جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۹:۲۵
کد خبر: ۵۸۳۶۵
|
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۱ - ۰۹:۲۰
عضو هيئت‌ مديره انجمن هنرمندان نقاش ايران خلاقيت را تاثيرگذارترين عامل بر ارزشمندي اثر هنري و رسانه‌‌ها را موظف به اطلاع‌رساني هنري به مردم مي‌داند.

بهزاد شيشه‌گران در گفت‌وگو با خبرنگار شهر درباره عوامل تاثيرگذار بر ارزشمندي آثار هنري گفت: جايگاه يک اثر هنري را آن خلاقيتي که در اثر هست تعيين مي‌کند. البته به چيزي خلاقيت مي‌گوييم که نگاه تقليدي در آن نباشد و يک نگاه بکر و يک جذابيت خاص و ويژه‌اي در آن وجود داشته باشد که سبب ‌شود اثر هنري داراي اعتبار و احترام باشد.


وي ادامه داد: وجه ديگر ماجرا اين است که در پي اين باشيم که بدانيم کسي که اثر را خلق کرده کيست؟ آيا يک هنرمند شناخته‌شده و باسابقه است يا يک جوان تازه از راه رسيده؟ اينجاست که سابقه هنري، دومين ويژگي تاثيرگذار بر ميزان ارزشمندي يک اثر محسوب مي‌شود و ويژگي‌ها و سوابق هنرمند و ميزان شناخته شدن اوست که به اثر اعتبار مي‌بخشد.


خلاقيت، پيشينه هنرمند و رسانه‌ها عوامل تاثيرگذار بر ارزش اثر هنري‌اند

اين هنرمند خاطر نشان کرد: چه هنرمند سابقه‌دار باشد و چه نباشد، خلاقيت حرف اول را در سنجش اعتبار اثر او مي‌زند. اگر در يک اثر اين دو ويژگي‌، يعني خلاقيت و پيشينه هنرمند وجود داشته باشد، آن اثر، يک اثر هنري معتبر محسوب مي‌شود.


شيشه‌گران توضيح داد: براي مثال وقتي اثري از فرانسيس بيکن يا ميکل‌ آنژ را مي‌بينيد، حتي اگر آن اثر يک خط خطي ساده باشد، باز هم ارزشمند است و داراي اعتباري است که از هنرمند کسب کرده است. يعني حتي اگر آن اثر يک اثر کاملا معمولي باشد، به دليل تعلقش به رافائل يا رامبراند يا بيکن و در واقع به دليل جايگاه هنرمندش، غيرمعمول جلوه مي‌کند.


وي ادامه داد: البته در بسياري موارد اعتبار اثر را خود اثر تعيين مي‌کند، که به جواني و پيري ارتباطي ندارد؛ ولي به هر حال اثر هنري اعتبارش را از اعتبار آن فکر و خلاقيتي که پشت آن است مي‌گيرد. همچنين سابقه طولاني در يک رشته نيز طبيعتا بسيار کمک مي‌کند که اثري نه چندان خاص، اعتبار بالا کسب کند و شناخته شود و برايش هزينه و سرمايه‌گذاري صورت گيرد. اين نقاش افزود: وقتي امروز مي‌بينيم اثر جکسون پولاک به بالاترين رقم به فروش مي‌رود، به دليل شهرتي است که اين هنرمند در سراسر جهان دارد؛ وگرنه ممکن است بسياري از مردم اثر او را دوست نداشته باشند و مردم عامي اصلا ارتباطي با آن برقرار نکنند، ولي اهل نظر دليل اعتبار آن را مي‌دانند.


شيشه‌گران با تاکيد بر اين‌که جايگاه يک اثر هنري تا حد زيادي نيز به عملکرد رسانه‌ها درباره يک هنرمند و آثارش بستگي دارد، گفت: يعني خلاقيت، سوابق و تبليغ روي هنرمند و اثرش، سه عاملي هستند که به شدت بر اعتبار يک اثر در جامعه تاثيرگذارند. زيرا گاهي ممکن است اثري ارزش چنداني نداشته باشد؛ ولي آن قدر آن را تبليغ کنند که به آن اعتباري پوشالي ببخشند.


اين هنرمند درباره دليل فاصله گرفتن هنرمندان از مردم عادي توضيح داد: وقتي يک فرد در رشته‌اي خاص تحصيل مي‌کند و عمري را در آن رشته سپري مي‌کند، نگاهش از يک نگاه عاميانه تبديل به يک نگاه تخصصي مي‌شود. اين طبيعي است که وقتي يک هنرجو آموزش يک رشته را مي‌بيند و سال‌ها در آن رشته تحقيق و فعاليت مي‌کند، ديگر يکي از عوام نيست و کارش هم از سطح عام جامعه عبور مي‌‌کند.


فاصله هنرمند از عوام کاملا طبيعي است


وي افزود: ضمن آن‌که اگر به عوام نيز آموزش ذهني و چشمي و فکري داده شود، ديگر عام نمي‌ماند و رشد مي‌کند و لحن و لهجه‌اش تغيير مي‌کند. اين اتفاق کاملا طبيعي است. آثار برخي هنرمندان آن‌قدر جذابيت‌هاي هنرمندانه دارد که با عموم مردم فاصله مي‌گيرد؛ اما با خواص جامعه ارتباط برقرار مي‌کند. اين تنها در مورد هنرمندان تجسمي صادق نيست؛ بلکه در سينما، ادبيات و تئاتر هم شاهد اين ماجرا هستيم.


اين نقاش خاطر نشان کرد: در عين حال کساني هم بوده‌‌اند و هستند که هم به نيازهاي عام جامعه پاسخ مي‌دهند و هم به نيازهاي خاص جامع؛ البته اين افراد، هنرمندان استثنايي‌اند. براي مثال خواص و عوام با ديدن اثر ميکل‌آنژ يا رامبراند حيرت مي‌کنند. همچنين خاص و عام از شعر حافظ يا فردوسي لذت مي‌برند و اشعار آن‌ها طيف وسيعي را در بر مي‌گيرد. پس استثناء هم وجود دارد؛ ولي به‌طور کلي کار هنرمند به‌گونه‌اي است که فقط افراد خاص را مي‌تواند تحت تاثير قرار دهد؛ زيرا ذهن مخاطب خاص تربيت‌ شده است.


مردم با بيان پيچيده کمتر ارتباط برقرار مي‌کنند


شيشه‌گران با بيان اين که اين تضاد هميشه در دنيا وجود داشته است، اظهار داشت: براي مثال سال‌ها پيش سازمان يونسکو تحقيقي را صورت داده بود براي اين‌که دريابد مخاطبان موزه لوور پاريس بيشتر به کدام آثار گرايش دارند. نتيجه اين تحقيق نشان داد مردم بيشتر به سمت آثار کلاسيک و آثاري که قابل‌فهم‌تر و قابل هضم‌تر از ديگر آثار است، گرايش داشته‌اند و وقتي کمي زبان کار پيچيده مي‌شود، مردم کمتر آن را درک مي‌کنند.


وي ادامه داد: اين اتفاق در همه عرصه‌ها مي‌افتد و يکي از دلايل اين ماجرا، سطح درک و سطح نگاه عمومي جامعه است. سطح درک مردم نيز بستگي به اين دارد که فضاي فرهنگي جامعه تا چه حد افکار عمومي را مهيا مي‌کند و تلويزيون چقدر هنر مدرن را به نمايش مي‌گذارد و چقدر تلاش مي‌کند انديشه عموم جامعه را ارتقا ‌دهد؟


اين نقاش با اشاره به اين که مطبوعات ما در اين زمينه بسيار کم فعاليت مي‌کنند و نشريات اين حوزه بسيار معدودند، گفت: اين عوامل، اگر وجود داشته باشند، سبب مي‌شوند سطح آگاهي و بينش عموم تغيير کند و ارتقا يابد. البته هنرمند هم بايد به‌گونه‌اي عمل کند که بتواند با بيننده‌اش ارتباط معقول برقرار کند؛ ولي اين کار که هنرمند هم سطح هنري اثر را بالا نگاه دارد و هم ارتباط مناسبي با عموم مردم برقرار کند، نياز به توانايي بالايي دارد.


شيشه‌گران تاکيد کرد: تضاد و فاصله ميان قشر خاص و عام جامعه در همه جاي دنيا وجود دارد؛ ولي متاسفانه در ايران اين فاصله بيشتر است.

  

رسانه‌ها بايد روشنگري کنند


وي درباره اين‌که چرا برخي افراد مي‌توانند با خلق آثاري شبه آبستره، خود را هنرمند جا بزنند، گفت: در اين ميان رسانه‌ها نقش مهمي را ايفا مي‌کنند. اگر رسانه‌‌ها اطلاعات درستي به مردم بدهند و ذهن مردم را در اين رابطه روشن کنند، مردم نيز فريب اين افراد را نمي‌خورند.


اين هنرمند ادامه داد: اين رسانه‌ها هستند که بايد تفاوت ميان آثار آبستره فريده لاشايي و آثار آبستره يک قاب‌ساز را به مردم نشان دهند و هنرمندان اصيل را به مردم معرفي کنند. زيرا مردم عادي نمي‌توانند تفاوت کار کسي که يک عمر روي کارش انرژي گذاشته و کار کسي که فقط رنگ‌مالي مي‌کند را تشخيص دهند؛ اما رسانه‌‌ها مي‌توانند در اين حوزه بنويسند و اطلاع‌رساني کنند.

  

زندگي هنرمند و منتقد هنري بايد تامين باشد


وي افزود: علاوه بر رسانه‌ها، گالري‌دارها و منتقدان هنري نيز وظيفه دارند تفاوت سره و ناسره و اثر هنري و اثر جعلي را به مردم نشان دهند؛ زيرا اين کار و وظيفه هنرمند نيست. هنرمند کار خودش را مي‌‌کند و بايد هم اين‌طور باشد. وقتي منتقد هنري ما از نظر مالي تامين نيست و از هنرمند پول مي‌خواهد تا درباره نمايشگاهش بنويسد، ممکن است يک منتقدي هم پيدا شود که به اين دلايل، بي‌خود و بي‌جهت از يک اثر معمولي تعريف کند؛ زيرا منتقد هم مثل هر انسان ديگري نياز به تامين زندگي‌اش دارد.


شيشه‌گران تاکيد کرد: وقتي منتقد خوب و منصف کم باشد و همان تعداد کم هم تامين نباشند و رسانه‌ها هم به مدد هنرمند نيايند، نمي‌توان توقع داشت هنر واقعي و هنر جعلي براي عوام از هم قابل تشخيص باشند. وقتي تلويزيون به دفعات آثار بازاري را نشان مي‌دهد و رسانه‌اي که تا اين حد فراگير است، آثار باسمه‌اي و تقليدي را تبليغ مي‌کند، جامعه چگونه مي‌تواند تغيير کند؟


وي گفت: هنرمند خالق و خلاق و نه کسي که مقلد است، بايد کار خود را انجام دهد و آن را به نمايش بگذارد و سعي خود را بکند که روي افکار عمومي تاثيرش را بگذارد؛ زيرا هنرمند هم مي‌خواهد کارش را به قضاوت مردم بگذارد و تنها براي دل خودش کار نمي‌کند. خوشا زماني که کار هنرمند با مردم ارتباط برقرار کند و سواد بصري آن‌ها را هم بالا ببرد، نه اين‌که آن‌ها را متوقف و ناآگاه نگه دارد.


وضعيت اقتصادي از مهم‌ترين عوامل رشد هنر است


شيشه‌گران خاطر نشان کرد: تنها يک عامل نيست که به مردم آگاهي مي‌‌دهد. هنرمند هم تنها يکي از اين عوامل است و سياست‌هاي فرهنگي، رسانه‌ها، گالري‌دارها، وضعيت اقتصادي خانواده‌ها و وضعيت اقتصادي کشور بر اين مسئله به شدت تاثيرگذارند.


وي توضيح داد: وقتي اقتصاد يک خانواده دچار بحران شد، طبيعتا براي خريد يک تابلو براي خانه به سراغ ارزان‌ترين و بي‌کيفيت‌ترين اثر خواهد رفت. البته اين در صورتي است که بتواند سراغ اثر هنري برود؛ زيرا همان‌طور که مي‌دانيم آثار هنري جايگاهي در سبد خريد خانوار ندارند و به‌راحتي و به‌سرعت حذف مي‌شوند.


اين هنرمند ادامه داد: آفت ديگري که در بحران اقتصادي متوجه هنر مي‌شود، اين است که هنرمند هم بر اثر تامين نبودن زندگي، دست از کار هنري برمي‌دارد و سراغ کار عوامانه مي‌رود تا بتواند زندگي‌اش را بگذراند. اما اگر هنرمند جوان حمايت شود و بتواند به کار خودش، به مردم و به جامعه فکر کند، دائما خود را بالا مي‌کشد.

 

کار هنري بر سرنوشت بشريت تاثيرگذار است


وي افزود: اگر هنرمند حمايت شود، سعي مي‌کند با خلق آثار هنري‌اش از مردم حمايت کند، به خواسته مردم فکر کند و سعي کند سطح آگاهي مردم را هم بالا ببرد. ولي در اوضاع فعلي، هنرمند مقصر نيست. هنرمند بايد کار خودش را بکند، دقيقا مثل يک محقق که سال‌ها روي يک پروژه کار مي‌کند و وقتي که به نتيجه رسيد، مردم از نتايجي که او به‌دست آورده سردرنمي‌آورند، ولي اين نتايج بر زندگي و سرنوشت بشريت تاثيرگذار است.


شيشه‌گران تاکيد کرد: اگر هنرهاي ديگر را نيز مثل سينما تا اين حد در جامعه تعميم دهيم و از آن حمايت کنيم، مي‌توان اميدوار بود که مردم به اندازه سينما با هنرهاي ديگر هم ارتباط برقرار کنند.



در همين زمينه بخوانيد:

  

 اصيل هم مي‌تواند نو باشد/منتظر نباشيم حراج‌ها برايمان تعيين تکليف کنند


هنر بايد دوباره با زندگي مردم عجين شود/ نظر کسي که آموزش نديده نمي‌تواند معيار باشد 

هنرمند بايد جزئي از هنرش باشد/ دائما نمي‌توان مردم را فريب داد 

نظر شما