به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، در این نشست که همزمان با برپایی نخستین نمایشگاه دستآوردهای فرهنگ و هنر تهران برگزارشد، حسن میرعابدینی، دکتر محمد حنیف، دکتر بهناز علیپور گسگری، دکتر چیستا یثربی و محمد رضا گودرزی به ایراد سخن پرداختند.
در این نشست ابتدا حسن میرعابدینی، منتقد و پژوهشگر ادبیات داستانی و مدرس ادبیات با عنوان مقایسه مسائل انسان روستایی و شهری و چگونگی طلوع رمان ایرانی و ارتباط آن با شهرنشینی و مشکلات اجتماعی زاده شهری را مورد بررسی قرارداد.
او در آغاز سخنان خود با اشاره به این که رمان فرم ادبی جوامع شهرنشینی است و تجربه مستقیم با تجدد دارد، گفت: جامعه روستایی و جامعه شهری، دارای ویژگیهای خاص خود هستند که سبب بروز رمان شده است. پیدایش رمان در جامعهی ایرانی مرتبط با روزگار نو بوده است، به تعبیری از هنگام بیداری و آغاز مشروطیت جامعه دچار تحول شد و فرهنگ نیز تغییر پیدا کرد. علی اکبر دهخدا و محمدعلی جمالزاده از پیشروان رمان اجتماعی در ایران بودهاند. جوامع شهری و روستایی هریک ویژگیهای خاص خود را دارند که درادبیات داستانی از آنها استفاده میشود.
وی در ادامه با اشاره به تأثیر آغاز مشروطیت جامعهی ایرانی گفت: رمان تهران مخوف تغییرات و جابهجایی گذر از مرحلهای به مرحلهی ناخوشایند و نوعی اضطرابوار رمان ایرانی میشود. ولی چرا رمان ایران رمان شهری نیست؟
در بخش دیگری از این نشست دکتر بهناز علیپور گسگری، داستاننویس، در خصوص بررسی هویت شهر و محله در داستانهای ایرانی گفت: رمان در صورتی رشد پیدا میکند که شهر دارای هویت مکان و زمان باشد چون خاستگاه رمان شهر است و توجه به محیط مادی برای باورپذیری مخاطب حائز اهمیت است. به عبارتی شهر محل کنشها، عادات، آرزوها و رنج هاست؛ از این روی ادبیات شهری شخصیت منحصر به فرد خود را دارد.
علیپور گسگری همچنین به بررسی اجمالی چند رمان شهری پرداخت و در خصوص رمان تهران مخوف که داستان دو دلداده است که یکی نماد روشنفکری و دیگری منتقد وضع اجتماعی است، گفت: در این رمان وضع اماکن عمومی مثل قهوهخانهها و محلههای بنام که از نشانههای فرهنگی است، به تصویر کشیده شدهاست.
دکتر محمد حنیف، داستاننویس و پژوهشگر با موضوع انعکاس معماری شهری در ادبیات داستانی دیگر کارشناس این نشست در ابتدای سخنان خود با بیان اهمیت معماری در ادای بار معنایی داستان و این که این جلسه سبب مطلعهی معماری در شهرنشینی شد، گفت: شخصیتپردازی به مطالعه معماری نیاز دارد تا با حداقل کلمات، جامعترین حکایت را داشته باشیم. داستان واقعیت را انتزاعی میکند و معماری داستان را به فضای قابل لمس میبرد و این دو هنر در یکدیگر تأثیر میگذارند.
وی همچنبن اضافه کرد: شباهت هنر معماری و داستان و رمان را میتوان در عنصرغافلگیری و استفاده از ایدههای فلسفی در ظهور دانست.
در این نشست ترنم قلم، چیستا یثربی، نویسنده منتقد و پژوهشگر سینما، تئاتر و داستان، با موضوع چگونگی تأثیر شهرنشینی در ادبیات داستانی ایرانی گفت: به نظرم داستانهای مدرن شهری به ایجاز روی آوردهاند؛ در نتیجه داستانها به جای اینکه کامل منعکس شود دچارکدگویی شدهاند. عنصر تخیل در شهرنشینی ما را بداههگو میکند.
محمدرضا گودرزی، نویسنده و منتقد ادبی، در پایان این نشست با اشاره به این که مینیمالیسم ریشه در معماری دارد، گفت: هرداستان در مکانی اتفاق میافتد. در داستان دو نوع مکان داریم، یکی مکان عام و دیگری مکان خاص شخصیت که بستگی به ژانر داستان دارد و در واقع گفتار و رفتار شخصیت داستان را تعیین میکند. رمان با شهرنشینی به وجود آمد و توسعه صنعتی، تفکری در این نوع ادبیات را فراهم آورد.
این نویسنده و منتقد ادبی، در ادامهی سخنان خود، گفت: مشکل مهمی که امرروزه ما با آن سروکار داریم تطابق نداشتن فرهنگ شهری با تکنولوژی است که بازتاب آن در داستانها به شکل بحران بروز پیدا میکند. معتقدم فضای مجازی گاه باعث سوتفاهماتی شدهاست.
گفتنی است در بخش پایانی این نشست پرسش و پاسخ حاضران و مدعوین مطرح شد و سپس از مهمانان آن تقدیر به عملآمد.
در سلسله نشستهای ترنم قلم که سهشنبههای یک هفته درمیان توسط فرهنگسرای گلستان با اجرای و دبیری محمدرضا گودرزی داستاننویس، منتقد ادبی و مدرس ادبیات داستانی برگزارمیشود، داستانهای معاصر نویسندگان ایران و جهان نقد و بررسی میشود.