به گزارش خبرنگار شهر، اين نقاش پيشکسوت اظهار داشت: هنر گرافيک آيينه تمام نماي فرهنگ روحيه و رفتار يک جامعه است. وقتي شما به يک شهر سفر ميکنيد اولين چيزي که به شما ميگويد اين جا کجاست، نشانهها، پوسترها و آثار گرافيک است.
وي ادامه داد: با يک نگاه کوتاه و گذرا به کل تاريخ گرافيک در ايران به نظر ميآيد که بعد از انقلاب مشروطيت تا يک گذر سريع شده است تا امروز از نقاشي هاي چاپ سنگي گرفته تا دوره قاجار و آثار گرافيکي که هست تا ميرسيم به روزگار معاصر و هنرمندان قدري چون مرتضي مميز، فرشيد مثقالي و قباد شيوا.
کلانتري افزود: بنابراين در ايران هم ميبينيم که در اين صد سال مدرنيته با چه شتابي آمده و اثر خود را گذاشته است. و آنجا که اثرش را پررنگ ميبينيم در آثار گرافيک است. گرافيستهاي ما مدرنيست هستند و تاثير هنرمندان غربي را روي کارشان ميبينيم. قباد شيوا هم ردپاي هنرمندان مدرن جهان را در آثارش دارد ولي کارش به نحوي بحث انگيز است.
وي درباره اين بحثانگيزي توضيح داد: تعريف مدرن اين است که پشت پا مي زند به سنت و آن اثر نو جاي اثر سنتي مينشيند. اما در ايران بسيار عجيب است که مدرنيزم همواره روي دوش سنت سوار بوده است. مهمترين اثر مدرني که ما در قلمروي ادبيات داستاني داريمة بوف کور صادق هدايت است که اين اثر سوررئاليستي در زماني نوشته شد که شوررئاليستها در پاريس مشغول بستن چهارچوب سوررئاليسم در شعر و ادبيات بودند و در همان زمان خيلي سريع هدايت اين اثر مدرن را خلق کرد. اين حيرتانگيز است که اين اثر مدرن روي سنتي ترين هنر ايراني، مينياتور، بنا ميشود.
اين نقاش ادامه داد: بعد از هدايت نيز در نقاشي ميبينيم که حسين کاظمي براي نقاشي کردن دختر اثيري در قالب مينياتور مدرن آن را نشان مي إهد و اولين مينياتور مدرن در ايران توسط حسين کاظمي ساخته شد. بعد از حسين کاظمي اين جريان ادامه مي يايد و منوچهر شيباني آثاري را از مينياتور مدرن خلق ميکند و پس از آن ناصر اويسي اساسا کارش همين است که مينياتور مدرن بکشد.
وي تاکيد کرد: اهميت قباد شيوا براي من در اين است که در يکي از بزرگترين و مهمترين مدرسه ةاي هنر مدرن در امريکا تحصيل کرده است. در سال 1960 گذار من به نيويورک افتاد و همراه مولفان کتابهاي درسي به نيويورک رفتيم و آنجا براي ما گرافيستها برنامه اي گذاشتند که مدرسه «پرت» را ببنيم و اين مدرسه به اندازهاي براي من شگفتانگيز بود که مهمترين اتفاق زندگي من بود.
کلانتري گفت: سرپرست و مدير اين مدرسه يکي از بازماندگان مدرسه «باهاوس» بود که مدرنترين مدرسه هنر مدرن در اروپا بود که کساني چون والتر گروپيوس و کاندينسکي در آن درس ميدادند و هيتلر آنرا تعطيل کرد. اين مدير يکي از مهاجران از آلمان به نيويورک است که مدرسه پرت را با همان شيوه مدرن باهاوس اداره ميکرد. مدرسه پرت وابسته به دانشگاه نيويورک بود و ما يک روز تمام مهمان آنها بوديم و کلاس ها و نحوه درسدادنشان برايم بسيار شگفتانگيز بود؛ زيرا بوزار پاريس را ديده بودم که ديگر بوي نفتالين ميداد. بوزار در زمان خودش مهم بود و بعدا ديگر دپاسه بود و چيز مهمي نبود. علاوه بر مدرسه پرت شيوا مجبور بوده سالياني را در نيويورک زندگي کند که قلب تپنده جريانات مدرن جهان بوده و هنوز هم هست.
براي شخص من تحصيلات آکادمکيک شيوا توانسته راهش را براي آثاري که خلق کرده باز کند ولي او بازهم در تمام کارهايش نگاهي به سنت دارد و از سنت هم واقعا نميتوان گذشت. همچنان که پيکاسو هم آثارش را با نگاهي به هنر سنتي افريقا خلق کرد. حرف قباد شيوا از جنس زمان است اگرچه جامعه ما از جنس زمان نيست اما حرف هنرمندان آوانگارد ما از جنس زمان است.
همچنين محمدابراهيم جعفري در اين مراسم آخرين شعرش را تا پيش از هفتاد ساله شدن نوشته است براي حاضران خواند و با اشاره به اينکه اين شعر عاشقانه است به طنز گفت: برخيها مثل من و قباد شيوا در هفتاد کيلومتري، صفر کيلومتر ميشويم.
وي از سفري که همراه با قباد شيوا با محسن وزيري مقدم که در دانشکده استادشان بود گفت و به عکاسي کردن شيوا و کوشش او اشاره کرد و اظهار داشت: من با الهام از حس کنجکاوي و جستجوگري قباد فهميدم که آموزش دادن نه امکانپذير است و نه آنچه آموزش داده ميشود هنر است و بعد فهميدم که هنر آموختن مهم است و ميديدم که قباد از هيچ ميآموخت.
اين نقاش در ادامه به خلاقيت شيوا در دوران دانشجويي اشاره کرد و گفت: آنچه برايم خيلي جالب است استقامت و پشتکاري است که قباد داشت و از همان ابتدا نيز اين پشتکار معلوم بود. قباد در زندگياش نسبت به کار و هنر و زندگياش سادگي خاصي داشت که از نظر من بسيار جالب بود. بزرگترين چيزي که در وجود انسان باعث خلق هنري ميشود باور است و قباد خودش را کاملا باور داشت و در هر شرايطي پاي حرف خود ميايستاد.
اين مدرس دانشگاه در ادامه به روش کار در دوران دانشجويي و وظايفي که بر عهدهشان بود اشاره کرد و گفت: کاري که ما در آن زمان در دو هفته انجام ميداديم امروز جوانان در طول يک ترم هم انجام نميدهند.
سپس هادي هزاوهاي نقاش اظهار داشت: مردي که اينجا ايستاده است، حاصل 50 سال دوستي است و احتياجي به صحبت درباره او نيست. از دوران دانشجويي به ياد دارم که در همه حرکات قباد نشاني از گرافيک بود. به اين دليل که در اين سالها از فضا دور بودهام و رقابتي بين ما نبوده، اين دوستي و صميميت به همان خلوص 1340 تا 1340 مانده است.
وي از قول نيکزاد نجومي به شيوا گفت: تو کانسپچوآليسم را قبل از اينکه در غرب درست شود، ايجاد کردهاي. وي سپس به نمايشگاه گروه آزاد در نمايشگاه کنج و گستره در انجمن ايران-امريکا اشاره کرد که قباد شيوا با ريسهاي از لامپ و يک آينه در آن شرکت کرده بود.
در ادامه حميد سوري منتقد هنري و مدرس تاريخ هنر از عينهماني قباد شيوا و آثارش گفت و اظهار داشت: آقاي شيوا آثارشان هستند و آثارشان آقاي شيواست. اينکه ايشان چگونه رفتاري دارند جالب است. ايشان هيچگاه پاسخ آمادهاي براي هيچ پرسشي ندارند و هميشه با تامل به سوالات پاسخ ميدهند و اين يعني نداشتن يک فرمول از پيش تعيين شده. يعني در لحظه تامل کردن، تعمق کردن و پاسخ دادن. آثار ايشان نيز همينگونه است، از دلشان برميآيد و از لحظه و رفتارشان برميآيد و مدام روي آنها تامل هست.
وي ادامه داد: اين که رابطه بسيار صاف و آينهوار ميان ايشان و آثارشان وجود دارد بسيار ارزشمند است؛ بهويژه اينکه در زمانهاي هستيم و در جايي هستيم که ادا و اطوارها بسيار است؛ در چنين زماني که بسياري از ارزشها مغازه شده است. همه ما ميدانيم که جانمايه کارهاي ايشان ايراني است؛ ولي به نظر من ايراني کار کردن به تنهايي ارزش نيست. براي بسياري ادا و اصول ايراني يک مغازه است، لذا در چنين فضايي آنکسي که صادقانه درون خود را در کارش منعکس ميکند بسيار با ارزش است.
سوري افزود: نکته بسيار مهم ديگر به نظر من اين است که آقاي شيوا دقيقا آنچه را که هستند در آثارشان بيان نميکنند. کالينگوود درباره فرانمايي هنر ميگويد «هميشه هنرمند با تخيل خودش درونياتش را با زباني خلاقه بيان ميکند» و کاري را که آقاي شيوا ميکند همين است و مدام براي هر مسئله تصويري، يک خلاقيت را بيان ميکند. اين خلاقيت گاه در نحوه تصويرگري، گاه در انتخاب سبک و سياق و گاه در انتخاب متريال است. لذا به نظر من ايشان مخالف فرمول و تثبيتشدگي و يک روند ثابت خطي هستند.
وي ادامه داد: به نظر من حتي روند خطي تکاملي هم در آثارشان نميتوانيم ببينيم. ايشان فرمولناپذيرند و اين برميگردد به تامل لحظهاي خالصانه که با تعصي به خلاقيتشان اين لحظهها و تامل با يکديگر ترکيب ميشوند و آثاري را ايجاد ميکنند که ارتباط خوبي را با مخاطبان برقرار ميکند.
نکته ديگري که بسيار مهم است و در آثار ايشان خود را به وضوح نشان نميدهد،اين است که ايشان بسيار به محيط پيرامونشان حساس هستند و اين حساسيت به نوعي در آثارشان هم هست؛ در نحوه تصوير کردن و انتخاب المانها. اين است که آثار قباد شيوا به نوعي آينه و نمايهاي از روزگار ما هم هست.
وي تاکيد کرد: کارهاي ايشان سياسي نيستند اما دغدغههاي پيراموني را در آثارشان ميتوانيم ببينيم. نشانههايي را که در کنار رنگها، خطها و بيانگريهايي که دارند ايشان را خيلي آگاه و حساس به پيرامون خود ساخته و از اين جهت اين وجه کارشان هم به نظر من آينه خوبي از فرهنگ چند دهه اخير ايران است. اين را از اين جهت ميگويم که پوسترهاي ايشان نمايههاي بسيار خوبي هستند از اتفاقات فرهنگياي که در کشور افتاده است.
در ادامه صحبتهاي سوري، کلانتري عنصر خاطره جمعي را نيز به عناصر اصلي کار شيوا اضافه کرد. سپس سوري به رابطه يک رويداد و پوستر آن و تناقضي که گاه بين يک پوستر فاخر و يک نمايشگاه نازل وجود دارد، اشاره کرد.
جلال شباهنگي، نقاش و مجسمهساز نيز در اين مراسم تنها درباره شيوا گفت: خلاقيت يعني شناکردن در آبهاي عميق و شيوا در آبهاي عميق شنا ميکند.
در کنار برگزاري بزرگداشت قباد شيوا نمايشگاهي از آثارش نيز در گالري ايست به نمايش درآمده است. در اين نمايشگاه که تا 12 بهمنماه ادامه خواهد داشت، 34 اثر طراحي و تصويرسازي از قباد شيوا از آثار سالهاي 1350، 51 و 54 و همچنين 86 و 87 و 89 به نمايش درآمده است که با قيمتي بين پانصد هزار تا يک ميليون و دويست هزار تومان عرضه شده است.