به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، دوازدهمین نشست اندیشه و قلم روز سهشنبه دوم خرداد ماه با بررسی اندیشهنگاری در رمان «قول» اثر فریدریش دورنمات و با حضور امیرعلی نجومیان در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.
نجومیان در ابتدای این نشست در توضیح زندگی دورنمانت گفت: فریدریش دورنمات نمایشنامهنویس و رماننویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه ۱۹۲۱ در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوئیس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی معتقد و متدین و پدربزرگش شاعری بذلهگو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی که میسرود، به او لقب شاعر سیاسی پرخاشجو داده بودند. تأثیر ویژگیهای این دو نفر بر دورنمات بسیار زیاد بود، چنانکه این تأثیر را به آسانی در بیشتر نوشتههای او میتوان مشاهده کرد.
وی ادامه داد: این رمان دو ترجمه در زبان فارسی دارد. ترجمه عزتالله فولادوند از زبان انگلیسی و ترجمه محمود حسینیزاد از نسخه اصلی داستان به زبان آلمانی. داستان «قول» یک زیر عنوان دارد که محمود حسینی زاد آن را به «فاتحهای بر رمان پلیسی» تعبیر کرده است.
این پژوهشگر در ادامه خلاصهای از داستان را تعریف کرد: داستان را یک راوی بینام برای ما روایت میکند که نویسنده داستانهای پلیسی است و در یک شهر در حال سخنرانی درباره داستان پلیسی است. در انتهای این نشست با دکتر H رییس پلیس منطقه همراه میشود. در طی راه دکتر H اول او را به یک پمپ بنزین میبرد که در آن پیرمردی نشسته است. دکتر H داستان این پمپ بنزین و این فرد را تعریف میکند که من رییس پلیس بودم و کارمندی داشتم به نام ماتئی که یکی از بهترین کارآگاههای سوئیس بود. روزی از او دعوت شد که رییس پلیس اردن شود. شبی که فردایش قرار است به این مسافرت برود خبردار میشود که قتلی اتفاق افتاده و دختربچهای با دامن قرمز بعد از تعرض، کشته شده. قرار است که کسی خبر کشته شدن دختر بچه را به خانوادهاش بدهد و هیچکس حاضر نیست این کار را انجام بدهد و در نهایت ماتئی این وظیفه را بر عهده میگیرد. به خانه دختر میرود و در نهایت در یک فضای عاطفی مادر دختر از ماتئی قول میگیرد که قاتل دخترش را پیدا میکند. ماتئی هم در یک لحظه بیخبری «بر سر رستگاریاش» قول میدهد.
وی افزود: همین قول باعث میشود که به اردن نرود و کار قتل را پیگیری کند. مردم به دستفروش دورهگردی مظنون هستند و او را که خودش خبر کشته شدن دختر را آورده، به جرم قتل میگیرند. ماتئی هم با این تصور که عدالت اجرا شده، دوباره بلیت میگیرد تا به اردن برود. در فرودگاه با دیدن چند دختربچه به یاد پرونده میافتد و به شهر باز میگردد و مطلع میشود فروشنده دورهگرد خودکشی کرده و پیش از این کار هم به قتل اعتراف کرده است. اما ماتئی راضی نمیشود و شروع به تحقیقات بیشتری میکند. در نهایت این پافشاری باعث میشود که از اداره پلیس اخراج شود. خانواده دختر و مردم هم از این اتفاق راضیاند و گمان میکنند عدالت اجرا شده. ماتئی اما با همه سرمایهای که دارد پمپ بنزینی در محل دو قتلی که انجامشده میخرد. با زنی آشنا میشود که خدمتکار است و دختربچهای دارد که هم سن و سال دختربچههای کشتهشده است و ماتئی از او به عنوان طعمه استفاده میکند. در نهایت دختربچه با فردی ارتباط برقرار میکند چون شکلاتهایی دارد که پیش از این در دست دختربچههای کشتهشده دیده شده و در نهایت روزی که قرار ملاقات میگذارد، پلیس را خبر میکند و مردم جمع میشوند، اما قاتل نمیآید.
او ادامه داد: داستان تمام میشود اما در ادامه دکتر H برای راوی بینام ما تعریف میکند که سالها بعد خبردار میشوند پیرزنی در بیمارستان است و میخواهد اعتراف کند. پیرزن که خیلی هم پرت و پلا میگفته بعد از مدتها که اعصاب همه را خرد میکند تعریف میکند که از خانواده متمولی است و پدر و مادرش را از دست میدهد و با باغبانشان ازدواج میکند. باغبان بیمار و عقبافتاده ذهنی بوده اما این زن هم تنها نبوده و نهایتاً بعد از مدتی متوجه میشود که این مرد کارهای غیرمعقول انجام میدهد و روزی با لباس خونی برمیگردد و تعریف میکند که چه کاری کرده و میگوید به من الهام شد که این کار را بکنم. چند سال میگذرد و دوباره این اتفاق میافتد و دوباره و دوباره و در آخرین بار که قراره دختری کشته شود، او با ماشینش تصادف میکند و از دنیا میرود. دلیل اینکه آن روز نمیآید سر قرار با دختر این است که تصادف کرده و مرده. دکتر H سراغ ماتئی میرود و برایش داستان را تعریف میکند، اما ماتئی دیگر به انتهایی رسیده که در یک گردابی گرفتار شده و دیگر هیچ چیز نجاتش نمیدهد.
نجومیان اضافه کرد: رمان دو نسخه سینمایی دارد. اولین نسخه با عنوان «در یک روز روشن اتفاق افتاد» را خود دورنمانت فیلمنامهاش را مینویسد اما تهیهکننده او را مجبور میکند پایان داستان را به یک هپی اند تبدیل کند و شاید به همین خاطر است که دورنمانت دوست دارد که فیلم دیگری بر اساس کتابش ساخته شود. نسخه دوم سینمایی آن سال ۲۰۰۱ توسط شان پن ساخته شد و ماتئی را هم جک نیکلسون بازی میکند. این فیلم بسیار فیلم خوبی است و نیکلسون هم فوقالعاده در آن ظاهر شده.
وی در ادامه گفت: داستان «قول» هم تراژیک است و هم کمدی. دورنمانت کتابی دارد به نام مسائل تئاتر که در آن عنوان کرده است ما دیگر در دنیای تراژدی زندگی نمیکنیم در دنیای کمدی زندگی میکنیم. شاید بگویید این که خیلی خوشبینانه است، ولی منظور دورنمانت کمدیای است که در دل آن تراژدی به وجود میآید. او میگوید در این زمان که ما دیگر تعریف روشنی از خیر و شر در دست نداریم، نمیتوان تراژدی نوشت و تراژدی را باید از دل کمدی بیرون بیاوریم.
وی افزود: در تراژدیهای یونان قهرمانی هست که اشتباه میکند و اشتباه او باعث سقوط او میشود. در دنیای امروز از دید دورنمانت این طور نیست که یک نفر یک اشتباهی میکند و بقیه بیگناه باشند، بلکه ما همه گناهکار هستیم. پس هیچ نیازی هم نیست که در این میان کسی تنبیه شود؛ ما گناهکاریم چون درون یک نظام گناهکار زندگی میکنیم. نظامی که همه را گناهکار میداند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: «قول» داستانی درباره مسئولیتپذیری است. مسئولیتی که ما در این عالم داریم که اگزیستانسیالیسم هم بسیار درباره آن حرف میزند. اینکه ما همه مسئولیت را بر دوش یک نظام غیرانسانی قرار میدهیم. در اینجا ماتئی همه ما هستیم. همه کسانی که مسئولیت را خود به گردن میگیرند.
وی در پایان گفت: عدالت و قانون هم یکی دیگر از موضوعاتی است که دورنمانت به آن اهمیت میدهد. قانون نظم انسانی است، آنچه ما ساختهایم و آن را هم اجرا میکنیم. کل کار حکومت هم همین است و قضاوت را هم بر اساس همین قانون انجام میدهیم. به اعتقاد دورنمانت این قانون توان اجرای عدالت را ندارد. نه فقط در این اثر بلکه در همه کتابهای دورنمانت. چون عدالت یک نظم غیرانسانی است و ما به آن دسترسی نداریم.
پرسش و پاسخ حاضران آخرین بخش از دوازدهمین نشست اندیشه و قلم بود.