شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۵:۳۶
کد خبر: ۹۵۷۳۲
|
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۷:۰۴
دکتر ضیایی در نشست شرح مثنوی گفت : بهترین تجلیل از مولانا، تحلیل آثار و اندیشه‌های ایشان با رویکرد انتقادی به میراث عظیم وی به همراه بررسی نکات ضعف و ناتمامی‌های اندیشه و افکار اوست.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ نهمین نشست ادبی بشنو از نی «شرح و تفسیر اشعار مثنوی» در فصل پاییز عصر روز دوشنبه ۲۷ آذر ماه در سالن آمفی تئاتر فرهنگ‌سرای گلستان با حضور کارشناس برنامه دکتر عبدالحمید ضیایی و جمعی از علاقه‌مندان به ادبیات و شعر فارسی برگزار شد.

در ابتدای نشست کارشناس برنامه پیرامون مولانا مباحثی را مطرح کرد و گفت: ۲۷ آذرماه عرس مولانا و روز وصال و دیدار وی با خداوند است. این جان جنونمند و دیوانه کبیر، عشق ورزیدن و طرز دگر خندیدن را به آدمیان می‌آموزد و همچون پروانه‌ای که دیروز و فردایی ندارد، نسیم‌آسا در امروزِ  بشریت زنده و وَزنده است.  بهترین تجلیل از مولانا تحلیل آثار و اندیشه‌های اوست و رویکرد انتقادی به میراث عظیم او و بررسی نکات ضعف و ناتمامی‌های اندیشه‌اش. این کار هم به بزرگداشت مولانا می‌انجامد و هم به پاسداشت خردورزی و انصاف علمی و اخلاقی. از نقبِ نقد به میراث گذشته می‌توان به جهان آباد و روشن آینده رسید.
  
وی افزود: به نظر می‌رسد که علاوه بر نقاط قوت و برکات بی‌شمار اندیشه مولانا،  لااقل در سه موضع اندیشه وی یا توالی فاسده و سوء فهم‌های اخلاف از اندیشه‌هایش، مشکل‌ساز بوده و به مثابه یکی از عوامل فرهنگی توسعه نیافتگی جامعه قابل طرح و شرح است. ابهام و تناقض جدی در رویکرد مولانا به اخلاق، علم و عقل وجود دارد و تاویلات دور و دراز شارحان و مفسران هم چیزی از این تیرگی و تعقید کم نکرده است. مولانا در مثنوی، هیچ تعریف دقیق و روشنی از عقل بیان نکرده و درباره ارزش معرفتی و جایگاه و کاربست عقل، آرائی متعارض، آشفته و نامنسجم ارائه کرده است.

ضیایی ادامه داد: این شاعر و عارف گرانقدر بدون ارائه  تعریفی دقیق، آزمون‌پذیر و منطقی، راه کشف و شهود عرفانی را بر راه عقل در فهم وشناخت خدا و انسان و هستی، به شیوه ای بلامرجّح ترجیح داده است.خطای متدولوژیک مولانا این است که در جای جای مثنوی، فلسفه یونان باستان و اندیشه‌های فیلسوفان طبیعت گرای پیشاسقراطی و  نیز فلسفه ارسطویی – را مساوی و مساوق با عقل گرفته و حکم به نفی آن داده است. مولوی در  مقام دانای کل ایستاده و به نقادی توانایی عقل پرداخته است فارغ از صحت یا سقم این موقف، جای این پرسش خالی است که ایشان حدود توانایی عقل را مستند به کدام ابزار معرفتی سنجیده است؟
 
وی در این نشست بیان کرد: این آموزه‌ها و توصیه‌ها پیرامون عقل، تاثیرات عمیقی در عارفان پس از او و عرفان اسلامی - ایرانی داشته و مستندات به همین آموزه‌های عرفانی، عقل گریزی و عقل ستیزی در فرهنگ ایرانی، نهادینه شده است. مولوی تدریجا به نقطه‌ای میرسد که به اصطلاح خودش، علوم ظاهر و علوم رسمی را علوم استبقای حیوانیت و علم بنای آخور می‌خواند و هیچ علمی جز عرفان را علم حقیقی نمی‌داند.  او به مریدان و حواریون خود توصیه می‌کند که دست از علوم دنیوی شسته و عمر را در فراگیری این علوم تباه نکنند و در این راستا با بیان حکایات و داستان‌های خود ساخته و گزینشی به تحقیر و تمسخر دانشمندان علوم دیگر پرداخته و تدریجا این طعن و تمسخرها بدل به بخشی از فرهنگ صوفیان ایرانی شده است.
 
ضیایی به لحاظ اخلاقی نیز توضیح داد: نسبیت‌گرایی مولانا باعث ایجاد طبقات اخلاقی متفاوت و متعارض شده و عملا اخلاق را از آسمان کلیت و اطلاق به زمین آنارشیسم و نسبیت فرود می‌آورد.
صد البته این نقدها چیزی از ارزش شامخ مولانا و جایگاه او در چشم و دل ما نخواهد کاست. چرا که مولانا از نوادر مفاخر تمدنی اسلام و ایران بوده و خواهد ماند.

در ادامه جلسه تفسیر ابیات مثنوی از بیت ۳۵۲۰ تا ۳۵۷۷ و به طور مفصل شرح و تفسیر شد. پرسش و پاسخ از کارشناس برنامه بخش پایانی این برنامه بود.
نظر شما