جمعه ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۳:۰۴
کد خبر: ۹۴۷۵۲
|
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۱
عبدالحمید ضیایی در برنامه «بشنو از نی» گفت: استفاده از الفاظ رکیک برخی مداح‌ها، عناوینی مثل هیات دیوانگان حسین یا به کار بردن عباراتی مثل «انا کلب الحسین» از بارزترین نمودهای تحریف در اهداف عاشوراست.
 به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، نخستین اجرا از نشست ادبی «بشنو از نی» در فصل پاییز روز دوشنبه ۱۰ مهر ماه با حضور کارشناس برنامه عبدالحمید ضیایی و جمعی از علاقه‌مندان به ادبیات و شعر فارسی با هدف آشنا کردن علاقه‌مندان با مباحث کاربردی کتاب ارزشمند مثنوی معنوی مولانا و فرهنگ و ادبیات غنی ایران‌زمین به عنوان الگوی مناسب در زندگی و ارتقای دانش و بینش در فرهنگ‌سرای گلستان برگزار شد. 

در ابتدای نشست کارشناس برنامه تحریفات عاشورا را بررسی کرد و گفت: مولانا به سویه‌های روشن، عاشقانه و وصال آمیز قیام عاشورا اشاره کرده و ما را از پرداختن صرف به وجه تاریک و خشونت‌بار آن پرهیز داده است. برای تبیین عاشورا از دیدگاه مولانا، ناگزیریم نگاهی به تحریفات داشته باشیم. از یک منظر کلان تحریفات عاشورا را می‌توان به سه نوع تفکیک کرد: یکی تحریفاتی که به جزئیات تاریخی و وقایع و رویدادهای عاشورا توجه دارد؛ به قول استاد شهید مطهری، در کتاب سه جلدی حماسه حسینی، افزودنی‌هایی در داستان عاشوراست که عقل عرفی و فهم انسانی نمی‌تواند آنها را قبول کند. گاهی این تحریف‌های لفظی و تاریخی رخساره واقعه را چنان تغییر می‌دهد که از باورپذیری می‌افتد، مثل ذکر تعداد لشکریان یزید (هشتاد هزار نفر) که دستکاری ناشیانه‌ای در اصل واقعه است! در بحث تحریفات لفظی و تاریخی پرسش‌های جدی و جدیدی پیش روی محققان و عاشوراپژوهان وجود دارد یا از سوی آنان مطرح شده است.

وی افزود: پرسش در خصوص امکان تحریف در حوزه نقل قول‌ها و گزین گویه های عاشورایی هم مربوط به تحریف نوع اول است. اینکه آیا عبارت «هل من ناصر ینصرنی» از امام حسین است؟ یا روایت «ان الحیاه عقیده و جهاد» همانا زندگی عقیده و مبارزه (به خاطر آن) است، توسط امام حسین گفته شده؟ که بعضی از محققان معتقدند این حکم نیز در افکار عوام و خواص منسوب به امام حسین (ع) است در حالی که بر مبنای تحقیقات تاریخی، فاقد هرگونه سند و مدرکی بوده و محتوای آن نیز دچار تعارض جدی با تفکر ائمه به شمار می‌رود و مصراعی از یک شعر عربی است که شاعر معاصر مصری احمد شوقی آن را سروده است.

ضیایی ادامه داد: به هر حال تحریفات تاریخی نوع اول فراوان هستند؛ مثل اینکه آیا یاران امام حسین (ع) شب عاشورا از ایشان جدا شدند؟ محققانی از قبیل مرحوم قاضی طباطبایی و دیگران در این باره اظهار نظر منفی قطعی کرده‌اند. پرسش دیگر این بوده که آیا واقعاً شریح قاضی، فتوایی علیه امام حسین (ع) نوشته است؟ این قضیه بسیار مشهود است، ولی در هیچ یک از منابع معتبر تاریخی، اثر و خبری از این فتوا در دست نیست. از جمله این منابع می‌توان به تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، الارشاد شیخ مفید، اعیان شیعه امین عاملی، تتمه المنتهی محدث قمی، رجال نجاشی، رجال طوسی، رجال علامه حلی، الغدیر علامه امینی، مقتل الحسین خوارزمی، مقتل الحسین عبدالرزاق مقرم، منتهی الامال محدث قمی، نفس‌المهموم محدث قمی، لهوف سیدبن طاووس و... اشاره کرد. نقد محققان از چند جهت به این تحریف وارد است؛ از اساس در دوران امام حسین (ع)، (پنجاه سال پس از ارتحال پیامبر (ص))، هنوز رسمی به نام فتوا رواج نیافته و به جای فتوا، نقل حدیث و قرائت یا کتابت اقوال پیامبر متداول بود. از حیث زبان‌شناختی و مدلول‌های نگارشی و مکتوب نیز بین فتوای نسبت داده شده به شریح با سایر مکاتیب و نامه‌های معاصران وی هیچ شباهتی دیده نمی‌شود و اسلوب نگارش و واژگان آن راجع به سده‌های متأخر است. 

وی افزود: اما نوع دوم تحریفات مربوط به دگرگونی و قلب ماهیت اهداف و آرمان‌های عاشوراست. عاشورا را در لباس اسطوره و راز پوشاندن و آن را از دسترسی تحلیل بیرون بردن از جمله این تحریفات است. کسانی دیگر سعی کرده‌اند این واقعه را رویدادی ظلم ستیزانه و یا عدالت‌خواهانه تفسیر کنند. استفاده از الفاظ رکیک در برخی مداحی‌ها، استفاده از عناوینی مثل هیات دیوانگان حسین یا کاربرد عباراتی مثل «انا کلب الحسین» از بارزترین نمودهای تحریف در هدف عاشوراست. آزادی و آزادگی انسان در فرهنگ عاشورایی بسیار اهمیت دارد. 

این کارشناس ادامه داد: از دیگر تحریفات عاشورا در این نوع از وارونه‌سازی این است که وجه صلح‌آمیز و عقلانی واقعه عاشورا را نبینیم. حضرت سیدالشهداء امام صلح است. ایشان بالغ بر ۵۰ سال به تشخیص خود به عنوان امام مصالحه کرد تا در صلح، کار فرهنگی انجام دهد. عاشورا، اضطرار و استثتایی بود که به ایشان و تاریخ شیعه تحمیل شد. امام کسی بود که نه مرگ را تقدیس می‌کرد که نسبت به آن بی‌تفاوت باشد و نه از کشته شدن هراسی داشت. این بحث بسیار ظریف است. وقتی می‌گوییم که این واقعه استثناست، به این دلیل است که طبق قاعده تاریخ شیعه، ائمه از جمله امام محمد باقر (ع) و امام صادق (ع) به گسترش علم پرداختند ولی منش و مسلک ائمه هم اصلاً این طور نبود که امام صادق (ع) کم جسارت تر از امام حسین (ع) باشد و نتواند قیام کند. ائمه همه انسان‌های باشهامتی  بودند، ولی تشخیصشان بر اساس اوضاع زمانه این بود که باید فرهنگ‌سازی کرد و دین را از طریق تعقل پیش برد. امام حسین (ع) امام صلح است. در برابر اینکه امام حسین امام صلح بوده، قرائتی متفاوت موجود است. قرائت فعلی این است که امام حسن، امام صلح است و امام حسین، امام مبارزه و جنگ با اباطیل. یا تحلیل روانشناسی و جامعه‌شناختی کوفیان که مورد بحث برخی از محققان واقع شده است بعد از مرگ مسلم ابن عقیل در کوفه، اساساً ارتباط رهبر با بدنه جنبش قطع شد و شکست جنبش بسیار طبیعی بود؛ کوفیان نتوانستند قضیه را جمع‌بندی کنند و به کمک امام بروند؛ و این که گفته می‌شود کوفیان بی‌وفا بودند، با نگاهی واقع‌بینانه در بعد تاریخی نمی‌تواند منصفانه باشد. هیچ کس این سؤال را نپرسیده که کوفیان لااقل نامه نوشتند و برای امام دعوت‌نامه فرستادند؛ اما در همین زمان مردم حجاز، یمن و بصره چکار می‌کردند؟ چرا از طرف آنها هیچ کمکی به امام نرسید؟ دست کم کوفیان دعوت کردند تا جایی هم جلو رفتند و بعد رسانه ابن زیاد و دستگاه اموی چنان قوی بود که توانست ورق را برگرداند.

وی اضافه کرد: تحریف نوع سوم، ریشه‌ای ترین تحریف است. این نوع تحریف است که کمتر مورد توجه بوده، در باب همین تحریف است که عالمان و صاحب‌نظران هشدار داده‌اند که این عاشورا را عاشورایی دیگر باید! تا دین تازه‌ای خلق و جعل نشود.

امام حسین (ع) به استقبال عاشورا نرفت؛ جنگ را بر او تحمیل کردند؛ جنگی که شیعه می‌تواند از آن سرمایه‌ای برای صلح و اعتباری برای عقلانیت ایجاد کند. واقعه کربلا و امام حسین (ع) در بیان مولانا نیز بروز و ظهوری چشمگیر و دلنواز دارد. مولانا در مثنوی، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را گوشواره‌های عرش الهی نامیده است. 

چون که سبطین از سرش واقف بدند       گوشواره عرش ربانی شدند
پیش مؤمن کی بود این غصه خوار       قدر عشق گوش، عشق گوشوار
پیش مؤمن ماتم آن پاک روح            شهره‌تر باشد ز صد توفان نوح

مولانا در مورد شهادت امام حسین (ع) به متافیزیک وصال قائل است نه متافیزیک فراق و می‌گوید:

روح سلطانی ز زندانی بجست        جامه چه درانیم و چون خاییم دست؟
چون که ایشان خسرو دین بوده‌اند         وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادروان دولت تاختند          کنده و زنجیر را انداختند.

در ادامه جلسه از ابیات  ۳۲۶۵ تا ۳۲۹۷ خوانده و به طور مفصل شرح و تفسیر شد. پرسش و پاسخ از کارشناس برنامه بخش پایانی این برنامه بود.
نظر شما