جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۲:۱۰
کد خبر: ۹۴۴۷۷
|
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۶
نشست نقد و بررسی فیلم «فرار کن» با حضور محمدرضا مقدسیان و رضا درستکار در فرهنگ‌سرای اندیشه برگزار شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، بیست و یکمین نشست سینما اندیشه با نقد و بررسی فیلم سینمایی «فرار کن» به کارگردانی جرج پیل میزبان محمدرضا مقدسیان و رضا درستکار منتقدان سینما بود.

درستکار در ابتدای این نشست با تبریک روز ملی سینما گفت: کسانی که سینما را دوست دارند امیدوارم هیچ وقت رهایش نکنند چون ما به جز فیلم و سینما رویایی نداریم. کسی که آلزایمر می‌گیرد ممکن است رابطه‌ با اقوامش را از دست بدهد، مناسبات فامیلی را فراموش کند اما رویاهایش را فراموش نمی‌کند و سینما در جامعه ما تنها مفر باقی مانده است که ما بتوانیم خودمان را حفظ کنیم.

وی اضافه کرد: از این فیلم در فضای مجازی چیزی پیدا نمی‌کنید به این دلیل که فیلم اول یک کارگردان تازه‌کار است که پیش از این بازیگر بوده. وقتی محمدرضا مقدسیان این فیلم را برای من فرستاد، تعجب کردم و با دیدن چند دقیقه اول فیلم تعجبم بیشتر شد، چون فکر کردم یک فیلم ترش مووی به درد نخوری است که در سینمای آمریکا هر روز دارد ساخته می‌شود. و به طور کلی فیلم‌های ژانر وحشت که دسته بندی مختلفی دارند، هارور، ترور و اسلشر، مورد علاقه منتقدان نیست.

این کارگردان و منتقد سینما افزود: اما هرچه که من این فیلم را تماشا کردم، بیشتر ممنون محمدرضا مقدسیان شدم، که هم من را دعوت کرد که درباره این فیلم حرف بزنم و هم باعث شد که من یک فیلم خیلی خوب را ببینم.

رضا درستکار در ادامه گفت: «فرار کن» از آن دست فیلم‌هاست که در سینما شبیه آن کمتر ساخته می‌شود. این فیلم در نخستین گام تو را غافل گیر می‌کند. چون تو انتظار داری با یک فیلم معمولی در ژانر وحشت روبه‌رو شوی، اما این فیلم تمام کلیشه‌ها را به کار می‌برد و خلاف آن رفتار می‌کند. هی به شما به عنوان تماشاگر رودست می‌زند و داستانش را قطعه به قطعه، آجر به آجر پیش می‌برد.

مقدسیان با اشاره به جزئیات فراوان فیلم گفت: درکنار اینکه با پایان بندی آن مشکل دارم و به نظرم تیر خلاص را به فیلم می‌زند اما به نظرم وجوهی دارد که بسیار با اهمیت است. در قواعد ژانر وحشت که خیلی‌ها آن را بر خواسته از فیلم‌های اکسپرسیونیستی می‌دانند که بعدها تغییر ماهیت پیدا کرد و واکنشی شد نسبت به معضلات، ترس‌ها و وحشت‌های فردی و اجتماعی. زمانی که سینمای وحشت را دنبال می‌کنیم می‌بینیم که وقتی حمله به هیروشیما اتفاق می‌افتد، تعداد زیادی فیلم در سینمای وحشت ساخته می‌شود که به عوارض تشعشعات اتمی می‌پرداخت. یا دوره‌ای که بحران اقتصادی پیش می‌آید همین‌طور و یا از اساس زامبی‌ها زاییده ترس‌های انسانی‌اند.

وی افزود: در دل همه این فیلم‌های یک مولفه‌ هم وجود داشته که بسیار برجسته است. این فیلم برخلاف قواعد ژانر حرکت می‌کند. در همه فیلم‌های ژانر وحشت کاراکتر دختر کاریزماتیکی وجود دارد که همیشه نجات بخش است. اما در این فیلم در انتها دختری که حدس می‌زنیم می‌تواند راهگشا باشد، تبدیل می‌شود به نیروی خبیث فیلم.

این منتقد سینما اضافه کرد: ماجرای تبعیض نژادی که انگار در سینمای هالیوود قرار نیست حل شود و اینکه چرا الان در روزگاری که این مسئله خیلی جدی نیست در حالی که بدون شک هنوز وجود دارد، زنده نگاهش می‌دارند و همچنان درباره آن صحبت می‌کنند. اما این فیلم یک سری نمودهای سایکولوژی و نمادگرایی نیز دارد که می‌توان در لایحه‌های زیرین آنها را درک کرد. مثل کوررنگ بودن دختر.

درستکار اضافه کرد: ماجرای نژاد پرستی روترین موضوعی که در این فیلم می‌توان به آن اشاره کرد. البته این فیلم سعی کرده تعادل را برقرار کند. هم به شما می‌گوید که رنگ سفید برتر از رنگ سیاه است و هم ویژگی‌هایی را برای یک سیاه پوست قایل است که آن را برتر می‌کند. سازنده این فیلم خودش سیاه پوست و این نمودها ذم شبیه به مدح است.

این کارگردان و منتقد سینما تاکید کرد: اما آنچه که این فیلم را مهم می‌کند مسائل دیگری است. یکی از مهم‌ترین این ویژگی‌ها لحن است. این فیلم لحن درست و یک نواحتی دارد به رغم اینکه ما تماشاگر یک فیلم ترسناک هستیم در عین حال داریم یک فیلم کمدی هم می‌بینیم. دوستی که رفاقت را برای شخصیت اصلی فیلم ما تمام می‌کند یک پاساژ است به این دلیل که لحن جدیدی را وارد می‌کند اما این شاکله و هسته از بین نمی‌رود و لحن یک‌پارچه می‌ماند. ما به دلیل این مولفه‌ها جهان فیلم را باور می‌کنیم در حالی که نمی‌توانیم جهان بسیاری از فیلم‌های ایرانی را باور کنیم. به ویژه فیلم‌های طنزمان. من به عنوان یک منتقد سینما به شما می‌گویم که این فیلم‌ها را نبینید. خودتان را در برابر دنیای زشت و منطق درنیامده قرار ندهید.

وی ادامه داد: دومین ویژگی این اثر اصالت ژانر است. ما در سینمای خودمان گونه سینمایی یا ژانر مشخصی نداریم. عموما فیلم‌های اجتماعی را که ژانر هم نیستند و گرایش هستند به عنوان فیلم‌هایی که دنیای باور پذیری دارند می‌پذیریم. مثل فیلم ارزشمندی مثل «فروشنده» را که نگاه می‌کنیم، جهان آن فیلم را باور می‌کنیم. اما بقیه فیلم‌ها ما اصلا باور پذیر نیستند. به نظر من نصف بیشتر بازیگران ایرانی را باید دور ریخت. چه طور حاضر می‌شوند به عنوان یک آرتیست این موضوعات سینمایی را، این لباس‌ها و این نوع آرایش غلیظ را بپذیرند. من به عنوان یک منتقد باید از کیان هنری این سینما دفاع بکنم. اما سینمای ایران از یک طرف با ضعف مدیریت روبه‌روست و از طرف دیگر با موضوعات بی‌نهایت به درد نخور. 36 ژانر وجود دارد و در ایران فقط 2 ژانر وجود دارد.

او با اشاره به برداشت‌های متفاوت از یک فیلم بیان کرد: ما نقطه‌ای هستیم و در نسبت هاییم. من وقتی از خودم می‌پرسم که چرا از این فیلم خوشت آمده، این فیلم باید جواب درستی در آن نسبت به من بدهد. در این نسبت مسئله نژادی را با من مطرح می‌کند. این مسئله نژادی را از منظر دیگری مطرح می‌کند. تو با شخصیت اصلی این فیلم که سیاه‌پوست هم هست، همراه می‌شوی، با او هم ذات پنداری می‌کنی و دوست داری او هرچه زودتر از این مخمصه رها شود.

وی تاکید کرد:در این فیلم ما شاهد یک تولد دوباره هستیم. پسر زمانی شاهد تصادف مادرش بوده که در همین تصادف هم او را از دست داده است و این بار وقتی شاهد تصادف دختر سیاهپوست است، به سمت او حرکت می‌کند و سعی دارد به او کمک کند. به داد او می‌رسد به جای مادری که به او کمک نکرده است و تم اصلی که منتقدان آن را دوست دارند اتفاق می‌افتد، یعنی بازآفرینی خود. پسر متزلزلی که سفری را با هزاران ترس قبول می‌کند در انتهای فیلم تصمیم خود را گرفته و به آدم دیگری تبدیل شده است.

رضا درستکار در پایان سخنان خود گفت: نکته دیگر این فیلم این است که مسئله هیپنوتیزم را به شکل جالبی عنوان کرده است، نه آن شکل فانتزی و کلاسیک حرکت دادن ساعت جلوی چشم مخاطب، با یک حرکت سریع است. این اتفاق یک پیشینه فلسفی دارد. خیلی از رفتارهای ساده می‌تواند ما را هیپنوتیزم کند. روح بسیاری از ما در تصرف چیزهای مختلف است.

پرسش و پاسخ مخاطبان پایان بخش بیست و یکمین نشست سینما اندیشه بود.
نظر شما