به
گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در ابتدای این نشست تعدادی از داستانهای اعضا خوانده و پس از آن نقد و بررسی شد.
محمدرضا گودرزی با اشاره به پیتر هاندکه گفت: پیتر هاندکه نویسنده و نمایشنامهنویس پیشرو (آوانگارد) اتریشی است. او پدر واقعی خود را ندید و از ۲ سالگی به همراه مادر و ناپدریاش به مدت ۴ سال در آلمان شرقی زندگی کرد. پدربزرگ مادریاش اهل اسلوونی بود.
این نویسنده در سال ۱۹۴۸ دوباره به گریفن بازگشت. پس از اتمام دوره دبیرستان در مدرسه مذهبی کاتولیکها، به مدت ۴ سال در دانشگاه گراتس در رشته حقوق تحصیل کرد. پس از آن به ادبیات روی آورد و با آثار نویسندگانی چون داستایوفسکی، ماکسیم گورکی، توماس وولف و ویلیام فاکنر آشنا شد.
وی در ادامه افزود: او با آفرینش آثاری نو و نامتعارف و تغییر نشانهها و روابط بین شخصیتها در نمایشنامههایی چون «دشنام به تماشاچی» و «کاسپار»، شیوههای بدیعی به کار گرفت و به تجربهگرایی دست یازید.
هاندکه در آثار بعدی خود از شیوههای نوآورانه درهم شکستن مرزهای زمان و بازگشت به اصل خویش و به کاربستن اشیا و رویدادهای عادی برای تصویر اسطورههای نهان در دل آنها سود جسته است.
وی با اشاره به داستان «اظهارات شاهد عینی»، بیان کرد: در این داستان ابزار قتالهای در اختیار شخص کم عقلی داده میشود تا با آن محکومان را بکشد، او به اندازهای در جنایت پیش میرود که مسئول گزینش محکومان را میکشد و قادر به تشخیص خو ب و بد نیست.
گودرزی اضافه کرد: این داستان تمثیلی است از شعر دادن تیغ به دست زنگی مست.
وی درباره نمادپردازی در ادبیات داستانی گفت: انسان با گرایش طبیعی که به آفرینش نمادها دارد به گونهای ناخودآگاه اشیا یا اشکال را تغییر میدهد و بدین سان به آنها اهمیت روانی بسیار مهمی میبخشد تا حالتی هنری یا مذهبی به خود بگیرند. یونگ در «انسان و سمبلهایش» معتقد است: «تاریخ نمادگرایی نشان میدهد که هر چیزی میتواند معنای نمادین پیدا کند، مانند اشیای طبیعی (سنگها، گیاهان، حیوانات، انسانها، کوهها، درهها، خورشید، ماه، باد، آب، آتش) و یا آنچه دست ساز انسان است (مانند خانه، کشتی و یا حتی خودرو) و یا اشکال تجریدی (مانند اعداد، سه گوشه، چهارگوشه و دایره) در حقیقت، جهان و آنچه در اوست، یک نماد بالقوه است.