به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ دوازدهمین و آخرین اجرای نشست ادبی «بشنو از نی» در فصل تابستان که به شرح و تفسیر اشعار مثنوی میپردازد، دوشنبه ۲۷ شهریور با حضور عبدالحمیدضیایی و جمعی از علاقهمندان به ادبیات و شعر فارسی با هدف آشنا کردن علاقهمندان با مباحث کاربردی کتاب ارزشمند مثنوی معنوی مولانا و فرهنگ و ادبیات غنی ایران زمین به عنوان الگوی مناسب در زندگی و ارتقای دانش و بینش ویژه علاقهمندان برگزار شد.
در این جلسه کارشناس برنامه به نقد و مقایسه مدرنیته و عرفان اسلامی پرداخت و گفت: چیزهایی در ذات مدرنیته سازنده هستند عبارتند از؛ عقلانیت: انسان مدرن را به چه میشناسند؟ به عقلانیت. منظورشان کلی گویی نیست، عقل معاد ، عقل کلی نیست یعنی عقل، خود بنیاد بشری است. هر چیزی منطبق بر عقل بشری نباشد قبول نداریم. ابزار عقل منطق است و توسط آن به سنجش حقیقت میپردازد. ۲- علم گرایی: یعنی علم تجربی است، مثلا نقطه جوش را باید در آزمایشگاه انجام داد، به صورت روشمند. انسان مدرن به صورت دقیق کار میکند و شیوه علوم تجربی را بهکار میبندد تا به نتیجهای برسد که مد نظرش است. ۳- اسطورهزدایی: اسطوره اساس ساختار جهان کلاسیک است و آفرینش بر اساس اسطوره تعریف میشود مثل جهان بر روی لاک پشت است، اما مدرنیته میگوید: وقتی عقل و علم را آوردیم نیازی به اسطوره سنتی نداریم، علم به قدر کافی در خصوص آفرینش جهان میتواند توضیح دهد. مثلا فیزیک در مورد صورت علمی آفرینش و زیست شناسی در خصوص تکامل داروین صحبت میکند. ۴- دموکراسی: مردم بر کار مسئولان نظارت دارند و با رای خود مسئولان را انتخاب میکنند. ۵- انسان گرایی: مهمترین رکن برای مدرنتیه انسان است یعنی مدرنتیه از انسان شروع می شود وبه انسان ختم میشود.هر چیزی خارج از ارزش انسانی باشد مورد قبول نیست و اساس حقوق بشر انسان است. ۶- توسعه اقتصادی و رفاه مادی: کل ادعای مدرنتیه این است که وظیفه دولتها بالا بردن رفاه اقتصادی و مادی است تا رضایت اکثریت شهروندان را بدست آورند.
ضیایی در ادامه گریزی هم به مولفه های بنیاد گرایی و عرفان اسلامی و شهودگرایی زد و ادامه داد: شهود گرایی اصیل ترین منبع معرفت، شهود و کرامات سالکان است. سوال انسان مدرن از انسان سنتی این است: آیا شیخ شما عین واقعیت را کشف کرده؟ پس باید دلیل بیاورید. عارفان تن به داوری عقل نمی دهند.عارفان در جواب می گویند باید خودت معرفت را بچشی و قابل گفتن نیست.عشق گفتنی نیست و کسی برای گفته های آنها راستی آزمایی نکرده است. بحث زبان پریشی: فهم متقابل بر اساس زبان است.عرفا دچار زبان پریشی هستند.حرفهایشان پر از تناقض است وقابل فهم نیست.عرفا می گویند این حالتشان قابل توصیف نیست و نمی توان بر زبان آورد وحقیقتی که نباید گفته شود، شهود در برابر عقل گرایی است.
کتابهای عرفانی سر تاسر افسانه است و به جای زندگینامه واقعی عرفا در خصوص فضیلت ها و کرامات و چیزهایی که قابل باور نیست صحبت کرده اند. انسان مدرن می گوید: من حرفی را قبول می کنم که دارای استدلال و منطق باشد. و انسان عارف یا کلاسیک می گوید همین که من بتوانم یک داستان زیبا از هستی بسازم برای من کافی می باشد. این سناریوها انسجام دارند و هیچ منطق و درکی پشت آن نیست.
یکی از ایراداتی که انسان مدرن از عرفا می گیرد ارادت سالاری یا مرید پروری است.تمرکز و تاکید در عارفان جهت پیدا کردن مرید بوده و یکی از شرایط مرید شدن قبول کردن حرف مراد و اعتراض نکردن و تسلیم است. مرید شدن ترک اراده است. در صورتی که در مدرنیته اصل آزادی و اراده و فردیت انسان است. اصالت بخشیدن به تقلید یکی از ایرادات عرفا است. عارفان می گفتند ما می خواهیم تجربه شخصی داشته باشیم عارف باید شهود فردی داشته باشد و می گوید: قلب من از خدای من سخن می گوید تا جایی که در عرفان می تواند دستور پیر یا شیخ بر منطق مقدم است درصورتی که فقها به تقلید اعتقاد ندارند.
در ادامه جلسه تا ابیات 3265 خوانده و به طور مفصل شرح وتفسیر شد. پرسش و پاسخ از کارشناس برنامه بخش پایانی این برنامه بود.