به گزارش شهر، اين نمايشنامه نويس که تاکنون بيش از ده متن نمايشي نوشته است، درباره متن اخيرش گفت: متن تفنگ ميرزا رضا... را در سال 85 نوشتهام. ايده اصلي آن را از مطالعاتم درباره دوره قاجار گرفتهام. من در آن سالها مشغول خواندن خاطرات، روزنامهها و سفرنامههاي قاجاري بودم تا درباره تعزيه مضحک اطلاعاتي به دست آورم. بيضايي و عنايت شهيدي اشارهاي در کتابهاي خود به آن کردهاند. متاسفانه تعزيه مضحک برايمان شده چيز مجهول که بايد دربارهاش تحقيق گستردهاي شود. من از آن موضوع نگاهم به سمت اين موضوع قتل ناصرلدين شاه توسط ميرزارضا جلب شد.
وي افزود: در اين باره مدارک دسته اولي به دست آوردم تا دريابم که اين مفهوم گمشده کجاي تئاتر ما قرار دارد. بساط تعزيه در زمان مظفرالدين شاه برچيده شد با آن که به ظاهر هنوز تعزيهاي بود. اوج و افول تعزيه در زمان خود ناصرليدين شاه به وقوع ميپيوندد.
محمد طلوعي در اين مسير کتاب تاريخ بيدروغ ظهيرالدوله را ميخواند که در آن به ماجراي قتل ناصرالدين شاه پرداخته شده است. در اين کتاب استنطاق ميرزارضا و پسرش تقي آمده است. همچنين محکمه ميرزارضا در آن نقل شده است. اين استنادات تاريخي پايه نمايشنامه «تفنگ ميرزا رضا بر ديوار است و در پرده سوم شليک ميشود» شده است.
او معتقد است آنچه در اين نمايشنامه نوشته است به گونهاي مستندنمايي است براي آن مستندات تاريخي که به تدريج در نمايش جعل ميشوند. چراکه در اين متن تاريخ مصالح کار شده و نويسنده آن طور که خيال بر او روا داشته متن را نوشته است. به گفته طلوعي، در سينماي امروز نيز فيلم مستند نما وجود دارد که در آن بر اساس تکنيکهاي فيلمهاي مستند مانند دوربين روي دست، دوربين مخفي و تصاوير آرشيوي فيلم ساخته ميشود.
طلوعي خود در مقطع کارشناسي سينما و در مقطع فوق ليسانس ادبيات نمايشي خوانده است. او از اين تجربيات در نگارش اثر خود با اصل قرار دادن خلق يک نمايشنامه تجربي استفاده کرده است. در اين متن هم شخصيتها واقعياند اما نحوه حضورشان در اين اثر جعل شده است چرا که نويسنده به دنبال اهداف دروني خود و القاي تاريخ از منظر خود بوده است. اين جعل تاريخ هم باعث ايجاد موقعيت طنز شده است. در سينماي ايران هم علي حاتمي وقتي به سراغ تاريخ ميرود خوانش خود از تاريخ را بيان ميکند. بنابراين تاريخ مصالح اثر ميشود. طلوعي از فيلم لعنتيهاي بيآبرو تارنتينو مثال ميزند که در آنجا هيتلر را ميکشد چراکه نميخواهد به تاريخ وفادار بماند. بنابراين محمد طلوعي هم نگاهش به تاريخ شخصي¬تر شده است. او قتل ناصرالدين شاه را از منظر خود روايت ميکند.
اين متن در برنامه نمايشنامه خواني جشنواره تئاتر تجربي نمايشنامهخواني و برگزيده شده است. همچنين در مسابقه جايزه اکبر رادي جشنواره تئاتر دانشگاهي نيز به عنوان يکي از متون برگزيده انتخاب شده است. امسال هم در جشنواره منطقهاي سمنان به عنوان متن برگزيده انتخاب شده است.
اين نويسنده از اجراي نمايش «تفنگ ميرزا رضا بر ديوار است و در پرده سوم شليک ميشود» خود را راضي نميداند چراکه بر اين باور است که هر نويسنده تصوري از اجراي متن خود دارد که تا آن را نبيند رضايتش جلب نخواهد شد. با اين وجود احتمال ميدهد که اجرا بسيار خوب باشد و اين مشکل از اوست که نميتواند به راحتي از هر اتفاقي رضايت خاطر داشته باشد. او علاوه بر محمد اشکانفر که نمايش را در آبيک کار کرده است، متن را به يک کارگردان شيرازي سپرده است تا ببيند اين گروه بعدي از يک متن مشترک چه اجرايي را به صحنه خواهد آورد. در عين حال بر اين باور است که اينگونه برخوردها تعامل با گروهها را به او ميآموزاند. شايد تا مادامي که گروهي نداشته باشد که برايشان بنويسد دچار اين اتفاق خواهد شد. مگر خودش در ارتباط با يک گروه مشخص متن بنويسد.
طلوعي با آن که بيشتر توجهات معطوف بر نمايشنامه تفنگ ميرزا رضا... بوده است اما نمايشنامه «پرده دري ميرزا احمدخان گروسي در پاريس، لندن و تهران» را به دليل تجربيتر شدن بيشتر از بقيه آثارش ميپسندد.
او در اين متن اقتباس بسيار عجيبي از پرگنت هنريک ايبسن را خلق کرده است. به نظر طلوعي اين عجيب بودن دليل بر خوب بودن آن نيست! «زير سايه اسپوتينک» که درباره ولين فضانورد روسي است، نيز يکي ديگر از متنهاي اوست که هنوز کار نشده است. اين متن تاکنون موفق به کسب جايزه نمايشنامهخواني شده است.
محمد طلوعي رمان نويس و مترجم و فيلمنامه نويس هم است. رمان «قرباني بد موافق» او برنده تکنيکيترين اثر و جايزه رمان متفاوت شده است. از او به زودي مجموعه داستان «من ژانت نيستم» منتشر خواهد شد.