سه‌شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۰:۳۷
رویت پذیری و رویت ناپذیری در عرصه هنرهنر به عنوان بخشی از جامعه می‌تواند عرصةکنش و فعالیت گروهی باشد. هنر از این منظر یک فرآوردة اجتماعی است که می‌تواند بر سایر عرصه های اجتماع نیز تاثیر بگذارد. 
رویکرد هنر از این منظر یک رویکرد جامعه شناختی است نه موضوعی زیبایی شناسی. کارکرد هنر در این در این دیدگاه این است که بسنجد چگونه اثری مطلوب تشخیص داده می‌شود؟ نام گذاری و هویت گذاری آثار چگونه است؟ و چه ساز و کارها ها و فرایندی در تولید آثار هنری و حتا ظهور و بروز یک هنرمند دخیل هستند. 
اساسا موضوع اصلی هنر از دیدگاه جامعه شناسی مطالعة ساختار اجتماعی در هنر است. اثر تولید شده و تولید‌کننده اثر(هنرمند) با عرصه‌های مهم‌تری مانند بازار، دولت و گالری، خریداران و فروشندگان اثر و.. در ارتباط است.چزخه تولید، بروز و تولید اثر. 

هنر از این منظر به عنوان نیرویی است که قدرت سیاسی ( فارغ از رویکردهای حزبی) دارد که واجد خودمختاری نسبی است و می‌تواند در صحنة روابط اجتماعی مداخله کند. «اگر هنر را نه همچون بازنمایی یا عَرَض که همچون نیرو بفهمیم آنگاه کنشگری نوپدید در میدان تاریخ  را رؤیت‌پذیر خواهیم کرد». 
از این منظر، هنر در کنار فلسفه و اندیشه عامیلت دارد و لزوماً بازتاب یک به یک زیربنا، یک فلسفه و یک واقعیت (در معنای رایجش) نیست. در این معنا، هنر را همچون قسمی کنش می‌توان فهم کرد، نیرویی در کنار نیروهای دیگر که در تصادم‌ها، تلاقی‌ها و تضاد‌ها وارد می‌شود. از این حیث، هنر در عین اینکه تاریخ متفاوت خود، همچون یک نیرو را می‌سازد، در عرصه‌های دیگر نیز تاثیرگذار است. ( حیدری، 1399)  

بازار هنر به عنوان نهادی اجتماعی مانند سایر بازارها، علاوه بر وجه اقتصادیش، دارای ساز و‌کار و ساختارهای مربوط به خود است. شبکة روابط، مکانیسم‌های تعیین قیمت آثار هنری، رشد و توسعة این آثار و حتی ظهور و بروز یک هنرمند در یک مقطع زمانی خاص همگی به شرایط و ساختار بازار هنر و در حقیقت تعامل بازار و دولت مرتبط است. از این منظر بازار( هنر) تنها یک عرصة اقتصادی نیست بلکه مجموعه‌ای از تعاملات و روابط میان بازار و دولت است که منجر به شکل‌گیری بازار هنرهای تجسمی در ایران شده است.  

معمولا سه عرصه در بازار هنر ایران وجود دارد: «بازار عمومی و همگانی»، «بازار گالری‌محور» و «بازار حراجی‌محور که یک بازار کاملا حرفه‌ای است. سطح دیگری از بازار که بیشتر کانالی بود برای حرکت از بازار دوّم به بازار سوّم، «حراج تهران» است که به نوعی نقطه اوج رقابت‌های گالری در ایران است؛ بر اساس قاعده‌گالری‌ها، حراجی‌ها با اشخاص کار نمی‌کنند بلکه با گالری‌ها در ارتباط هستند؛ هر هنرمندی که بخواهد وارد حراجی شود، باید آزمون گالری‌ها را پشت سر گذاشته باشد، این آزمون و سلسله مراتب بازار شاید چندان مطلوب جامعه‌هنری نباشد امّا قاعده‌بازار است.
 قاعده‌بازار حکم می‌کند که یک هنرمند بتواند سلسله مراتب روابط که شامل آزمون منتقدین، آزمون مطبوعات، آزمون جشنواره و جایزه و آزمون‌های دیگر است را پشت سر بگذارد و بتواند از گالری درجه ۳ به گالری درجه ۲ و بهتر  از آن حرکت کند و در نهایت اگر قرار باشد یک گالری پنج اثر را به حراجی معرفی کند، یکی از آن پنج نفر باشد (مریدی، 1387)

 از سوی دیگر بازار هنر نیز مانند سایر بازار های اقتصادی در سراسر جهان عرصه مبادلات پولی و مالی است. بین سالهای 2111 تا 2111 کل گردش مالی جهان در فروش آثار هنری تقریباً دو برابر شده است.
فروش آثار هنری در جهان درحدود 1/41 میلیارد یورو بوده است که نسبت به بحران بازار در سال 2111 حدود 13 %رشد کرده است. حراجی های آثار هنرهای زیبا و دکوراتیو نیز در سال 2111 نزدیک به 1/23 میلیارد یا نیمی از مبلغ بازار رسیدند. در ایران نیز از سال 2011 به این سو بازار هنر به خصوص بازار هنر مدرن به شدت رونق یافت و همچنان به رشد خود ادامه داده است به طوری که هم اکنون قیمت آثار در داخل کشور از قیمت حراجی های کریستیز و ساتبیز خاورمیانه و لندن بیشر شده است. از ابتدای شروع به کار حراج تهران تنها در چهار سال قیمت آثار برخی از هنرمندان مشهور بین 31 تا 15 برابر ترقی قیمت داشته است)ششجوانی، 1395: 256).

فوکو از مفهومی به نام روئیت پذیری و روئیت ناپذیری می‌گوید.مفهومی که رابطه بسیار زیادی با مفهوم قدرت دارد که در هر دوره روئیت پذیرهای مخصوص به خود دارد.؛ از این رو یک رخداد تاریخی است. فوکو در اثر مهمش به نام « دیوانگی و تمدن » نشان مي‌دهد که چگونه تحول بينش و معرفت يك عصرمنجر به تحول نگاه به يك موضوع خاص مي‌شود. 

از نگاه او « چيزی  که ما مي‌بينيم آن چيزی است که امکان ديده شدنش در آن زمان فراهم شده باشد.» (رویان و همکاران ،1395). این موضوع در مورد ساختار هنر نیز صادق است. ساز و کارهایی که موجب رویت پذیری و رویت ناپذیری یک اثر هنری و یا هنرمند شده و در برهه‌ای خاص آنان را به عرصه هنر کشانده و در دوره ای دیگر به پشت صحنه بازار هنر روانه می‌کنند. 

از این روست که دانستن این که چگونه چارچوب اجتماعی که هنر در آن تولید، درک، توزیع و مصرف می‌شود هم جذابیت و هم قدرت ایجاد می‌کند، مهم می‌شود. در حقیقت ارزش گذاری بر روی یک هنر و هنرمند طی فرآیندها و ساز و کارهای خاصی رخ می‌دهد و ارزش فرهنگی و هنری آن ها فارغ از وجوه زیبایی شناختیشان مربوط به همین قواهد هنر و بازار آن است. 
نمونة بارز مطالعة تجربی فرآیندهای فرهنگی اقتصادی ارزش‌گذاری، تحقیق مولن (1987) پیرامون دلالان هنری فرانسوی در دهة 1960 است. او بین قیمت به عنوان یکی از معیارهای ارزش‌گذاری و ارزش «زیبایی شناختی» یا «فرهنگی» تفاوت قائل می‌شود. دو نوع دلال ایده‌آل، یعنی «سنتی» و «کارآفرین» به‌ترتیب جهت رسیدگی به کار نقاشان شناخته‌شده، جدید و نقاشان آینده مطرح می‌شوند.
 
ارزش فرهنگی که این دلالان برای هنر قائل هستند، متفاوت است. در مورد نقاشان شناخته‌شده، ارزش فرهنگی کار آنها «با توجه به تاریخ اثر تعیین می‌شود»، زیرا ارزش‌گذاری دلالان هنری از ارزش زیبایی‌شناختی یک نقاشی مشخص بر اساس نظرات قدیمی و ثابت جمعی از منتقدان و مورخان هنری است. در مقابل، ارزش فرهنگی آثار معاصر تا حد زیادی به قضاوت ذهنی دلالان کارآفرین بستگی دارد، زیرا هیچ زمینة ثابتی جهت سنجش ارزش زیبایی‌شناختی این نوع هنر وجود ندارد؛ بنابراین، بازار هنر توسط یک «نظریة ذهنی ارزش» کنترل می‌شود، به این معنی که ادعاهای دلالان در مورد ارزش فرهنگی یک اثر هنری همیشه ذهنی و بازتابی از سلیقة شخصی آنهاست. 

در ایران نیز در شانزدهمین حراج تهران ( 1401)  120 اثر به مبلغ: ۷۸۱,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال ، به فروش رسیده است. این عدد در ظاهر تنها یک مبلغ ریالی است و این‌ها آمارهایی است که به صورت رسمی و مشاهده شده در خصوص بازار هنر در ایران وجود دارد. اما در بطن خود حکایت از ساز و کارهای مهمی در عرصة فروش آثار، تعامل هنرمندان با یکدیگر، نحوه رابطة هنرمندان با بازار فروش، نحوة راه‌یابی هنرمندان به بازار فروش آثار و حتا چگونگی انتخاب اثر و هنرمند دارد .

 آن‌چنان‌که حراج مدعی است آثار همه هنرمندان شناخته‌شده در زمینه‌های مختلف هنرهای تجسمی که در نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی ایران یا کشورهای دیگر حضور داشته و بازار تثبیت شده‌ای در بین مجموعه‌داران و خریداران آثار دارند، ممکن است در حراج ارائه شوند و در حراج، بستری اقتصادی است که اعتبار و نام هنرمند در بازار هنر آن و میزان تقاضا از سوی خریداران برایشان اهمیت دارد؛ اما این‌که واقعاً این بستر برای چه هنرمندانی فراهم می‌شود این که اساسا طی چه فرایندی این آثار به فروش می‌رسند؟ در کدام گالری ها و کدام هنرمندان آثارشان به نمایش گذاشته می‌شوند؟ دولت در این عرصه چقدر تاثیرگذار است موضوع مهم‌تری است که نیاز به پژوهش بیش تری دارد.

*دکتری جامعه شناسی

منابع
رویان و همکاران ( 1395). نسبت رؤیت پذیری با قدرت در اندیشه فوکو. مجله حکمت و فلسفه.شماره 4.
مریدی، محمدرضا، تقی زادگان، معصومه( 1387) . عرضه و فروش تابلوهاي نقاشي در ايران عوامل
اجتماعی موثر بر قیمت تابلوهای نقاشی در نگارخانه های تهران . جامعه شناسی هنر و ادبیات. سال اول.شماره دوم.
مهاجرانی، سیده مهشاد، حیدری، آرش (1399). کهریزک برون درون تهران، انتشارات خرد سرخ



نظر شما