شنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۳
ساعت : ۱۳:۰۲
کد خبر: ۵۸۱۶۵
|
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۳
بررسي شهر از دلايل حوادث زمستاني مدارس/
هنگام وقوع حوادث ناگوار مانند آتش‌سوزي در مدارس، هيچ مسئولي حاضر به پذيرفتن اين اتفاقات نيست؛ آيا اين اتفاقات تنها يک حادثه هستند و نمي‌توان مسئولي براي آن يافت؟

به گزارش خبرنگار اجتماعي شهر، هفته گذشته آتش‌سوزي در يک مدرسه ابتدايي دخترانه روستاي شين‌آباد پيرانشهر رخ داد و موجب مصدوميت شديد تمام دانش‌‌آموزان کلاس شد. در ماه گذشته نيز به صورت سريالي چند اتوبوس اردوي آمادگي دفاعي در جاده‌ها دچار سانحه شدند که در شديدترين آن 26 دختر دانش آموز بروجني، مظلومانه کشته شدند.

ديروز نيز خبرگزاري‌هاي کشور خبر از آتش سوزي در يک مدرسه ابتدايي توابع شهرستان سلماس داده‌اند که خوشبختانه کلاس درس هنگام آتش‌سوزي خالي بوده است. همچنين خبر رسيد که نشت گاز کلر در يکي از استخرهاي سازمان آموزش و پرورش آذربايجان شرقي مسموميت 12 دانش آموز پنجم ابتدايي تبريزي در مقطع ابتدايي را موجب شده است.

 

مقصر کيست؛ بخاري يا ... ؟

وجه اشتراک اين اتفاقات واکنش مسئولان است. در هيچکدام از اين اتفاقات مسئولان به عنوان يک مسئول پاسخگو نبوده‌اند و تنها با توجيه و حادثه خواندن اين اتفاقات بار مسئوليت را از دوش خود پايين گذاشته‌اند.

 

اگر تصادفي رخ مي‌دهد، يا راننده مقصر است يا ترمز! اگر مدرسه‌اي در آتش مي‌سوزد، مقصر اصلي بخاري است! براي اثبات اين مسئوليت گريزي کافي است دو نمونه از پاسخ‌هاي وزير آموزش و پرورش را با هم مرور کنيم.

 

وقتي اتوبوس حامل دانش آموزان «راهيان نور»، واژگون شد و 26 دختر دانش آموز بروجني مظلومانه کشته شدند، اولين واکنش وزير آموزش و پرورش سلب مسووليت از خود بود؛ حميد رضا حاجي بابايي در پاسخ به پرسش خبرنگاران در باره اين فاجعه  مي‌گويد: برويد از مسئولش بپرسيد!

 101-176.jpg

 

يا هنگامي که دختر بچه‌هاي دانش آموز با سر و صورت‌هاي سوخته در بيمارستان‌هاي پيرانشهر، اروميه و تبريز بستري‌اند وزير آموزش و پرورش، در پاسخ به خبرنگاران، خنده‌کنان مي‌گويد که چرا قبلاً نگفتيد مواظب مدرسه باشيم که آتش نگيرد!

 

آيا مديران مسئول حوادث هستند؟

پرسشي که در اين مساله مطرح مي‌شود و بايد به آن پاسخ داد اين است که مسئول کيست؟ و اينکه حادثه در دايره مسئوليت‌هاي يک مدير چه جايگاهي دارد؟

استادان مديريت نوين، هيچ اتفاق و رويدادي را در دسته حوادث قرار نمي‌دهند. آن‌ها بر اين عقيده‌اند که هر رويدادي علتي دارد و مدير، مسئول پيگيري اين علت‌ها است و بايد نسبت به پيشگيري از اين اتفاقات تصميم‌هاي درست اتخاذ کند. لذا هيچ اتفاقي نيست که تنها با حادثه خواندن آن بتوان آن را توجيه کرد. به بيان ديگر مدير نسبت به هر اتفاق و حادثه‌اي مسئول است.

 

براي مثال اگر در يک جاده ترمز يک خودرو دچار نقص شود و راننده و مسافران به ته يک دره سقوط کنند، آيا مي‌توان گفت اين يک اتفاق بوده است؟ جواب روشن است. هر خودرو بر اساس استانداردهاي توليد آن نياز به بازديد‌هاي دوره‌اي دارد تا پيش از وقوع هر حادثه‌اي، نقص‌هاي فني آن رفع شود. پس اينجا علت وقوع حادثه کمکاري است.

 

يا اگر علت تصادفي خواب آلودگي راننده عنوان مي‌شود، بايد به استانداردهاي موجود از حجم کاري رانندگان وسايل نقليه عمومي مراجعه کرد و بررسي کرد که آيا استانداردهاي لازم در مورد آن‌ها اجرا مي‌شود يا خير؟ واقعيت اين است که رانندگاني دچار خواب آلودگي در هنگام کار مي‌شوند که بيشتر از استاندارد معين شده در پشت فرمان هستند و اين موضوع در نهايت علت اصلي حادثه است.

 

يا اگر در کارخانه‌اي کارگري دچار سانحه مي‌شود علت اصلي استاندارد نبودن محيط کار و يا اشکال دستگاه‌هاي فني بوده که کارگر با آن درگير است.

 

اگر مديري کمبودها و کاستي‌ها را نداند و با آگاهي ناقص تصميم‌گيري کند نسبت به اين عدم آگاهي و تصميم‌هايش مسئول است و اگر با علم به نواقص موجود تصميم‌هاي خود را اتخاذ کند باز هم نسبت به تصميم‌هاي خطر آفرينش  مسئول است.

بنابراين وقتي مديري با علم به نبود زيرساخت‌هاي مناسب اقدام به برگزاري يک اردو مي‌کند داراي مسئوليت‌ است و نمي‌تواند بگويد در تمام کشور حوادث رانندگي رخ مي‌دهد و اردوهاي ما هم جزئي از اين حوادث است. 

 

خلاصه کلام اينکه در هر به ظاهر حادثه‌اي مي‌توان علت و يا علت‌هايي را ريشه‌‌يابي کرد که به حتم مسئولان هر بخش بايد پيش از وقوع حوادث ناگوار نسبت به رفع آن برمي‌آمدند.

 

فرهنگ‌هايي که حوادث را در دايره مسئوليت مي‌دانند

در فرهنگ‌هاي ديگري که چنين ديدگاهي نسبت به مديريت دارند رفتار مديران بسيار مسئولانه‌تر است. براي مثال هنگام وقوع سونامي در ژاپن، با اينکه سونامي يک رخداد طبيعي بوده، باز هم چند مدير به دليل آماده نبودن و نداشتن پيش‌بيني کافي از امکان اتفاق و خسارات سونامي از مردم عذرخواهي مي‌کنند.

 

يا در مثالي ديگر در حادثه برخورد قطار با اتوبوس حامل دانش آموزان مصر، که 52 دانش آموز کشته شدند؛ با وجود اينکه وزير در کمتر از 6 ساعت استعفا مي‌دهد، اما بازهم پس از استعفا به ساختمان دادستاني خوانده مي‌شود و تحت بازجويي قرار مي‌گيرد. دادستاني مصر نيز پس از اين بازجويي، وزير راه مستعفي را ممنوع الخروج مي‌کند و راي به احضار معاونان وي مي‌دهد. همچنين دستگاه قضايي مصر تحقيقات قضايي از وزير راه و ترابري و رئيس راه آهن را آغاز و حکم بازداشت مامور کنترل تقاطع خط آهن، راهبر قطار و معاون او را صادر مي‌کند.

اين برخورد نشان از نگرش متفاوت به اين شکل اتفاقات است. نگرشي که در آن حوادث نيز در محدوده مسئوليت‌هاي مديران است.

از همين رو به مديران عزيز يادآوري مي‌کنيم اگر توان مديريت حوادث اتفاقي حوزه کاري خود را ندارند اين نشان از بي‌‌کفايتي آن‌ها در اداره امور و نه جريان عادي اتفاقات و حوادث است.

همچنين اگر مديران در دوره مديريتي خود تنها مشکلات را قطار مي‌کنند و آن‌ها را به رخ مردم مي‌کشانند بايد گفت پيش از مدير شدن شما نيز اين مشکلات وجود داشته است و شما براي رفع آن‌ها مدير شده‌ايد نه يادآوري مشکلات براي مردم.

 

يادداشت: کاميار ميرشاهي

 

نظر شما