الگوی مصرف در هر جامعه، نقشی تعيينكننده در تخصيص منابع برای توليد انواع كالاهای توليدی، شيوه توزيع آنها و همچنين توسعه اقتصادی، سياسی و اجتماعی دارد. يكی از مشكلات اصلی كشور ما كه منشأ كاستیهای بسياری در جامعه است، اسراف و رعايت نكردن الگوی مصرف صحيح است که خود و رسانه ها به راحتی به آن دامن می زنند.
این روزها رسانه ملی ارام و بی صدا مخاطبش را در رنگ و بوی تجمل و زندگی لاکچری و تظاهرات توسعه ای غرق می کند و انتن با تبلیغات شبه هالیودی و تجمل گرایانه با قدری برنامه های در خدمت تبلیغ، سعی در جذب و آنگاه اغفال مخاطب دارد.
با تحلیل محتوا میتوان دریافت که تولید ملی در تلویزیون شعار است
تلویزیون عملا با روندی که در پیش گرفته معلوم نیست تا چند صباحی دیگر به "سیمای تبلیغ " مبدل شود. چندی است که در این رسانه با توسل به هر راه و حربه ای برای کسب درامد از پیام های بازرگانی عجیب و غریبی بهره می برد و به ابعاد زیان بار و آسیب زای تبلیغات بی حد و حصر توجهی نمی کند و این بی احتیاطی و پردهدری تاجایی پیش می رود که حتی کودکانی که به سختی حرف زدن را آموخته اند مورد هجمه تبلیغات سو و مصرف گرایی قرار گرفته اند. اینکه دائم از تولید ملی و مصرف ایرانی صحبت می شود چرا این رسانه با ضریب نفوذ حداقل 50 درصدی به یکی از تاثیر گذارترین عوامل تشویق پنهان یا آشکار مصرف کالای های خارجی می شود .
از سویی دیگر در این مبحث اقتصادهای لیبرال، انتخابها و مطالبات فردی را تقدس میبخشند. بنا براین دیدگاه، یك نظام اجتماعی مدرن، به میزانی كه بتواند خواستههای افراد را بدون قضاوتهای اخلاقی و یا جهتگیریهای سیاسی برآورده كند، توانا و كارآمد ارزیابی میشود. اینکه مصرفکننده میتواند بر اساس اولویتها یا توان اقتصادی خود خرید کند، بحثی جداست اما چرا باید این مصرف گرایی تا این حدود ترویج و مثبت گرا معرفی شود.
تاک شوهایی که در عمل بر خلاف آب در جریانند
صدا و سیما در این سند چشم اندازی که برای درامد خود ترسیم کرده تا کجا به خیل عظیمی از بینندگان با اغوا گری تبلیغاتی گستاخی می کند. چرا باید یک رسانه ملی اسلامی الگو سازی کاذب و منفعت طلبانه، مصرف گرایی افراطی و زندگی تشریفاتی را به تمام اقشار تروج کند و جالب آنکه با برنامه های تاک شو خود و دعوت از کارشناسان دینی شهروندان را از مصرف گرایی و اسراف برحذر می دارند و آنگاه در تباینی شدید الوقوع در میان برنامه به تبلیغاتی روی می آورند که دقیقا سخنان کارشناس را رد می کند و مردم را به مصراف گرایی بیهوده تشویق می کنند و یا از اعتیاد مردم به رسانه های مجازی و استفاده افراطی از گوشی همراه ساعتها از حضور روانشناسان و کارشناسان بهره می برند و از سویی دیگر در دو برنامه پربیننده «خندوانه» و «دورهمی» با هدایت مردم نسبت به خرید شارژهای اینترنتی و اغوا کردن آنان همتی بس عجیب میگمارد و مزد این تشویق گریهای کاذب را با شگردی گول زنندهتر اتومبیلهای چند صد میلیونی معرفی می کند.
وقتی که سرمایهداران برای سالیان دراز بیمه می شوند
کجاست آن مشاوران و مسئولانی که این راهکار را در پیش رفتهاند از پیامدهای بسیار آسیبزای روانشناختی و جامعهشناختی هشدار دهند. آیا می بایست در برنامه صبح جمعه یک طفل به محض نشستن در پای تلویزیون با آموزشهایی برای مصرف "ماکارونی" و "لازانیا" مواجه شود. اینجا باید به هوش و زکاوت مدیران رسانه و صاحبان کالا تبریک گفت که با حربهای ازپیش جواب داده و روانشناسانه از بعد جذب مخاطب به ذهن پاک و نانوشته کودکی پنج ساله رسوخ می کنند تا فروش خود را برای سالیان دراز بیمه کند .
دیگر اینجا مرد خانواده با ادبیات نبود پول و قناعت نمیتواند مدارا کند وقتی که با درخواست کودکش برای خرید لازانیا مواجه شود راهی به جز تهیه آن ندارد. آیا مدیران رسانه نیندیشیده اند که درقبال دریافت سرمایههای هنگفت از صاحبان کالا ضمن پر شدن کیسههای اندوخته، ترویج مصرفگرایی برای کودکان معصوم و خانواده مقروض چه طبعات سخت اجتماعی را در جامعه به بار خواهد آورد؟
اصلاح الگوی مصرف، تنها اصلاح مصرف نيست، بلكه اصلاح نحوهای از زندگی است كه مصرف در آن جايگاه ويژهای دارد. فهم الگوی مصرف، آسيبشناسی و در نهايت بهينهسازی آن، با در نظر گرفتن سبك زندگی طبقات مختلف جامعه ميسر میشود. مصرف در دنيای كنونی، با توجه به روندهای اجتماعی و فرهنگی مورد مطالعه قرار میگيرد. مصرف تنها يك موضوع اقتصادی منفعتجويانه تلقی نمیشود. بلكه نمادی از فرهنگ و هويت افراد جامعه است.
ازاین منظربه این مقوله بپردازیم وقتی دریک تبلیغ، خانواده ای با وضعیت مرفه اتومبیل چند صد میلیونی اش را تا 5 متری خانه ای چند میلیاردی پارک می کند و خرید چند میلیونی خود را با اعضای خانواده اش به داخل یخچالی پرتاب می کنند و از نمایی دیگر یخچالی گران قیمتی را معرفی می کند و در عالی ترین زمان پخش چندین بار در ذهن تک تک اعضای خانواده حک می شود. می دانید برذهن مخاطب چه پیامی وارد می کند؟
تمهیداتی که منجر به خجل زدهگی مرد خانوادهاش میشود
آیا مدیران رسانه می دانند نمایش این آگهی چه تحلیلی برای خانواده دارد. اول آنکه کسانی که از
قدرت "لاتمام پول" بهرمند هستند به راحتی آبی نوشیدن می روند یخچالی بهتر و با برندی خارجی و قیمتی به مراتب چندین برابر می خرند و قطعا مشتری این تمهید سیما و آن کمپانی نخواهند بود. از سویی دیگر مرد سرپرست خانواری را در نظر بگیرید که با حقوقی بخور نمیر زندگی را سر می کند فرزند خانواده خود را جای آن کودک مرفه سیما می گذارد که راحت همه چیز زندگی در کنار اوست. زن خانواده می اندیشد که چرا او نمی تواند آن خرید کاشانه را در آن یخچال بریزد. می دانید اصرار برای خرید این مایجتاج بر مرد خانواده چگونه تحمیل می شود می دانید مردی که نمی تواند تهیه کند خجل زده خانواده اش می شود.
می دانید چقدر شرمندگی در نزد زن و فرزند سخت و دشوار است می دانید اگر نتواند با قرض و وام به هدفش برسد وارد چه مسیری از زندگی می شود؟ چه جرم ها و بزه ها از همین راه های به ظاهر کوچک اغاز می شود؟ می دانید چند نفر از مجرمان از همین بیش خواهی های کاذب و ساده محکوم هستند. حال فرض کنید با مقروض شدن آن وسیله ترویج شده تهیه شد با پیشنهادهای بی حد و مرز دیگر کالا ها چه باید کرد. مگر نه اینکه رسانه ملی دائم پند می دهد که باید تشریفات از زندگی رخت بندد پس این تناقضات در عمل و سخن چه می شود؟
از رویکردی متفاوت در نگاه خوشبینانهی لیبرال و سوداگرا، مصرفكنندگان، نمونهی سوژهی مدرناند كه در انتخابهای خود از «آزادی» برخوردار گردیدهاند. هر چند كل این جریان مصرف، نامعقول باشد، اما به هر حال، خریدار این امکان را دارد که مطابق آمال و آرزوهای خود، به شیوهای عقلانی، خرید كند. به همین دلیل، مصرف كننده خصوصیت اساسی یك سوژهی انتخابگر مدرن را که همان آزادی است، داراست و میتوان به این جنبه خوشبین بود.اما چرا باید این جنس رویکرد مصرف گرا و بی توجیه از سوی نهادی اسلامی و ملی در بوق و کرنا شود؟
چرا باید غیر مستقیم فرهنگ ملی و دینی زیر سوال و سایه تبلیغات سیما رود، آن ممیزها چه مواردی را قابل پخش نمی دانند، اینکه تار موی زن در اگهی بیرون نباشد یا اختلاط مرد و زن در یک فضا رعایت شود - که اینها هم صد البته مهم است- چه مواردی برای ناظرین پخش آگهی های تبلیغاتی مهم است اینکه موسیقی راک و خارجی نباشد پس این مسائل جامعه شناختی که آثار به شدت ماتاخر دارد را چه کسی ممیزی می کند.
جرقههایی برای ذهنیتسازی اختلافات زناشویی
اینکه در آگهی همه مردان خانواده باید در یک مهمانی ظرف بشورند و دست هایشان را نشان دهند
که نرم و لطیف است ایا جرقه ای برای ذهنیت سازی اختلافات زناشویی نیست، صحبت از مرد سالاری نیست اما چرا باید این توافقات زندگی به صورتی علنی به نمایش گذارده شود . چرا هدایای مجریان به کودکان 4 ساله فقط از جنس مایحتاج اشپزخانه است.
از زمانی که هنر تبلیغ در دنیای غرب شکل گرفت زن ها مورد استفاده ابزاری قرار گرفتند اما امروز ما در رسانه می بینیم که از کودکان در اکثر تبلیغات بهره برداری می شود چرا در برنامه های خانواده و مختص زنان، مدیر یک فرش دستباف برند، بیاید و با افتخار بگوید که یک فرش ما رابخرید که قیمتش فقط اندازه یک پراید است آیا می دانید برخی ها با همین اظهار نظرهای منفعت طلبانه، زندگی دیگران را به آشوب و بلوایی ختم می کنند که چه سرانجام های تلخی دارد.
فرهنگ مصرفی، به عنوان تناقضی در حیات اجتماعی مطرح میشود؛ یعنی در برابر فرهنگ اصیل که ارزشهای والای یک زندگی ارزشمند را در خود دارد، فرهنگ مصرفی شامل مشتی تعلقات غلط و زودگذر است که ارزش خود را تنها از بازارها و مدهایش به دست میآورد.
این هزار میلیارد تومان ها که به همین راحتی و آسانی در قبال این آسیب ها در زمان اندکی و چندین ثانیه هاعاید رسانه می شود کجا می رود وقتی که تمام برنامه سازان از عدم دریافت مطالبات خود نغمه ها سر می دهند و نامه ها می نویسند. وقتی که سیما به ازای فقط یک ثانیه در برنامه ای مثل "نود " نزدیک به 17 میلیون ناقابل طلب می کند باید به صاحبان کالا حق داد که با زبده ترین مدیران تبلیغات به مذاکره بنشینند که پول های خرج کرده شان را از جیب مردم کوچه و بازار دراورند، حالا مهم نیست که چگونه و به ازای از دست دادن چه چیزی؟
"وبلن" معتقد است در طبقه تن آسا یکی از مهمترین معیارهای مصرف متظاهرانه، گرانبهایی آن است و فایده مصرف کالا از لحاظ ارزش زیبایی شناختی، به گرانبهایی آن وابسته است. در اثر نفوذ این نگاه و رواج فرهنگ طبقه تن آسا، معیارهای زیباشناسی با گرانبهایی در هم آمیخته اند. بهترین نمونه این آمیزش، در لباس پوشیدن خودش را نشان می دهد. او معتقد است شیک پوشی صرفا پیروی از مد است. این امر با پرهیز از کارهای دشوار امکان پذیر می شود، نشانه تفاخر است و به قدری تاثیرگذار است که هر چه مد و گران است، زیبا به نظر می رسد. اما این نگرش ها چراباید در اکثر آثار تولید رسانه ملی منهای برنامه های مذهبی اشاعه شود.
از سویی دیگر رقابتی جدید و بدیع در رسانه ملی باب شده از "برنج آوازه" تا" چای محسن" و "چای دبش" و فردا هم دستمال دلسی دستشویی و چند چیزدیگر در بهترین تایم توده و عوام باید به پای بخت ازمایی خود بنشینند و حسرت ها بکشند و نذرها کنند که چه روزی اتومبیل صد میلیونی را سوار شوند. مجریان در خدمت کالا و میهمانان بازیگر هم در خدمت کالا و اندیشه های مدیران سیما هم در خدمت کالا چه معامله زیبایی را مردم باید به نظاره بنشینند .
چه دعوت شدن هایی برای دیدن برنامه ها ، زیر نویس های عجیبی از کانال های ماهواره ایی وام گرفته شده ، چه گزارش آگهی های جذابی، چه حک آرم های گل درشتی، چه برنامه های مشارکتی پر باری و چه های پر تاسفی وقتی که نام یک محصول ورزشی و ارایشی که مورد تایید هم نیست و بارها با حربه های شبکه های فارسی زبان ماهوارهایی پخش شده حالا با عنوانی شبیه و تاییدی قبیح با پوششهای متعارف به مردم عرضه میشود.
نمایش تضاد طبقاتی و فاصله غنی و فقیر
تبلیغ هایی با مدل های مختلف از کپی کشورهای دیگر گرفته تا کلیپ های خوانندگان غربی ، در این وانفسا بانک ها هم عالمی برای خود دارند ، چه وعده های زیبایی که سر نمی دهند ، جوری تبلیغ می کنند که انگار بانک های رقیب دکه ای بیش نیستند. وعده های زیبا و رویایی؛ هم وزن تان اسکناس 500 هزار ریالی دریافت کنید ، از کف تا بالاترین برج اسکناس چیده مان می کنیم . کلید کدام خودرو مال شماست ایا این تبلیغات خوش اب و رنگ بانک ها با ان وعده های تخیلی به صورتی غیر مسقیم و شاید هم مستقیم به تبلیغ سرمایه داری منجر نمی شود ایا تضاد طبقاتی را احیا نمی کند ایا تضاد طبقاتی و فاصله غنی و فقیر را برای اقشار عادی جلوه نمی دهد.
ایا اینهمه واقعا در لوای یک کشور اسلامی است ......حرف زیاد است و گوش ها ناشنوا. فقط پیامک بزنید تا هرچه می خواهید درب منزلتان تحویل بگیرد این هم تاسف حکایتی دیگر است، تیلیغ گوش های موبایل، نمایش اشپزخانه های مدرن، مبلمان های آنیتک، تشویق و ایجاد رقابت بر اساس دریافت هدیه هایی از جنس "چهارشنبه پولی" و مهم نبودن کیفیت، زیر سوال بردن کیفیت برندهای دیگر زینبده یک رسانه نیست.
تغییر الگوی نگرشی و رفتاری ره آوردهای هجوم رسانهای است
شورای نظارت بر صدا و سیما کجاست؟ چرا وظیفه نظارتی خود را در این مورد ایفا نمی کند وقتی رسانه ملی برای پخش زنده یک جشنواره ملی سینما آنقدر مته بر خشخاش میگذارد تا حرفی غیر معمول از لسان سینما گری عنوان نشود و تا این حد نقش نظارتی و "رسانه سالاری" را به گو نه ای رادیکالی اجرا می کند در این مقولات چشم بر روی خطا هایی به این سترگی بسته است. ایا کارشناسان ناظر نمی دانند که تغییر الگوی نگرشی و رفتاری همین تبلیغات -ملهم از تبلیغات ماهواره ای – یکی از ره آوردهای این هجوم رسانه ای است.
مخاطبان صدا و سیما! باور کنید فجایعی در راه است وقتی که مصرف گرایی ترویج می شود. به همه اینها رسانه "صدا" را اضافه کنید که اصلا دلش نمی خواهد از رقیب "سیما" یش کم اورد و مردم و توده عوام چه مصیبتهایی را باید متحمل شوند. بلایایی که شاید خود هم از اثار این اگهی ها بی خبر ند.
در دنيای جديد، رسانهها علاوه بر كاركرد سرگرمكنندگی، نقشی اساسی در چگونگی و مفهومسازی مخاطبان از واقعيتهای اجتماعی دارند. مصرف، يكی از مفاهيمی است كه رسانهها نقشی بیبديل در خلق و آفرينش آن ايفا میكنند. امروزه رسانهها با معرفی انواع كالاها، كاربردها و زمينههای استفاده از آنها و با بهرهگيری از انواع شيوههای تبليغی، نوعی خلاقيت در زمينه مصرف ايجاد میكنند؛ از اينرو میتوان راز و رمز اصلاح هر رفتار مصرفی را در لايههای معنايی برنامهها كه به صورتی در هم تنيده در رسانهها ارائه میشوند، جستجو كرد. در كشور ما آميختگی رسانه ملی، با اصول و آموزههای اسلامی سبب می شود که راهی جدا از رسانه های دیگر بیابد . نباید با تبليغات اغواگرايانه، مخاطبان را به خريد محصولات جديد و مدلهای تازه ترغيب میكنند تا عواطف آنان بر تعقل و تفكرشان غلبه پيدا كند، تأكيد بر آموزههايی مانند اعتدال، قناعت و سادهزيستی باشد كه در الگوی مصرف اسلامی از اصول اساسی هستند.
"كلوس" معتقد است كه رسانهها میتوانند به نحوی نامرئی جامعه را به پذيرش و عملی كردن عقايد و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی مورد نظر خود ترغيب كنند به عبارت ديگر از اين طريق میتوان به جامعهای مبتنی بر انديشههای خردمندانه رسيد كه ابزار ترويج و نشر آن وسايل ارتباط جمعی است.
فرهنگ مصرفی، یک «مرحلة آسیبشناختی» است
دیدگاه "امیل دورکم" را مرور کنیم از نظر او، فرهنگ مصرفی، یک «مرحلة آسیبشناختی» است که مابین مراحل «فرهنگ فردی» و «فرهنگ سازمانی» بروز میکند. دورکیم معتقد است، انسان مدرن تا امروز، تنها به صورتی ناقص شکل گرفته است، یعنی فقط نوعی دلزدگی و انزجار از مقررات و محدودیتهای سنتی را در خود پرورانده و فرهنگ مصرفی نیز، ناشی از احساس خوشبختی آنومیکی است که پیش از ایجاد شرایط هنجاری فرهنگ مدرن به وجود آمده است.