنای ادبی از زمره این پیشگامان ادبیات نوین اروپا است.

کتاب یادداشت های یک دیوانه

دومین کتاب یادداشت های یک دیوانه به نویسندگی نیکلای گوگول، مترجم خشایار دیهیمی که از سوی نشر نی منتشر شده است.

 این کتاب شامل هشت داستان مجزا است که با زبانی ساده و بسیار شیرین و خواندنی نگاشته شده است. داستان‌های این کتاب صوتی به ترتیب عبارت‌اند از: ۱- یادداشت‌های یک دیوانه، ۲- بلوار نیفسکی، ۳- شنل، ۴- دماغ، ۵- کالسکه، ۶- مالکین قدیمی، ۷- ماجرای نزاع ایوان ایوانوویچ و ایوان نیکیفوروویچ، ۸- ایوان فیودوروویچ اشپونکا و خاله‌اش.

قسمتی از کتاب یادداشت‌های یک دیوانه:

«لعنت! بیش از این دیگر نمی‌توانم تحمل کنم... همیشه اشراف‌زاده‌ها یا ژنرال‌ها. تمام چیزهای خوب این دنیا همیشه نصیب اشراف‌زاده‌ها یا ژنرال‌ها می‌شود. مردم طبقه‌ی ما به زحمت مایه‌ دل‌خوشی کوچکی فراهم می‌کنند و درست هنگامی‌که می‌خواهند از این شادی نصیب ببرند، یک اشراف‌زاده یا ژنرال از راه می‌رسد و این شادی کوچک را هم از دستشان می‌قاپد. به جهنم! دوست داشتم یک ژنرال بودم، نه فقط به خاطر تصاحب سوفی و بقیه قضایا، بلکه دوست دارم ببینم که این آقایان با تمام لطیفه‌های درباری‌شان دنبال من چهار دست‌وپا می‌خزند.»

«سرگرد کاوالیوف برای گرفتن پستی مناسب شانش به پترزبورگ آمده بود. اگر خوش‌شانسی می‌آورد می‌توانست معاونت یک اداره دولتی را به دست آورد، اما اگر چنین توفیقی نصیبش نمی‌شد، شغلی نظیر منشی وزارتخانه در یکی از ادارات مهم دولتی به او واگذار می‌شد. سرگرد کاوالیوف بی‌میل نبود ازدواج کند، اما فقط با کسی که حداقل 200،000 روبل جهیزیه داشته باشد. حال خواننده می‌تواند تصور کند که احساس این مرد، وقتی به جای دماغی زیبا و با اندازه کاملا طبیعی چیزی جز سطحی صاف و غیرطبیعی ندید، چه بود».


«وقتی دم دروازه‌ی حیاط رسیدم، خانه به نظرم چندین بار شکستنی‌تر از پیش آمد: کلبه‌های رعیت‌ها کج‌ و معوج شده بودند و بلاتردید صاحبانشان هم وضع بهتری نداشتند؛ چپر و حصار حصیری دور حیاط کاملا در هم ‌شکسته بود و من به چشم خودم دیدم که آشپز چوب‌هایش را بیرون می‌کشید تا توی اجاق بسوزاند، درحالی‌که کافی بود دو قدم جلوتر برود تا به توده‌ی انبوهی بته‌ی آماده دست پیدا کند».

کتاب غرور و تعصب

سومین کتاب غرور و تعصب به نویسندگی جین آستین که توسط شمس الملوک مصاحب ترجمه و از سوی نشرنی منتشر شده است.


کتاب غرور و تعصب یکی از معروف‌ترین رمان‌های تاریخ ادبیات جهان است. قهرمان داستان یکی از جذاب‌ترین قهرمانان در کل ادبیات به حساب می‌آید. در این رمان، بازیگوشی و انضباط، جنب وجوش و خویشتن‌داری، ارزش‌های رمانتیک و فضیلت‌های کلاسیک و بسیاری ویژگی‌های دیگر در تقابل و تعادل قرار گرفته‌اند.


رمان غرور و تعصب (Pride and Prejudice) که داستانی جذاب برای نوجوانان نیز است، ماجرای دختری از طبقۀ متوسط را روایت می‌کند که مردی مغرور و ثروتمند عاشق او می‌شود. آغاز ماجرا اینگونه است که «بینگلی» مردی ثروتمند و خوش سیما، همسایۀ خانوادۀ «بنت» می‌شود. الیزابت دومین دختر خانوادۀ بنت و شخصیت اصلی این داستان است که با مسائل مربوط به رفتار، تربیت، اخلاق، آموزش و پرورش و ازدواج در طبقۀ ثروتمند بریتانیا درگیر می‌شود.

در بخشی از کتاب غرور و تعصب می‌خوانیم:

هنوز آن‌قدر از اقامتم در هرتفوردشایر نگذشته بود که متوجه شدم بینگلی خواهر بزرگ‌تر شما را به سایر دختران آن‌جا ترجیح می‌دهد. من قبلاً هم شاهد عشق‌های او بودم ولی در مهمانی رقص ندرفیلد بود که فهمیدم علاقه‌اش به دوشیزه بنت خیلی بیش‌تر از مواردی است که قبلاً دیده بودم. خواهر شما آن‌طور که من دیدم همیشه جذاب، گیرا و با نشاط بود ولی به‌ نظرم می‌رسید که احساسات آن کاملاً با بینگلی فرق می‌کند. اگر شما تشخیص دیگری دارید، پس حتماً من اشتباه کردم و عصبانیت شما بی‌دلیل نبوده. البته دلایل دیگری هم برای این دلزدگی وجود داشته. رفتار خانوادۀ مادری شما گرچه ایرادهایی دارد ولی در مقایسه با بی‌نزاکتی‌های مادر و خواهران دیگر شما ناچیز است. من را ببخشید. دلم نمی‌خواهد شما را ناراحت کنم ولی مایلم به شما این دلگرمی را بدهم که من همیشه رفتار شما و دوشیزه بنت را تحسین کردم. در مورد آن رابطه تنها کاری که من کردم این بود که دوستم را از ادامۀ ماجرایی که به گمانم خوشبختی به همراه نمی‌آورد آگاه کردم. او را به لندن بردم و گفتم خواهر شما نمی‌تواند به خواسته‌های او پاسخ مناسب بدهد. البته چیزی هست که از آن رضایت ندارم و آن این‌که من جریان حضور خواهرتان را در شهر از دوستم پنهان نگه داشتم.


مطالب مرتبط
نظر شما