پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۳:۳۶
کد خبر: ۵۹۶۷۰
|
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۶
کلمه انقلاب در قرآن حاوي مفهوم تقدس يا ضد تقدس نيست. انقلاب بعدها در اصطلاحات فقهي و بيشتر از آن در اصطلاحات فلسفي معني ديگري پيدا کرد.

به گزارش شهر و به نقل از جهان، مقاله حاضر مجموع دو مصاحبه با استاد شهيد مرتضي مطهري در روزهاي پيش از برگزاري رفراندوم جمهوري اسلامي است. در تکميل اين مقاله از يادداشت‌هاي باقيمانده از استاد و نيز دو کنفرانس ايشان يکي در دانشکده الهيات و ديگري در مسجد فرشته استفاده شده است.

 

 

*در اينجا هم منظور بازگشت است اما بازگشت‌هاي خوب. بدين ترتيب روشن مي‌شود که کلمه انقلاب در قرآن حاوي مفهوم تقدس يا ضد تقدس نيست. انقلاب بعدها در اصطلاحات فقهي و بيشتر از آن در اصطلاحات فلسفي معني ديگري پيدا کرد. فقها در باب مطهرات يکي از امور پاک کننده را انقلاب مي‌دانند که گاهي از آن به استحاله تعبير مي‌کند و گاهي نيز استحاله و انقلاب را دو چيز جدا به حساب مي‌آورند. در اصطلاح فلاسفه معني انقلاب از اين هم محدودتر و مضيقتر مي‌شود.

 

 

فلاسفه انقلاب به جايي مي‌گويند که ذات و ماهيت يک شي لزوما عوض شده باشد. بحثي هم براي فلاسفه مطرح بود که آيا انقلاب ماهيت ممکن است يا ممکن نيست. اصالت ماهيتي‌ها آن را ناممکن مي‌دانستند و از اين جهت عمليات کيمياگران را که نوعي انقلاب ماهيت بود تخطئه مي‌کردند. اما اصالت وجودي‌ها نه تنها انقلاب ماهيت و ذات را امري ممکن مي‌دانستند بلکه هر حرکت استبدادي يعني حرکت از نقص به کمال را انقلاب آنا فانا در ماهيت مي‌دانستند.

 

 

اما انقلاب در زمان ما معناي خاص ديگري پيدا کرده است. امروز اين کلمه يک اصطلاح جامعه شناسي و فلسفه تاريخ است. عرب‌ها، انقلاب به معني اخير را ثوره مي‌نامند و اروپايي‌ها رولوسيون.

 

 

انقلاب به معنايي که در جامعه شناسي مطرح است همان دگر شدن است، حتي نبايد بگوييم دگرگون شدن زيرا دگرگون شدن يعني اينکه گونه و کيفيتش جور ديگر بشود. به عوض بايد بگوييم دگر شدن يعني تبديل شدن به موجود ديگر.

 

 

شعري اقبال دارد راجع به قرآن که در آن دگر شدن را به همين معنا به کار برده است. در قسمتي از آن مي‌گويد:

 

 

نقش قرآن چونکه در عالم نشست

 

 

نقشه‌هاي پاپ و کاهن را شکست

 

 

فاش گويم آنچه در دل مضمر است

 

 

اين کتابي نيست چيزي ديگر است

 

 

چونکه در جان رفت ديگر شود

 

 

جان که ديگر شد جهان ديگر شود

 

 

غرض من همين بيت اخير است. اقبال مي‌گويد قرآن روح‌ها را منقلب مي‌کند و از اين راه، در جهان انقلاب بوجود مي‌آورد. با آنکه در اصطلاح جامعه شناسي و فلسفه تاريخ،‌ انقلاب تنها در مورد انقلاب‌هاي اجتماعي به کار مي‌رود ولي توجه به روح اين کلمه نشان مي‌دهد که انقلاب انواعي دارد و من در اينجا فهرست وار اين انواع را ذکر مي‌کنم و بعد راجع به علل و انگيزه‌ها و در حقيقت ماهيت انقلاب‌ها سخن خواهيم گفت. گاهي در برخي از انسان‌ها انقلاب پيدا مي‌شود و اين از انواع انقلاب فردي است يعني تعلق به يک فرد دارد و اين نوع انقلاب بر دو قسم است، حيواني و انساني.

 

 

ديده‌ايد که بعضي از افراد گاهي به عللي حالتي پيدا مي‌کنند که همه چيز را فراموش مي‌کنند و تنها در راستاي يک هدف به راه مي‌افتند و البته اين هدف هدفي جاه طلبانه و شهوت جويانه است.

 

 

آن داستان معروف در چهار مقاله عروضي به امير خجندي نمونه بسيار خوبي از اين گونه انقلاب‌هاي حيواني است. ظاهرا از او مي‌پرسند چه طور شد تو که يک خربنده -خرکجي- بودي به اين امارت و رياست رسيدي. جواب داد از دو بيت که در ديوان حنظله باد غيسي خواندم و آن دو بيت اين است:

 

 

مهتري گربه کام شير در است

 

 

شو خطر کن زکام شير بجوي

 

 

يا بزرگي و عز و نعمت و جاه

 

 

يا چو مردانت مرگ روياروي

 

 

از وقتي اين شعر را خواندم با خود گفتم يا بايد به عز و نعمت و جاه برسم و يا بايد بميرم. اين شوق آنچنان در من نفوذ کرد که با تمام قدرتم به کوشش و تلاش پرداختم تا اينکه به اينجا رسيدم.

 

 

اين حالت يک انقلاب است اما انقلابي فردي. نمونه ديگري از انقلاب‌هاي فردي عشق است که قبل از هر چيز از نظر کشف ماهيتش مورد نظر فلاسفه است. بوعلي در باب عشق رساله‌اي دارد. ملاصدرا فصل مشبعي را به عشق و بيان ماهيت و اقسام آن اختصاص داده است. با همه نظرات مختلفي که در باب عشق وجود دارد، همه قبول دارند که اين امر نوعي انقلاب دروني و فردي است.

 

 

نوع ديگري از انقلاب فردي که شايسته است از نظر روانشناسي و فلسفي و اجتماعي و انسان‌شناسي مورد مطالعه قرار بگيرد توبه است.

 

 

توبه قيام فرد است عليه خودش. قيام مظلوم است عليه ظالم. قيام مقامات عالي و درجات عالي انساني عليه مقامات داني خودش است انقلاب انسان بما هو انسان عليه انسان به ما هو حيوان است.

 

 

اينکه انسان گاهي به مرحله‌اي مي‌رسد که خود عليه خود بپا مي خيزد. از خود مطالبه حقوق مي‌کند از خود انتقام مي‌گيرد خود را مجازات مي‌کند. مسئله‌اي است قابل بررسي و از اين جهت توبه درست مثل انقلاب اجتماعي است در انقلابات اجتماعي هم يک اکثريت مظلوم عليه يک اقليت ظالم قيام مي‌کند و از آنها انتقام مي‌گيرند و آنها را مجازات مي‌ کنند. توبه نشان دهنده نوعي ترکيب قوا و غرايز در وجود انسان است که در حيوان نظيرش وجود ندارد.

 

 

حضرت علي (ع) توبه را به نحو جامعي تفسير فرموده است. مردي به خدمت علي (ع) آمد و صيغه استغفا را انشا کرد:

 

 

استغفرالله ربي و اتوب اليه

 

 

اينها که مثال زدم همه در مورد انقلاب‌هاي فردي بودند. اما انقلاب‌هاي اجتماعي هم انواع گوناگون دارند.

 

 

از جمله انقلاب صنعتي نظير انقلابي که در انگلستان در سه قرن پيش پيدا شد يا انقلاب علمي و فرهنگي نظير رنسانس و يا انقلاب ادبي مثل آنچه که در صدر مشروطيت رخ داد و انقلاب مذهبي نظير انقلاب ما و ...

نظر شما