چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۶:۱۸
کد خبر: ۱۳۲۵۰۸
|
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۵
فیلم سینمایی «بی صدا حلزون» در پانصد و هفتاد و ششمین نشست باشگاه فیلم تهران پس از نمایش، با حضور بهرنگ دزفولی زاده کارگردان، محمدرضا جهان پناه مدیر فیلمبرداری، رضا دادویی کارشناس سینما و علی رزازیان کارشناس مجری، در فرهنگسرای ارسباران نقد و بررسی شد.

«بی‌صدا حلزون» با حضور عوامل فیلم در ارسباران نقد و بررسی شدبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، در ابتدای این نشست بهرنگ دزفولی‌زاده اظهار داشت: من در فیلم‌های کوتاهی هم که قبل از فیلم بلندم ساختم نسبت به قشرهای اقلیت جامعه دغدغه داشتم و با خودم تلاش می‌کردم که بتوانم در یک حوزه به سهم خودم فرهنگ‌سازی کنم. من خیلی به فیلمنامه‌نویسی گروهی اعتقاد دارم، تا یک جایی با گروه با فیلمنامه‌ای درباره همین قصه آتلیه پیش رفتیم و بعد با قصه دیگری مواجه شدم که فکر کردم با قصه قبلی می‌تواند در یک محور قرار بگیرند.

این کارگردان در ادامه گفت: فکر می‌کنم پس از فیلم خانم درخشنده ۲۵ سال است درباره ناشنوایان فیلمی ساخته نشده و امیدوارم نقطه نگاهی ایجاد شود و به این افراد در جامعه توجه شود. نمی‌شود از این موضوع به راحتی گذشت و من سعی کردم مدتی با این افراد زندگی کنم و آنچه که می‌بینید از زیست با این آدم‌ها در این فیلم ایجاد شده است.

وی افزود: در فیلم‌های کوتاهم هم به موضوع معلولیت پرداخته بودم. در روزهای اکران در جشنواره فجر هم خیلی‌ها به من می‌گفتند آیا از اقوام نزدیک تو کسی ناشنوا بوده و من تاکید داشتم که اینگونه نبوده و همه چیز از زیست با این افراد به دست آمده است.

در ادامه محمدرضا جهان‌پناه فیلمبردار این اثر گفت: تجربه عکاسی همیشه خیلی کمک می‌کند که شکل دیگری به تصویر نگاه کنیم و تجربه بهرنگ در عرصه عکاسی باعث می‌شد که خیلی راحت بتوانیم با هم دیالوگ داشته باشیم و به نتیجه برسیم.

دادویی نیز در ادامه خاطرنشان کرد: وقتی شما با فیلمی مواجه هستید که کارگردان و فیلمبردارش قاب را خوب می‌شناسند طبیعتا با قاب‌های استانداردی مواجه می‌شوید که حرکات عجیب و غریبی ندارند و به نظر می‌رسد که کارگردان و فیلمبردار با هم به تعاملی رسیده‌اند. هر فیلمی یک اثر انگشت از خالقانش است و اگر فیلم آرامی می‌بینید از درونیات این افراد است.

وی افزود: اگر بخواهیم وارد بحث شویم باید بگویم نگاهم به عنوان یک منتقد نگاه یک سلاخ نیست و نمیخواهم فیلم را سلاخی کنم. من معتقدم اگر کسی به عنوان کارشناس نظر می‌دهد باید سعی کند رویکردی را باز کند که برای فیلمساز و عوامل نگاه تازه‌تری را باز کند که فیلمساز بگوید چه خوب چنین چیزی در فیلم دیده شده است و حتی نگاه او به فیلمساز برای اثر بعدی هم کمک کند. به نظر من اگر از این دریچه به بی‌صدا حلزون نگاه کنیم این فیلم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

دادویی تصریح کرد: وقتی ما درباره یک مساله اجتماعی صحبت می‌کنیم از منظر سوبجکتیو یا اوبجکتیو به اثر نگاه می‌کنیم‌. من احساس میکنم «بی‌صدا حلزون» یک نگاه اوبجکتیو به مساله دارد و به معضلی عمومی نمی‌پردازد. ما در مواجهه با این سوژه می‌توانیم اوبجکتیویته نگاه کنیم یا سوبجکتیویته و اگر من کارگردان این فیلم بودم شاید نگاه سوبجکتیویته را انتخاب می‌کردم.

وی افزود: به نظرم می‌آید که نویسندگان «بی‌صدا حلزون» نگاه اوبجکتیویته دارند و سعی داشتند از بیرون به این مشکل نگاه کنند. خالقان اثر سعی داشتند مساله را ماجرا محور نگاه کنند. به نظرم این به ما رویکردی می‌دهد و حالا که از بیرون به ماجرا نگاه می‌کنیم با واقعه و ماجراهایی همراه می‌شویم. در بسیاری از فیلم‌های تاریخ سینما در حد فاصل بین سوبجتیویته و اوبجکتیویته حرکت می‌کنیم و شاید «بی‌صدا حلزون» هم چنین ویژگی داشته باشد ولی رویکرد اصلی این فیلم اوبجکتیویته است.

دزفولی‌زاده در ادامه این نشست خاطرنشان کرد: زمانی‌که داشتیم فیلمنامه را می‌نوشتیم فیلمنامه با دیدگاه و ذهنیت‌های من تفاوت‌هایی داشت و من احساس کردم که این فیلم با چنین فیلمنامه و چنین رویکردی می‌تواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و البته چون سلیقه خودم هم بود سعی کردم با دوربین بی‌طرف به مساله نگاه کنم.

ولی افزود: در این فیلم مساله تازه‌ای مطرح می‌شود که آن هم کاشت حلزون است و جالب است به شما بگویم که کاشت حلزون در بین ناشنوایان یک تابو است. من قضاوت درباره درست یا غلط بودن کاشت حلزون را به مخاطب سپردم و چون داشتم درباره این قشر فیلم میساختم سعی کردم به آنها خیلی نزدیک شوم. ناشنوایی بخشی از درام قصه ما است که به کل قصه تلاقی پیدا میکند.

جهان‌پناه درباره انتخاب دوربین روی دست در این فیلم گفت: همه فیلم دوربین روی دست نیست و بنابراین مشخص است وقتی یک بخش‌هایی دوربین روی دست است بر اساس مد انتخاب نشده است. ما سعی کردیم یک سری صحنه‌ها را دوربین روی دست بگیریم. ما یک‌ جاهایی می‌خواستیم عدم ثبات را نشان بدهیم و در صحنه‌هایی که تنش‌ها و سختی‌هایی وجود دارد از دوربین روی دست استفاده کردیم که به فضای ذهنی کاراکترها نزدیک شویم. در این فیلم با دوربین خیلی به دنبال کاراکترها حرکت نمی‌کنیم و فقط در سکانسی با بازی هانیه توسلی است و یک صحنه دیگر و در دیگر صحنه‌ها دوربین تقریبا ثابت است.

وی افزود: اگر بخواهم درباره چیزی صحبت کنم که برایم مهم است انتخاب قاب سه به دو است که خیلی مرسوم نیست. ما به این دلیل این قاب را انتخاب کردیم که یکی از کاراکترهای اصلی فیلم عکاس است و البته این قاب فشار داخل قصه را هم بیشتر به ما منتقل می‌کرد و از طرفی هم با انتخاب این قاب می‌دانستیم که خیلی درگیر زیبایی‌شناسی قاب چهار به سه نمی‌شویم.

دادویی نیز در ادامه گفت: به نظرم نکته دیگری که این فیلم به ما اجازه طرحش را می‌دهد به مناظر مختلف آن مربوط می‌شود. به نظرم می‌آید که می‌توانیم کمی فرامتنی درباره فیلم صحبت کنیم.

این منتقد خاطرنشان کرد: یک نگاهی که به نظرم طرح آن در این روزها خیلی جالب است، نقش زن در رسیدن به مدرنیته در این جامعه است. ما در این فیلم خانواده‌ای می‌بینیم که به آنچه وجود دارد عادت دارد و فکر می‌کنم این موضوع را می‌توان به جامعه‌ بسط داد؛ خانواده و جامعه‌ای که با نقص‌هایی که دارد ادامه می‌دهد. جالب است که در «بی‌صدا حلزون» زن خانواده متوجه نقص بچه‌اش می‌شود و سعی دارد این نقص را اصلاح کند در حالی‌که پدر خانواده برایش مهم نیست و می‌خواهد جلوی این تغییر را بگیرد.

وی افزود: زن در این فیلم خواستار یک تحول در جامعه پیرامونی‌اش است و پدر خانواده اصرار دارد جلوی این اتفاق را بگیرد و جالب است که در نهایت خواست مادر خانواده به نتیجه می‌رسد و مادر تلاش می‌کند تا فرزندش بشنود و این شنیدن خیلی مهم است و فکر میکنم این نکته برای جامعه ما بسیار مهم و جالب توجه باشد.

دادویی در پاسخ به پرسشی درباره صداگذاری در این فیلم گفت: صداگذاری از نکات مثبت این فیلم است. جابجایی صدا و تغییراتی که در صداسازی فیلم ایجاد می‌شود در رفت و آمد با کاراکترهایی که شنوایی دارند با افرادی که شنوایی ندارند متفاوت است و این از نکات جالب توجه این فیلم است.

دزفولی‌زاده نیز در ادامه این نشست اظهار داشت: وقتی دوستان در وزارت ارشاد فیلمنامه را می‌خواندند به من میگفتند ما چنین رویکردی از پدرها و مادرها سراغ نداریم ولی من میگفتم در ارتباط با ناشنوایان این برخورد را داشتم و دیده‌ام. ما دایره لغات گسترده‌ای داریم اما جامعه ناشنوایان اینگونه نیستند و نگاه دیگری نسبت به مسائل دارند.

وی افزود: من با صداگذاری سعی کردم بیننده لحظاتی از زندگی ناشنوا را تجربه کند و اگر این آزاردهنده باشد کاملا طبیعی است.

دزفولی‌زاده در ادامه گفت: من خیلی خوشحالم که بعد از ساخته شدن این فیلم با توجه به تورمی که در حال حاضر با آن روبرو هستیم وزارت بهداشت تصمیم گرفت کاشت حلزون را برای کودکان زیر 4 سال رایگان کند. اینکه امروز برخی فیلم‌ها با موضوع ناشنوایان یا با کاراکترهای ناشنوا ساخته شده‌اند نیز به من می‌گوید که این فیلم کار خود را انجام داده است. فیلم بعدی من هم درباره قشری از اقلیت جامعه است و دلم می‌خواهد درباره یک قشر دیگر هم به سهم خودم فرهنگ‌سازی کنم.

در ادامه دادویی خاطرنشان کرد: اصولا همه پدرها می‌خواهند فرزندشان حالش خوب باشد و در این فیلم چرا اینگونه نیست؟ من می‌خواهم موضوعی فرا متنی را مطرح کنم، ما یک چیزی با عنوان ضمیر ناخودآگاه جمعی داریم که یونگ آنها را به عنوان کهن‌الگوها طرح می‌کند و به نظرم می‌آید حیف است که این مساله را مطرح نکنم.

وی افزود: در روانشناسی یونگ ما زنان را به هفت نوع زن که در سه دسته ایزدبانوهای باکره، ایزدبانوهای آسیب‌پذیر و ایزدبانوی کیمیاگر و اغواگر تقسیم می‌کنیم. شخصیت مادر فیلم بسیار شبیه کاراکتر دیمیتر است، دیمیتر ایزدبانوی زمین شناخته می‌شود و همه هستی و نیستی‌اش با مادر بودن، تلاش و زایش و زندگی است. وقتی کاراکتر دیمیتر را بشناسیم او بچه‌ای به اسم پرسیفون دارد که یک روز در صحرا میخواهد گلی بچیند و خدایی می‌آید به او آسیبی جسمی می‌زند و دیمیتر خود را به آب و آتش می‌زند تا بچه‌اش را نجات دهد و مشکلش را حل کند. در این فیلم هم هانیه توسلی چنین تلاشی دارد و او در مسیری که تلاش میکند با نیروهای مقاومی مواجه می‌شود و ما در ادامه قصه با کاراکتر پوزیدون هم مواجه هستیم و این اسطوره‌ای احساسی و هیجانی است. وقتی ما از نگاه کهن‌الگویی با کاراکتر مواجه شویم و وقتی کاراکتری با محوریت این کهن الگو طراحی می‌کنیم باید شخصیت ما در تلاطم باشد. پوزیدون در مسیر قصه عاشق دیمیتر می‌شود و مقابل او می‌ایستد و دیمیتر تلاش می‌کند با آدمهایی آشنا شود که حامی او باشند و ما می‌توانیم کسانی که در کنار کاراکتر هانیه توسلی قرار دارند را به این کهن‌الگوها ارتباط دهیم و پوزیدون را همان پدر قصه بدانیم.

در ادامه این نشست دزفولی‌زاده گفت: من سعی می‌کنم تا جایی که امکان دارد از کلیشه فاصله بگیرم. ما در این فیلم با تِم خودخواهی هم مواجه هستیم، بچه‌ای که به سن تصمیم‌گیری نرسیده و همه خودخواه هستند و با نگاه خودشان برای او تصمیم میگیرند. شخصیت سعید درگیر یکی از تله‌های روانی است که ترس از دست دادن با او همراه است و می‌گوید اگر فرزندم بشنود دیگر من را نمی‌خواهد و این خود تم خودخواهی است.

این کارگردان در ادامه درباره مسئولیت‌پذیری یا عدم مسئولیت‌پذیری کاراکترهای این فیلم گفت: من سعی کردم رک و صادق باشم و قشرهای مختلف جامعه را نشان دهم. انتقاد کردن خیلی ساده است ولی ساختن کار سختی است و من سعی کردم افرادی را نشان دهم که مسئولیت اجتماعی ندارند و اقلیتی را هم نشان دهم که مسئولیت‌پذیر هستند.

وی افزود: ما فیلم را در دانشگاهی برای ناشنوایان نشان دادیم و خیلی واکنش تندی به فیلم داشتند و من به آنها گفتم اتفاقا من خیلی خوب شما را نشان دادم. یک خانمی که ناشنوا بود به من می‌گفت بعد از این فیلم بچه من سرم داد میزند که چرا تو زودتر نرفتی کاشت حلزون کنی چرا که زندگی فرزندان این افراد برایشان سخت است و باید از کودکی به جای پدر و مادرشان حرف بزنند و از آنها دفاع کنند و فکر می‌کنم در بین ناشنوایان هم مثل همه ما خودخواهی هست و نمی‌خواهند تغییری در وجود خود ایجاد کنند و بشنوند.

جهان‌پناه نیز در پایان در پاسخ به پرسشی درباره فیلمنامه این اثر و همکاری با بهنوش بختیاری گفت: من فیلمنامه‌نویس نبودم اما می‌خواهم درباره فیلمنامه این اثر نظری بدهم. قصه ما از جایی شروع می‌شود که ماجراهای زیادی در آن گذشته و نمی‌شود همه چیز را در فیلم دید و مهم این است که با دیدن این فیلم می‌توانیم تصور کنیم که قبلا چه اتفاقی رخ داده است. همکاری با خانم بختیاری هم برای ما بسیار دلچسب بود و توانستند کارشان را به خوبی انجام دهند. ما در جامعه پیچیده‌ای زندگی می‌کنیم و نمیتوانیم به راحتی آدمها را قضاوت کنیم و بهتر است این کار را نکنیم و تلاش کنیم همدیگر را بیشتر بفهمیم.

در پایان نیز دادویی گفت: برای اینکه جمع‌بندی کرده باشم باید راجع به پدر قصه بگویم وقتی با نگاه اسطوره‌شناسانه به او نگاه کنیم، این شخصیت سلطه‌جو و عاشق است که اما در برابر تغییر مقاومت دارد. مادر هم به عنوان بانویی که روحیه دیمیتری دارد بارها حس مادر بودن و زن بودن را بین همسر و بچه‌اش باید تقسیم کند و معمولا شخصیت دیمیتر در برخورد با شوهر و بچه، بچه را انتخاب می‌کند. این فیلم نکات خیلی ویژه‌ای دارد که اگر با دقت نگاه کنیم متوجه ارزش تولیدش می‌شویم. به راحتی این فیلم را می‌شد به فیلمی پرفروش تبدیل کرد ولی وقتی قرار است فیلمی شما را به فکر وادار کند حتما باید ریتم آرامتری داشته باشد.

نظر شما