شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۲:۲۶
کد خبر: ۵۸۱۰۲
|
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۱ - ۱۶:۲۴
صدام چگونه از مهلکه «عمليات کربلاي5» گريخت؟ اسيران ايراني را پس از اعدام در بيابان رها مي‌کردند. افشاي کمک‌هاي مالي کويت و عربستان به صدام در جريان «عمليات کربلاي 5». شکنجه‌هاي صليبي،آتش ‌زدن اسرا، کندن پوست و شهادت اسيران ايراني در منبع‌هاي آب. سرهاي غواصان اسير ايراني چگونه زير تانک‌ها قطع مي‌شدند؟.محقق عراقي از همراهي مراکش با صدام در جنگ تحميلي عليه ايران پرده برداشت.

به گزارش شهر و به نقل از ايسنا،  6000 اسير ايراني به ‌شکل فجيعي به شهادت رسيده‌اند.بعثي‌ها با «اره» از اسراي ايراني بازجويي مي‌کردند. آخرين سفير بعثي‌ها در واشنگتن از تحويل بمب‌هاي‌ خوشه‌اي به صدام پرده برداشت. تکاپوي فرانسه براي جلوگيري از انتشار اسناد همکاري‌هاي تسليحاتي اين کشور با صدام در جنگ تحميلي عليه ايران. يک محقق زن فرانسوي با اشاره به جنگ تحميلي:از کمک‌هاي تسليحاتي دولت فرانسه به رژيم صدام و شريک‌شدن آن در جنايات عليه بشريت خجالت مي‌کشم. مرکز فرهنگي دفاع‌مقدس خرمشهر نمايشگاه همدستي فرانسه در جنايات صدام عليه ملت ايران را برگزار مي‌کند و ... .

 

اين عناوين از جمله صدها خبر و گزارشي هستند که طي سال‌هاي گذشته در رسانه‌هاي مختلف منتشر شده‌اند. انتشار اين اخبار و گزارش‌ها به واسطه تلاش‌هاي يک نفر انجام شده است: «نادر دريابان».

 

لطفا به اين آدرس مراجعه کنيد:تهران،خيابان ستارخان،شهرآرا، خيابان نيايش،بيمارستان حضرت رسول(ص)،طبقه ششم،اتاق 2، تخت 604.

 

اينجا نخلي از نخل‌هاي سربلند خوزستان چشم انتظار تعارف قطره‌اي معرفت به پاس گذشته است.

 

به گزارش سرويس فرهنگ حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نادر دريابان، جانباز و پژوهشگر دفاع‌مقدس که در خرمشهر زندگي مي‌کند، از روز 12 آبان‌ماه گذشته به دليل شدت گرفتن درد «کانال نخاعي» در يکي از آسايشگاه‌هاي تهران بستري شد. سپس براي انجام عمل جراحي به بيمارستان حضرت رسول (ص) منتقل و در «بخش خون» اين بيمارستان بستري شد.

 

ادعا نمي‌کند بيشتر از ظرفيتش‌ کار کرده است اما گفته‌هايش که اين را نشان نمي‌دهد. دردکمر‌،پوکي استخوان، شکستگي «بازو» به دليل پوکي استخوان، چندين بار شيمي درماني و... . اگر همه اين دردها را تحمل کني، تازه مي‌شوي «نادر دريابان» جانباز، پژوهشگر دفاع‌مقدس و مدير سابق مرکز فرهنگي دفاع مقدس خرمشهر و «دريابان»‌هاي ديگر. درياباني از نسل رهروان درياي عشق و معرفت.

 

 

نادر دريابان

اما حالا ديگر کسي حالي از او نمي‌پرسد. حتي از نهادي که قبلا مدتي با حکم آن شد مدير مرکز فرهنگي دفاع مقدس خرمشهر و ميزبان زائران کربلاهاي ايران.

 

«عمليات محرم» خيلي‌ها را براي ملاقات با خدا انتخاب کرد اما به او مدال جانبازي ‌داد به شرط اين که کار زينبي کند و تصور نکند ديگر رسالتي ندارد و او به حق هيچگاه از پاي ننشست. نوشت،تصوير گرفت و صفحات رسانه‌هاي مکتوب شدند ميزبان واژه‌هاي دلسوختگي او، تا مگر مرحمي باشند براي رفع عطش «تشنگان معرفت» دوران حماسه و ايثار. و حالا به حرمت‌ حتي يک برگ خبر و گزارش که بدون هيچ چشم‌داشتي تقديم رسانه‌ها کرده است، چشم انتظار يک ديدار است و تعجب مي‌کند از اين شايد، بي‌خبري.

 

شايد کسي به اندازه او در افشاي جنايات صدام بعثي و حاميانش در رسانه‌ها تلاش نکرده باشد، افشاگري‌اي که با نوعي رويکرد خاص رسانه‌اي همراه بود و همين تلاش‌هاي بي‌ادعا شايد، «مسکني» موقت باشد براي دردهاي تمام نشدني‌اش.

 

 

نادر دريابان

«دست‌هاي دريابان ديگر حرکتي ندارند،همان دست‌هايي که زماني به تنهايي مي‌توانستند چند رسانه‌ حوزه دفاع‌مقدس را تغذيه خبري و گزارشي کنند.

 

دريابان مي‌گويد وقتي مقام معظم رهبري از بزرگ‌منشي شهدا سخن مي‌گويند به خود نهيب مي‌زنم که نبايد يادشان را فراموش ‌کنم. راستي کساني که تلاش کردند ياد شهدا زنده بماند الان کجا هستند؟

 

گفتيم حالا که مقرر شده است بمانم تا کار زينبي انجام بدهم چرا بايد کم بگذارم. آن قدر غرق جمع‌آوري اسناد و مدارک جنگ شدم که خودم را فراموش کردم. البته خدا را شکر مي‌کنم اگر توانسته‌ باشم وظيفه خود را انجام بدهم. اين حرف‌ها، ناشکري و شکايت نيستند، درددلي براي تحمل فشار درد هستند.

 

همسرم تنها کسي است که بعد از خدا از من حمايت مي‌کند و همراهم است. البته آقاي دهدشتي نماينده مردم آبادان در مجلس هم سنگ تمام گذاشت و به واسطه او بود که امروز اينجا هستم. اما هزينه‌هاي درمانم آن قدر بالا است که مجبورم براي تامين اين هزينه، بخشي از آرشيوي را که با خون دل خوردن جمع‌آوري کرده‌ام، بفروشم.

 

در پنج سال اخير انواع دردها را تحمل کردم اما کسي صدايم را نشنيد. دلم خيلي پر است و توانايي سخن گفتنم کم. نمي‌دانم اين دوستانم کجا هستند. آخر، «ما ز ياران چشم ياري داشتيم». نگرانم ادامه اين وضعيت باعث شود نتوانم «کتاب بچه‌هاي 22 بدر» را تکميل کنم.

 

قبل از بستري شدن، آرزو مي‌کردم که اي کاش يک تخت مناسبت داشتم تا دردهايم را راحت‌تر تحمل کنم. اگر خوزستان امکانات داشت که من اين همه درد را با خودم به يک شهر غريب نمي‌آوردم. هر چند امثال من زيادند. کساني که سينه‌هايشان مخزن خاطرات دفاع مقدس است اما معلوم نيست چه وضعيتي دارند. شايد هر لحظه يکي از همين‌ها اين مخزن را با خود به پيش شهدا برده باشند. چرا اين قدر غافليم.

 

25 سال براي فرهنگ دفاع مقدس انجام وظيفه کردم. از روايت براي کودکان پنج ساله گرفته تا بقيه کارها. هميشه سعي کردم جنگ را از منظر جديد معرفي کنم.

 

 

ادعايي ندارم اما انتظار همراهي دارم. اين قدر عزت نفس دارم که دست گدايي به سوي کسي دراز نکنم. نفس تنگي، درد لگن، دردکمر،‌ شکستن بازو، پوکي استخوان و... را نمي‌گويم که سهم من از دفاع مقدس هستند، نه.تحمل اين دردها را هم نوعي افتخار مي‌دانم و اميدوارم فشار درد باعث نشود حتي براي يک لحظه بگويم چرا...؟

 

هميشه سعي کرده‌ام پرچم اطلاع‌رساني دفاع مقدس را برافراشته نگه دارم. شايد من بتوانم حرف بزنم اما دلم به حال بچه‌هاي گمنامي مي‌سوزد که در گوشه و کنار اين کشور تنها با خاطرات خاکريزها و سنگرها زندگي مي‌کنند. قانعند و افتخار مي‌کنند به اين که، روزي رفتند تا امروز، ديگران آسايش داشته باشند؛ البته به شرطي که کسي حداقل از آنها طلبکار نباشد. اين که چرا رفتيد؟ چه کسي مجبورتان کرد برويد و ... طعنه‌هايي هستند که هميشه شنيده‌ايم و باز هم خواهيم شنيد اما ما از راه خود باز نمي‌گرديم.

 

هر روز چند «سرم» مجبورند آه و ناله مرا تحمل کنند. اما مگر راه ديگري هست؟ دلم براي نخل‌هاي خوزستان و خاکريزهايش تنگ شده است. هم آنها ما را خوب مي‌فهمند و هم ما آنها را. يادش به خير.

 

اگر چهار سال قبل معالجه مي‌شدم، امروز شايد چنين وضعيتي نداشتم. روزهاي تلخي را مي‌گذارنم اما خدا را شاکرم که حداقل توانستم بزرگترين دايره‌المعارف راهيان نور و تصاوير تشييع شهدان را براي آيندگان جمع‌آوري کنم.

 

از اول ديدار هم توان حرف زدن نداشت. اينها را هم که ‌گفت، سفارش کرد طوري ننويسيم که اجر کارهايش پايمال شود. گفت اينها تنها درددل هستند. اما به رسم ادب نوشتيم براي وجدان‌هاي بيداري که هنوز هستند تا يادي از گذشته کنند.

 

 

مخاطب ما همه هستند از مسئولان لشکري و کشوري گرفته تا دوست‌داران دوران عشق و ايثار. سري به نادر دريابان بزنيد. همسرش دو روز قبل مي‌گفت تا امروز حدود 18 ميليون‌ تومان هزينه درمان نادر دريابان شده است.

 

دريابان هم اگر چشم‌داشتي نداشته باشد، همه مي‌دانند چقدر هزينه سنگيني است و بايد تامين شود. او هيچگاه با خاطر صدمات ناشي از جنگ پرونده‌اي در هيچ نهادي تشکيل نداد و حالا با بيماري «mm» (نوعي سرطان پيشرفته خون) چشم‌انتظار دستان ياريگر است. بماند که يک بار هم در حين امر به معروف و نهي از منکر و بر اثر درگيري ايجاد شده، يکي از چشمانش به شدت صدمه ديد.

نظر شما