به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، دلداده بارانی در ادبی انس با کتاب که در کتابخانه اشراق برگزار شده بود، به معرفی کتاب «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» اثر احمد دهقان پرداخت و درباره داستان آن گفت: «سفر به گرای ۲۷۰ درجه»، داستان رزمنده جوانی به نام ناصر است. ناصر بارها امتحان و درس و مشق را رها میکند و به همراه دوستش علی به جبهه میرود. تا اینکه یکبار که به جبهه میرود، دوستش به او میگوید، قرار است عملیات کربلای ۵ انجام شود. ناصر به همراه دوستانش در این عملیات حاضر میشوند و در نهایت مجروح میشود. به خاطر این جراحت مجبور میشود به شهر و دیار خودش باز گردد و زندگی عادی را از سر گیرد تا اینکه اتفاقاتی برای او رخ میدهد.
او عنوان کرد: داستان از زاویه دید اول شخص روایت میشود و با ورود قهرمان به جبهه شخصیتهای مختلفی که بسیاری از آنها از طریق روایتهای مکتوب و تصویری برای خواننده ایرانی آشنا هستند، وارد داستان میشوند.
وی با بیان اینکه این کتاب نگاهی جدید به جنگ است که به چند زبان زنده جهان ترجمه شده و اثر داستانی مهمی در این حوزه به شمار میرود، افزود: نه تنها در ایران که در اکثر جهان ادبیات چه به صورت نفرت از جنگ و بازبینی واقعیتها و تبعات انسانی و مالی آن مانند جنگ و صلح تولستوی که نگاهی است منتقدانه به جنگ و سرنوشت مردان جنگی و چه به صورت نگاه زیبا شناختی به جنگ در بیشتر کتابهای پس از جنگهای بزرگ که مردان جنگ و نویسندگان جنگی آن را به عنوان خاطره داستانی و یا به صورت رمان جنگی نوشتهاند.
این کارشناس ادبی اظهار کرد: این مقوله پس از جنگ هشت ساله ایران و عراق و ادبیات و هنر دفاع مقدس به صورت آشکار خود را نشان میدهد. یعنی کمتر میتوان رمان و داستانی یافت که به صورت منتقدانه مانند جنگ و صلح تولستوی به جنگ پرداخته باشند. زیرا جنگ در ایران تحمیلی بود و دفاع مقدس و نگاشتن از جنگ ثواب ابدی داشت. لذا نمیشد به چنین جنگی منتقدانه نگریست و آنچه در این روایتها میگذرد حس دلتنگی جبههها را به دنبال دارد.
او بیان کرد: احمد دهقان از نویسندههایی است که در آثارش با عبور از لایههای ترد و شکننده، به اعماق جنگ راه پیدا میکند. راوی این داستان با «سفر به گرای 270 درجه» زندگی دیگری را تجربه میکند و ما را با خود به فراسوی آنچه اتفاق افتاده است میبرد.
بارانی در ادامه صحبتهای خود با تاکید بر اینکه این کتاب روایت دست اولی از مقطع مهمی از حوادث جنگ است و حوادث و روابط میان رزمنده ها در جبهه فضا را به خوبی برای خواننده قابل درک می کند، بخشی از آن را انتخاب و قرائت کرد: «آرام قدم بر میدارم. تقی شانه به شانهام میشود. کلاه کامواییاش را کشیده رو گوش و گوشی بیسیم را داده زیر آن. سرش را میآورد جلو و آرام میگوید: «حیدر سلام میرسونه، میگه خداحافظ!» سر تکان میدهم. پاهایم را بیش از حد معمول بالا میآورم. انگاری رو زمین خرده شیشه پاشیدهاند. منطقه ساکت است. با دشمن فاصله زیادی داریم.
بشین. در جا مینشینم و سرم را بر میگردانم و به عقب نگاه میاندازم. سایه پر رنگی هستیم که تا خاکریز خودی کشیده شدهایم. هنوز همه ستون وارد دشت نشده. سر بر میگردانم. چند خمپاره از طرف دشمن شلیک میشود، از بالای سرمان میگذرد و پشت خاکریز میترکد. از دو ورمان ستون نیروها به سمت دشمن در حرکتند. آرام و در سکوت میروند و تو تاریکی گم میشود»