به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ سومین و آخرین شب از سلسله برنامههای «بر آستان اشک» -شبهای شعر و مرثیه خوانی هم نوا با کاروان اسراء کربلا- پنجشنبه ۲۸ آبان ماه سال ۱۳۹۴ با حضور شاعران و مداحان اهل بیت(ع) و با محوریت شب وفات امام حسن مجتبی(ع) برگزار شد.
فیض: شعر آیینی را در محضر مجاهدی آغاز کردم
ناصر فیض شاعر و مدیر دفتر طنز حوزه هنری در این مراسم با بیان اینکه شعر جدی و آییئی را در محضر محمدعلی مجاهدی شروع کرده است، گفت: بیشتر در جلسات شعرخوانی مجاهدی اینگونه مفاهیم را میشنیدم و وقتی استاد به من میگفت چرا شعر آیینی نمیگویی؟ میگفتم: جرات نمیکنم در مقابل کسانی که اختصاصا به این نوع شعر توجه میکنند و شعرهای دیگر را کنار این گونه شعرها دارند، که آنها هم البته در جای خود از ارجمندی خاص خود برخورداراند، چنین شعرهایی بگویم.
وی افزود: هیچ وقت ادعای ادبیت در آثار آیینیام ندارم و سرایش این گونه شعرها بیشتر به خاطر اظهار ارادتی است که من به ائمه و معصومین داشتهام.
فیض همچنین شعری عاشورایی خواند:
ای اسیری که شدی آبروی حریت
آبرومند شد از غیرت نابت غیرت
بیتو شبهای جهان روشن و مهتابی نیست
صبر با صبر تو جزسایه بیتابی نیست
صبر تو تیزتر از نیزه و خنجر باشد
صبر بر جور رقیبان ز تو خوشتر باشد
بهترین جلوه دل باختن و شیدایی
کربلا بود و تو بودی و فقط زیبایی
ای به زن مرتبهام مصائب داده
با غمت هر چه غم از چشم فلک افتاده
الف در سفر کرببلا دال شده
ای زبان سخن از وصف غمت لال شده
خطبه عزت انسان به بلندای وجود
بانگ پیچیده در آفاق خدا رنگ شهود
گر به عشاق خودت اذن ارادت ندهی
یا به صدق من در مانده شهادت ندهی
چه کنم روز قیامت که مرا یاری نیست
همه ماتم زدگانیم و عزاداری نیست
من فقط در غم تو با غم خود سر کردم
صبر را با غم جانسوز تو باور کردم
بگذارید نگویم که دلم عاشق کیست
در دلم عشق حسین است، که بیعشق تو نیست
گریه کردم که صفا بر لحظاتم بدهد
غرق آشفتگیام صبر و ثباتم بدهد
محمد علی مجاهدی شاعر پیشکسوت آیینی کشور نیز در رابطه با سخنان ناصر فیض، اظهار کرد: از همان لحظه اول که توفیق دیدار ناصر فیض را در قم پیدا کردم، نبوغ را در آثارشان دیدم و به خودشان هم گفتم که «باش تا صبح دولتت بدمد / کین هنوز از نتایج سحر است.»
مجاهدی: استحقاق مسئله مهم و کلیدی در عرفان اسلامی است
محموعلی مجتهدی با تاکید بر اینکه مسئله استحقاق یک مسئله مهم و یک مفهوم کلیدی در عرفان اسلامی است، گفت: تا استحقاق به سراغ انسان نیاید، انسان به هیچ گونه فیضی که بتواند او را پر و بال بدهد نائل نخواهد شد. استحقاق مصدر از باب استفعال است و به معنای طلب حق کردن.
این شاعر آئینی کشور خاطرنشان کرد: نیاز درونی ما این طلب را اقتضاء میکند که از مبدا سراسر خیر و برکت، این توقع و انتظار را داشته باشیم که زیر بالمان را بگیرد. منتها در چنین کانونی، بخلی وجود ندارد و این باران تجلی علی دوام میبارد. اما برای بهره گیری از این باران تجلی باید ظرفیتها را سنجید.
وی با اشاره به داستانی از مباحثه مولانا با شمس، گفت: خداوند در قرآن کریم میفرماید ما انسانها را متفاوت آفریدیم. یکی ظرفیتش به اندازه یک انگشتدانه است و با دو قطره آب پر میشود. اگر این انگشتدانه بگوید از آب پرم، دروغ نگفته است. کسی هم به اندازه یک لیوان، کسی به اندازه یک کوزه و کسی هم اقیانوس است. ظرف وجودی پیامبر اسلام همان اقیانوس است. بینهایت گونهای که شب و روز فریاد العطشاش بلند است.
مجتهدی ادامه داد: حضرت محمد(ص) در عین عظمت و بزرگی، مرتبه بندگی خود را فراموش نمیکند. انسان گاهی حدودها را عوض میکند. این حاکی از کم ظرفیتی انسان است. اگر حد و حدودها حفظ میشد شاید شعر آیینی امروز کشور سرنوشت بهتری داشت. با خدا خواندن حضرت علی، امام حسین (ع) و... این معصومین بزرگ نمیشوند. چرا که اگر خدا هستند که دیگر کاری نکردهاند. اینها بندگانی هستند که آنقدر خود را بالا کشیدهاند که کارهایشان به کارهای خدا مشتبه شده است. اما متاسفانه برخی فکر میکنند اگر بگویند علی اللهی هستند و یا حسین اللهی هستند، همه چیز تمام میشود، در حالی که عظمت این معصومین را کاستن، همین است.
بزرگترین معضل ما درد بیدردی است
وی تاکید کرد: ما رزقهای معنوی داریم و رسیدن این رزقها از شتاب مرگ هم بیشتر است. اما اگر استحقاق را نداشته باشیم نمیرسند. اگر داشته باشیم خودشان در خانه را میزنند و به ما میرسند. متاسفانه اصلا احساس درد نمیکنیم که به سراغ طبیب روحانی برویم. بزرگترین معضل ما درد بیدردی است و تا این درد بیدردی دست از گریبان ما بر ندارد، روز و روزگارمان همین است.
محمد علی مجاهدی (پروانه) در پایان به شعرخوانی پرداخت:
در صبر تو روح استقامت دیدند
آثار بزرگی و کرامت دیدند
آن دم که به پا خواستیای روح بزرگ
در قامت خطبهات قیامت دیدند
*
والایی قدر تو، نهان نتوان کرد
خورشید تو را نمیتوان پنهان کرد
طوفندگی خطبه طوفانی تو
کاخ ستم یزید را ویران کرد
*
با حالتی غمگنانه
بر خیمههایی که دارند
از کوچ سرخی نشانه
احمد بابایی شاعر جوان آئینی نیز یکی از اشعارش را برای علاقهمندان به اهل بیت خواند که حال و هوای متفاوتی به جمع بخشید:
تو دست شستهای ای عشق از ملال خودت
حسین دغدغهات بود و بیخیال خودت
حسین حری اگر داشت، من تو را حرم
ببند زخم سرم را به دستمال خودت
سیاه رو شدنم مانع کرامت نیست
بیا و دست بکش بر سر بلال خودت
کسی ز عهده این روزه بر نمیآید
خودت به روضه بیا، گریه کن به حال خودت
*
کهنه زخمی ست که وا کرده به مدحت لب را
وام کرده است ز خورشید نماز شب را
گر به میزان تو اندازه شود هر بیتم
مطلع یک غزل تازه شود هر بیتم
زانوی عاشقی خویش بغل خواهم کرد
مثنوی را به همین شیوه غزل خواهم کرد
همچو زنبور که تصویر گلش در جگر است
جوهر آیینه را شهد عسل خواهم کرد
شیر اگر زخم خورد خشم معما بشود
نمک زخم به شمشیر تو حل خواهم کرد
عود هندی است که آتش زدهام در هر بیت
خانه ساده خود تاج محل خواهم کرد
سید مصطفی موسوی گوینده و مجری صدا و سیما نیز در ادامه این مراسم بخشهایی از اشعار نیر تبریزی شاعر آیینی سرای ادبیات فارسی را برای حضار قرائت کرد
.
مرشد میرزا علی نیز به نقالی واقعه کربلا پرداخت و شور و حالی معنوی و عاشورایی در سالن برگزاری مراسم بر پاشد.
نادر بختیاری دیگر شاعری بود که در این مراسم به شعرخوانی پرداخت:
سلام ای جاودان در یاد، زینب
تمام معنی فریاد، زینب
سلام اندوه گلها در تو خفته
سلام ای راز،ای راز نهفته
سلام ای شورش روح خموشم
سلام ای خواهر غربت به دوشم
اسیر آهای اسیر بیبهاری
امیر کاروان بردباری
تو خار چشمهای تنگ بودی
که پرچمدار بعد از جنگ بودی
تو را در غربتت زنجیر کردند
تو را همسایه با شمشیر کردند
شبی آتش به نیزارت کشیدند
چو من در کوچهها جارت کشیدند
تو دستان مرا بر سینه بستی
پلی بین من و آیینه بستی
تو یادم دادی از طوفان بگویم
تو گفتی باید از ایمان برویم
تو گفتی محرم اندوه باشم
تو گفتی سخت همچون کوه باشم
تو گفتی خستگی شیون ندارد
تو گفتی عشق، مرد و زن ندارد...
زنی میبینم از عظم و اراده
که در آفاق مردی ایستاده
بدو میگویمای در عشقزاده
تو را اکسیر بیباکی که داده
مثل ما را به میل خود طلا کن
دل ما را به عشقت مبتلا کن
فاطمه بیرامی شاعر جوان آئینی کشور هم شعر زیبایی برای کاروان اسرا خواند:
دوباره خاک مدینه پر از خدا شده بود
بقیع شاهد اسرار کربلا شده بود
بقیع ساکت و بیرهگذر هم از گذرش
دوباره محفل گرم برو بیا شده بود
نشسته بود زنی روضه خوان، زنی گریان
زنی مجلله که صاحب عزا شده بود
طنین خطبه زهرا است در سلابت او
مرور خاطره تیغ لافتا شده بود
درست قصه از آنجا شروع شد که شبی
تمام کوفه به یکباره بیوفا شده بود
شکست آن همه پیمان و باورش سخت است
که دین معاوضه با کیسه طلا شده بود...
علی عباسی شاعر جوان کشور نیز شعری آیینی و عاشورایی خواند:
از شور عزا شعور در آوردی
از ظلمت محض، نور در آوردی
سوزاندی و سوختی و خورشید شدی
تا اینکه سر از تنور در آوردی
*
تفسیر عشق درس الفبای کربلاست
لب تشنه خضر در پی صحرای کربلاست
باز این چه شورش است که در خلق عالمو
نیل فرات تشنه موسی کربلاست
عیسی به عرش رفت، ولی روضه خواند و گفت
عریان به روی خاک مسیحای کربلاست
باید علی شود ذکریای کربلا
وقتی که روی نی سر یحیای کربلاست
بعد از گذشت این همه سال از شهادتش
خلقت هنوز مات معمای کربلاست
ای باخبر ز سر معما شما بگو
ای روضه خوان ناحیه، آقا شما بگو
رسالت بوذری مجری تلویزیون نیز در سخنانی با بیان اینکه هر چه از اهل بیت بگوییم، کم گفتهایم و باز هم باختهایم، گفت: چطور ممکن است ما راجع به گفته فلان روانشناس و فیلسوف اروپایی و غربی این همه تحقیق و تدبر میکنیم، اما کلام اهل بیت (ع) بین ما ارادتمندشان انقدر مغفوا و مجهول است. شام شهادت امام حسن مجتبی است.
وی همچنین کتاب «امام حسن مجتبی، جان دل پیامبر» به قلم آیت الله رحمانی همدانی را به حضار و مخاطبان معرفی کرد و روایتی از این کتاب قرائت کرد.
در پایان این مراسم محسن عرب خالقی شاعر و ذاکر اهل بیت (ع) به مدیحهسرایی پرداخت.
همچنین در این مراسم همچون شبهای گذشته به یکی از حضار به قید قرعه کمک هزینه سفر به کربلای معلا اهدا شد.