به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ قربان ولیئی شاعر در این مراسم ضمن تقدیر و تشکر از شاعران، اهالی و دوستداران ادبیات که به منظومه عاشورایی وی با عنوان «ضربان ذات» توجه نشان دادند، اظهار کرد: شاید این مجموعه برای خودم اثری ارزشمند و بزرگ باشد، اما کلام و سخنم برای ائمه و واقعه عاشورا ناچیز و کوچک است.
وی ادامه داد: ویتگنشتاین، فیلسوف اتریشی میگوید: چیزی که نمیتوان درباره آن سخن گفت، نباید دربارهاش سخن گفت. مولانا نیز در یکی از غزلیاتش به چنین مضمونی اشاره داشته است. بنابراین باید گفت که هر چه درباره تجلی خداوند در ائمه و اولیاء اش سخن بگوییم راه به جایی نمیبرد. حتی سخن گفتن درباره سخنانی که برای ائمه و معصومین گفته شده است نیز راه به جایی نخواهد برد.
ولیئی خاطرنشان کرد: رویدادهایی که بر اولیاء به شکل تاریخمند میگذرد، تأویل پذیر است و تمام کسانی که با سوز دل به تبیین و تشریح وقایعی همچون عاشورا میپردازند و تلاش داشتهاند به این واقعه نزدیک شوند، درست گفتهاند؛ چرا که امام حسین (ع) جامع است و در بیانی کلیتر، اولیاء خداوند به نحو بالفعل تمام سطوح را دارا هستند.
این شاعر، پژوهشگر و استاد دانشگاه با بیان این که نزدیک شدن و پرداختن به واقعه عاشورا چند سطح دارد، گفت: پایینترین سطح به اعتقاد من شریعت است و این که بخواهیم مقتل بگوییم و واقعه را روایت کنیم. سطح بعدی طریقت است که به کنشهای ذهنی حواریون و اولیاء خداوند نزدیک میشویم و در گنجینه الاسرار عمان سامانی میبینیم که شاعر به کنشهای باطنی اولیاء خداوند نزدیک شده است. بالاتر از اینها این است که به حقیقت رویداد نزدیک شویم. و مرحوم دولابی سخن زیبایی در این زمینه داشتند که میگفتند: اصل واقعه هم بی شباهت به تعزیه نیست.
ولیئی در پایان شعری از کتاب «ضربان ذات» خود قرائت کرد:
کربلا بارگاه عشَاق است
کربلا زادگاه عشَاق است
ملتقای شعور و احساس است
صحنهٔ اتَفاق عبَاس است
اتَفاقی که بر زمین افتاد
پشت کعبه شکست و دین افتاد
اتَفاقی که ماه را لرزاند
دل عرش اشتباه را لرزاند
دل عرش اشتباه؟ استغفار
عرش را پادشاه، استغفار
گریه بر اوست بی بهانه ترین
روضهٔ اوست عاشقانهترین
...
سید علی اکبر میرجعفری شاعر آئینی کشورمان در این مراسم گفت: مجموعه شعر سپیدی که با مضمون شعر عاشورایی سرودهام از معدود مجموعههایی است که با قالب شعری سپید و در زمینه این واقعه عظیم و حماسی سروده شده است. البته شاعران بسیاری در شهرستانهای کشور هستند که اطمینان دارم در این حوزه فعالیت داشتهاند.
سعید بیابانکی نیز در این رابطه خاطرنشان کرد: البته کتاب «گنجشک و جبرئیل» نخستین مجموعهای بود که در قالب سپید و با موضوع عاشورا توسط مرحوم سید حسن حسینی سروده شد.
در ادامه میرجعفری شعری برای حضار خواند:
این آخرین نامه
از آخرین کسی است
که برای تو مینویسد
نمیگویم به شهر ما بیا
که حتی سایههای درختان
سبزند
و زیستن روانتر از آب
سرایت کرده به سنگ
اما هستند، درختانی که
طبق عادت
شکوفه میکنند
نمیگویم
ماشینهای شهرم
هر صبح
روشن میشوند
که اولین مسافر تو باشی
نه
حتی کماند اتوبوسهای صد تومانی
که آزدای را به دماوند میآورند
و از این همه مسافر
که از دهان مترو بیرون می زند
یکیشان تو نیستی
یکیشان بهار نیست.
نمیگویم
درها
به امید دیدارت باز میشوند
اما درهای بسته امیدوارترند!
همین چند خبر کافی است
تا هوای شهرم را داشته باشی
محمود حبیبی کسبی شاعر جوان کشور نیز در این مراسم به شعرخوانی پرداخت:
این سینه گرم داغ سکوت است، بشنوید
این شرح ماتم ملکوت است، بشنوید
روح القدس مدد کن و قفل زبان گشا
قفل زبان بستهام از آسمان گشا
ماه محرم است فقط اشک، محرم است
با خیمههای تشنه فقط مشک، محرم است
هان ای قلم بشور و بشوران، سبو بگیر
میخواهی از عطش بنویسی، وضو بگیر
فکری به حال زار من تشنه کام کن
دست مرا بگیر و به ساقی سلام کن
ساقی سلام خرد و خرابیم... جرعهای
ساقی سلام تشنه ء آبیم... جرعهای
ساقی سلام بر تو و بر چشم مست تو
ساقی سلام بر تو و بر هر دو دست تو
ساقی سلام سرمه به چشم عطش بزن
ساقی سلام خنده به خشم عطش بزن
دستت اگر فتاد ولی جان گرفتهای
مشکی پر از فرات به دندان گرفتهای
آبی اگر نبود فدای سرت، سوار
آبی اگر نبود برایم عطش به یار
هشیار رفته بودی و بدمست آمدی
با مشک رفته بودی و بی دست آمدی
این دستها پناه بنی هاشم است، وای
این دستهای ماه بنی هاشم است، وای
این مشکِ خشک، مشکِ ابوالفضل حیدر است!
این قطرههای اشکِ ابوالفضل حیدر است!
آه ای دریغ وای چه می گویم ای دریغ
از نای مشک تشنه چه میجویم ای دریغ
سودابه مهیجی بانوی شاعر کشورمان نیز با اشعار عاشورایی خود حال و هوایی دیگر به این برنامه داد:
پیراهن خونین تو را پاره به پاره
دیباچهی سوسوی خودش کرده ستاره
"سر" تا "سر" شب مردم بیدار نشستند
از قلّهی خون، سر زدنت را به نظاره
چون روز برای همه روشن شدهای، ماه!
بیهوده نگیر از لبهی بام کناره!
امشب چه شبی بود که با سر تو دویدی
از خاک به افلاک فقط با یک اشاره؟
امشب چه خبر بود که پشت سرت ای ماه
تا صبح، اذان رویید ازهر چه مناره؟
شب هست و تو هستی و سرت شمس شبانه ست
معراج سر افراشته! "اسرا" ی دوباره!
پشت "سر" کوچ تو چه شبها که از این پس
افلاکِ زمین گیر و بیابان سواره
هی آه به آه، اشک ستاره بشمارند
تا عمر نفس هاشان افتد به شماره...
ای ماه، شبت خوش! که پس از تو شب دنیا
شامی ست به طول غم تاریک هزاره...
قاسم صرافان شاعر بنام آئینی کشور نیز در این مراسم با بیان این که شعر پر از عجایب است، اظهار کرد: گاهی آثار فنی و ادبی که توسط شاعران سروده میشود، مخاطبان را جذب نمیکند و در عوض اثری که شاید خود شاعر هم توجه خاصی به آن نداشته، به اصطلاح گل میکند و بر سر زبانها می افتد.
وی همچنین گفت: سالهاست که میبینیم شعر «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا» در هیات های مذهبی و در بین مردم خوانده میشود و مورد استقبال قرار گرفته است در حالی که اگر این شعر را به لحاظ تکنیکی بررسی کنیم، میبینیم که حتی مشکل وزنی و مشکل قافیه دارد.
صرافان یکی از اشعار خود را نیز خواند:
مثل من هیچ کس در این عالم وسط شعلهها امام نشد
در شروع امامتش چون من این قدر دورش ازدحام نشد
لشکری از مغیره میآمد، خیمه غارت شد و در آتش سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی این قدر گرم احترام نشد
روضه از این شدیدتر هم هست: لحظهای که حسین یاری خواست
و علی بود اسم من اما خواستم پا شوم ز جام... نشد
به لب تشنه علی اصغر به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری این قدر تشنه در نیام نشد
رفتن شاهزادهای چون من به اسیری به یک طرف اما
در سفر این قدر غل و زنجیر گردن بنده و غلام نشد
آهِ زینب و صیحهی شلاق تا شنیدم،... از اسب با زنجیر
خویش را بر زمین زدم اما باز هم آن صدا تمام نشد
تل و گودال و نعل و علقمه ...آه! ذوالجناح و لب و گلو... انگار
مثل زینب کسی دلش این قدر خون ز تکرار حرف لام نشد
آه! زینب کجا و بزم یزید، او کجا و جواب ابن زیاد!
باز هم صد هزار مرتبه شکر این که با شمر هم کلام نشد
این چهل سال گریهام شاید از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد
دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس
رنجها دیدهام حسین! اما هیچ جایی شبیه شام نشد
چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر
نان و خرما حلال بود اما سنگ انداختن حرام نشد
من سجاد این قدر خواندم در مدینه نماز و هیچ کدام
آخرش مثل آن نمازی که عمهام خواند بی قیام نشد
غل و زنجیر و رشته بر گردن، یک نفس بادهی بلا را من
سرکشیدم تمام، اما شکر! سفر عشق ناتمام نشد
تک نوازی «نی» عماد خانکشی نیز از دیگر بخشهای این برنامه بود. خانکشی نیز در سخنانی با تاکید بر نواها و موسیقیهایی که در تعزیه و نوحهخوانیهای قدیم کشورمان وجود داشته است، گفت: وقتی تعزیههای قدیمی و شیوه اجرایی آن را مشاهده میکنیم، میتوانیم بسیاری از نواها، ملودیها و موسیقیهای بکر و زیبا را از دل آن بیرون بیاوریم و متعقد تعزیه منبع غنی از موسیقی در کشورمان را دارا است.
در این مراسم همچنین سعید بیابانکی منظومه گنجینه الاسرار «عمان سامانی» را به مخاطبان معرفی کرد.
علیرضا لبش نویسنده و شاعر کشورمان نیز دیگر مجری برنامه بود که در کنار سعید بیابانکی تا پایان مراسم حضور داشت.