کد خبر: ۱۰۷۳۸۰

در گفت‌وگو با برنامه «انعکاس» مطرح شد

خاطراتی از سبک زندگی امام (ره) به نقل از فرمانده تیم حفاظت جماران

فرمانده تیم حفاظت جماران در گفت‌وگو با برنامه «انعکاس» در فرهنگ‌سرای امام(ره) گفت: سبک زندگی ایشان را با زندگی ییشتر مردم عادی می‌توان تطبیق داد. امام(ره) هیچ وقت اسراف نمی‌کردند. حضرت امام(ره) هم کار سیاسی می‌کردند، هم مطالعه؛ قرآن می‌خواندند و تمامی مجلات و روزنامه‌ها را مطالعه می‌کردند. ایشان کاملاً زندگی برنامه‌ریزی‌شده ای داشتند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، فرهنگ‌سرای امام(ره) در یکی از اصلی‌ترین رویکردهایش در برنامه‌ای با عنوان «انعکاس» به گفت‌وگوهایی تصویری برای واکاوی «تاریخ شفاهی امام(ره) و جماران» می‌پردازد. محمدتقی رضایی یکی از اشخاصی است که از سال‌های نخست حضور امام(ره) در جماران به عنوان فرمانده تیم حفاظت جماران در این محله به پاسداری و حراست از بیت امام(ره) مشغول بوده است و این نوبت از «انعکاس» به گفت‌وگو با وی اختصاص دارد. 

از نحوه پیوستن به تیم حفاظت امام(ره) در جماران بگویید

بنده از رمضان سال ۶۰ به جماران اعزام شدم. یک ماه اول به عنوان گروهی از اصفهان آمده بودیم. بنده به عنوان مسئول گروه بودم. به‌هم‌ریختگی در وضعیت نظم و انتظامات وجود داشت. ترددها هم شروع شده بود. آخرین بار گروهی از عشایر با سلاح برنو آمده بودند داخل حسینیه جماران. مسئولان به فکر افتادند که انتظاماتی تشکیل بدهند و سر و سامانی به این وضعیت حسینیه و رفت و آمدها  بدهند و حداقل یک بازرسی جدی انجام شود. آن زمان به ما پیشنهاد دادند که یک انتظامات تشکیل دهیم. بنده هم با تجربه سربازی که داشتم و آموزش‌هایی که دیده بودم، پذیرفتم و از بین پاسدارهای آن زمان که از تهران و شهرستان بودند گروهی را انتخاب کردم. آن زمان محدودیت نیرو بود، اینطور نبود که شما گروهی را که برای انتظامات انتخاب می‌کنید فقط در همان کار مشغول باشند. همان زمان مجموعه دایره بندی شد؛ دایره یک، دو، سه و چهار. دایره یک را به ما سپردند. آرام‌آرام پایگاهی به نام پایگاه برادران شهرستانی شکل گرفت. ما دو پایگاه داشتیم یکی شهید رجائی و دیگری شهید باهنر که این دو در هم ادغام شد و مسئولیت آن به بنده سپرده شد.

اولین دیدار خصوصی و عمومی با امام(ره) را به یاد دارید؟

ما انقلابی بودیم و قبل از انقلاب دنبال صدای امام(ره) بودیم. وقتی به اینجا اعزام شدیم خیلی خوشحال بودیم. چند روزی هم به عنوان نیرو پست دادم. محل پست دادن بنده باغ سزاوار بود. همان باغی که در آن به حسینیه باز می‌شود. سه نفر در آن باغ پست می‌دادیم و پست من از ساعت ۱۲ تا ۲ بامداد بود. زمانی که پست من در همان شب اول داشت تمام می‌شد، دیدم که شخصی در آن تاریکی با قدی بلند و پیراهن سفید در ایوان قدم می‌زند. گفتم آقای پاس‌بخش می‌شود من نروم و بمانم؟ دقیقاً موقع نماز شب امام(ره) بود. امام(ره) را از دور می‌دیدم و معطر شدن فضا را احساس می‌کردم. بعد نماز صبح، بعد قرائت قرآن و هوا روشن شد و امام(ره) پذیرای ملاقات شدند. 

به زعم شما جماران و مردم جماران چه ویژگی‌هایی داشتند؟

من از قبل از انقلاب با جمارانی‌ها رفت و آمد داشتم. قهوه‌خانه‌ای در جماران بود به نام قهوه‌خانه عبدالله خان که آدم‌های نابابی در آنجا تردد داشتند. با آمدن امام و متدینین جماران و نقش پررنگ و مؤثر آقای امام جمارانی، جماران تغییر اساسی کرد. 

شناخت شما از آقای امام جمارانی تا چه حد بود؟

تنها روحانی‌ای بودند که هر وقت ایشان را برای نماز یا سخنرانی دعوت می‌کردیم در پایگاه می‌آمدند و استقبال می‌کردند. حواسشان بود که حالا که امام(ره) اینجا آمده‌اند یک موقع اتفاق و موضوعی پیش نیاید. امام(ره) به شدت حساسیت داشتند به اینکه همسایه‌ای یا کسی آزرده خاطر نشود و اگر یک زمانی به گوش امام(ره) می‌رسید که همسایه‌ای آزرده شده می‌گفتند من می‌روم و جماران نمی‌مانم. همه آن الطاف را همه می‌دانستند، هم پاسدارها، هم اهالی جماران؛ به همین دلیل همه عزم خود را جزم کرده بودند که امام(ره) در جماران بماند. مردم در کوچه و خیابان می‌خوابیدند تا شاید امام(ره) را ببینند. علی‌رغم مخالفت انتظامات، اهالی جماران به آنها غذا می‌دادند، چای می‌دادند، پذیرایی می‌کردند. به هر حال برای ایجاد امنیت کار سخت می‌شد، ولی وجود امام(ره) جماران را جماران کرد. در آن شدت بمباران در جماران آرامشی  عجیب در جریان بود. اگر یک شب شما از جماران دور می‌شدید، آن زمان احساس می‌کردید که چقدر ترس دارید و وجود امام(ره) آرامش‌بخش بود.

آن بخش ناب امام(ره) از نظر شما که پاسدار ایشان بودید، چه چیزی است؟

اندیشه امام(ره)، فکر امام(ره)، نورانیت امام(ره)، مردمی بودن امام(ره). افراد معمولاً دو نوع شخصیت دارند؛ یکی شخصیتی که از دور به نظر می‌رسد، اما وقتی به فرد نزدیک می‌شوید تازه متوجه ویژگی ها می‌شوید. حضرت امام(ره) از آن دسته افرادی بود که هر چه به ایشان نزدیک‌تر می‌شدید، علاقه‌تان بیشتر می‌شد. وقتی زندگی ایشان را می‌دیدید، یک زندگی خالصانه و در سطح پایین‌ترین افراد جامعه بود.

چرا مردم امام(ره) را تا این حد عاشقانه دوست داشتند و از ایشان پیروی می‌کردند؟ 

مردم طاغوت را پشت سر گذاشته بودند و واقعاً زجرکشیده بودند. حالا راهی برایشان باز شده بود و امام(ره) دادرس آنان شده بود. 

تأثیر امام(ره) بر سبک زندگی مردم جماران را چگونه تحلیل می‌کنید؟

بیشتر اهالی جماران مردم کم بضاعت اما همراهی بودند. مثلاً همین بیمارستان جماران که ساخته شد، مردم خانه‌هایشان را برای ساخت این بیمارستان دادند. مردم جماران واقعاً خوب بودند و از رفتارشان مشخص بود که امام(ره) را کاملاً پذیرفته‌اند. هر چه زمان می‌گذشت، مردم بیشتر پذیرای امام(ره) بودند. در یک دوره‌ای گله کرده بودند که چطور مردم دیگر از جاهای مختلف به دیدن امام(ره) می‌آیند، اما ما نمی‌توانیم امام (ره) را یک دل سیر ببینیم. آن نماز معروف که حضرت امام(ره) هست، خواسته جمارانی‌ها بود. امام(ره) مردم را دوست داشتند و دوست داشتن ایشان بود که می‌گفتند مردم را به واسطه من ناراحت نکنید.

خاطره‌ای از این موضوع دارید؟

یک روز هیئت دولت آقای بازرگان به خدمت امام(ره) می‌رسند. حضرت امام(ره) به آقای بازرگان می‌گویند که من شما را در مراسم عید قربان و غدیر ندیدم. آقای بازرگان با لبخند می‌گویند که ترسیدم کفشمان را ببرند. امام(ره) حاج احمد آقا را صدا می‌زنند و می‌گویند داستان چیست؟ اول فکر کردند که شوخی است، ولی گویا داستان جدی بود.  امام(ره) به قدری از این موضوع ناراحت می‌شوند که به حاج احمد آقا می‌گویند من اصلاً محافظ نمی‌خواهم. من مسئول شیفت شب بودم که تلفن زنگ خورد. حاج احمد آقا گفتند که بیا حسینیه با شما کار دارم. آن‌قدر ایشان ناراحت بود که دور حسینیه قدم می‌زد. گفتند باید بیشتر دقت کنید و حواستان باشد.

از میل و عطش پاسدارها به حراست از امام(ره) بگویید.

ما یک ساختمان معمولی را پایگاه کرده بودیم.  در هر اتاق ۴۰ نفر می‌خوابیدند. اگر صمیمیت نبود و اگر آنها امام(ره) را دوست نداشتند این کار عملی نمی‌شد. آنها گریه می‌کردند که پاسدار امام(ره) هستند و تا آخر بمانند.

از سختگیری‌هایی که در حراست از امام(ره) داشتید خاطره‌ای دارید؟

یک روز قرار ملاقات نمایندگان مجلس بود. آقایان را در دو مرحله بازرسی کردیم. آقای گیلانی  آن زمان در جماران زندگی می‌کرد و استاد حاج احمد آقا بود. ایشان برای ورود کارت نداشتند و همکاران من مانع حضور ایشان شدند. گفتند من کارت مجلس دارم ولی پاسدارها اعلام کردند که با کارت مجلس نمی‌شود. پاسدارها من را صدا کردند تا با آقای گیلانی صحبت کنم. از من پرسیدند چه شده است؟ عرض کردم از دیروز تکلیف شرعی شده به جز کارتی که بیت می‌دهد راه ندهیم. ایشان بازگشت. حاج احمد آقا غروب به من گفتند بروید پیش حاج آقا گیلانی از ایشان عذرخواهی کنید. من زنگ زدم به حاج آقا گیلانی گفتم می‌خواهم به خدمتتان برسم. گفت برای چه؟ گفتم بابت رفتار امروز. ولی ایشان گفتند امامی که بازوی پاسدار را می‌بوسد، من باید پای پاسدار را ببوسم. یک چنین انسان‌هایی در دوره امام(ره) بودند و زندگی می‌کردند.

از تحولی که ملاقات‌شوندگان امام(ره) در وجودشان جاری می‌شد نمونه‌ای در ذهن دارید؟

یک روز به من زنگ زدند و گفتند خانمی آمده است وقت عقد دارد، ولی ایشان حجابشان مناسب نیست. گفتم راه ندهید. ۲۰ دقیقه گذشت و به من زنگ زدند که قرار بوده برای امام(ره) یک ملاقاتی بیاید ولی تا الان نرسیده است. من گفتم ایشان آمده‌اند ولی چون حجابشان کامل نبود من اجازه ورود ندادم. گفتند شما اجازه دهید بیایند جلوی درب حسینیه. به پست زنگ زدم و گفتم آن خانم را اجازه بدهید برود. بعد از آن جریان من دیگر قضیه را پیگیر نشدم. گذشت تا من به اصفهان و محله خودمان رفتم. آقای دکتر پیرزاده ای داشتیم متخصص کلیه بودند. پیام آمد که  آقای پیرزاده منتظر شما هستند و من گفتم نمی‌آیم. ابا داشتم چون احساس می‌کردم  با امام(ره) و انقلاب زاویه دارند. بالاخره قبول کردم و رفتم. منزل نشسته بودیم که دیدم سه خانم چادری و پوشیده جلوی من آمدند و گفتند برای ما از امام(ره) خاطره‌ای بگو. دلم می‌خواست همان موقع گریه کنم که اینها این گونه متحول شده‌اند. در همین فکر بودم که یکی از خانم‌ها گفت شما می‌دانید امام(ره) عقد من را خوانده است؟ من همان خانم بدحجابی بودم که برای عقد آمدم ولی آن‌قدر رفتار و کردار امام(ره) روی من تأثیر گذاشت که من واقعاً متحول شدم. 

نمونه‌ای از این تحولات درونی از افراد خارجی هم به یاد دارید؟

در ایام دهه فجر افراد زیادی می‌آمدند. آقای بخارایی از افراد شاخص هندوستان بود. خیلی تمایل داشت خصوصی امام(ره) را ببیند. ما سخت‌گیری کردیم و ایشان عصبانی شد و گفت بعد از دیدار مستقیم به فرودگاه خواهد رفت. نزد امام(ره) رفتند. ۲۰ دقیقه طول کشید. پس از دیدن امام(ره) آن قدر خوشحال و خندان بودند که وصف‌نشدنی است. متحول شده بود و در و دیوار جماران را می‌بوسید.

از خانم ثقفی  همسر امام(ره) بگویید.

پس از رحلت حاج احمد آقا یک روز خانم من را صدا زدند و گفتند این خانم‌هایی که می‌آیند همه روی زمین نشستند اذیت می‌شوند. کمی موکت بیاورید. من گفتم چشم و آمدم زنگ بزنم موکت بیاورند. دوباره گفتند خانم با شما کار دارد. فرمودند در آوردن موکت اسراف نکنید با اینکه عزیزترین پسرش را از دست داده بود ولی باز هم در فکر اسراف نکردن بود. 

حاج احمد آقا چه تعاملی با نیروهای پاسدار داشتند؟ رفتارشان چگونه بود؟

امام(ره) تکلیف شرعی کرده بودند که باید یک سری از علما محافظ را بپذیرند، چون قصد جانشان را کرده بودند. معتقد بودند که شما برای اسلام کارساز هستید. مسئولیت حفاظت‌ها را دادند به آقای محسن رضایی. ایشان تصمیم گرفت برای هر کدام یک مقر مشخص کند تا محافظت کنند. برای مقر جماران هم حاج احمد آقا را مسئول حفاظت آقا قرار دادند. دلیل این کارشان هم برای این بود که حاج احمد آقا دفتر  را هم داشته باشند. یک روز ما ناراحت بودیم که  جنگ دارد تمام می‌شود و ما هنوز به جبهه  نرفتیم. چندین بار به حاج احمد آقا گفتیم ایشان گفتند چشم شما را می‌فرستم. برای ما توضیح می‌دادند که اگر شما را بفرستیم و برای شما اتفاق بیفتد و ما شما را از دست بدهیم آن وقت چطور می‌شود.

در خصوص زندگی امام(ره) و سبک زندگی ایشان بگویید.

سبک زندگی ایشان  را با زندگی ۹۰ درصد مردم عادی می‌توان تطبیق داد. یکی از علما خدمت امام(ره) رسیدند و ملاقاتشان کمی طولانی شد. بعد گفتند شما به ما ناهار ندادید. امام(ره) گفتند ما کی ناهار می‌دادیم که امروز ناهار نداده‌ایم. امام(ره) هیچ وقت اسراف نمی‌کردند. هیچ وقت بریز و بپاش نداشتند. حضرت امام(ره) هم کار سیاسی می‌کردند، هم مطالعه می‌کردند، هم نماز می‌خواندند، هم قرآن می‌خواندند و هم تمامی مجلات و روزنامه‌ها را مطالعه می‌کردند. ایشان کاملاً زندگی برنامه‌ریزی‌شده داشتند.

به نظر شما چرا مردم در نزد حضرت امام(ره) این همه مهم بودند؟

به خاطر اینکه شما اگر به تاریخ و گذشتگان برگردید سال ۴۲ را مطالعه کنید ببینید مردم چقدر جان‌فشانی کردند. چقدر شهید دادند. آمدند جلوی توپ تانک ایستادند. جلوی رژیم شاه ایستادند و قد علم کردند. ببینید این مردم از هیچ چیز دریغ نکردند. مردم فرزندانشان و جانشان را در راه این انقلاب دادند. چطور امام(ره) می‌توانست این قدر از مردم نگوید. این مردم پای انقلاب ایستادند. با این همه مشکلات ولی مردم باز پای انقلاب ایستاده‌اند برای همین هست که حضرت امام(ره) می‌گویند یک چنین مردمی در عهد رسول‌الله(ص) هم نبوده است.

گزارش خطا
اخبار مرتبط

در گفت‌وگو با برنامه «انعکاس» فرهنگ‌سرای امام (ره) عنوان شد:

امام (ره) به ملاقات‌های مردمی توجه ویژه‌ای داشتند

گفت‌وگو با یکی از شاگردان و اعضای دفتر امام (ره) در برنامه «انعکاس»

معاندان انقلاب هم می‌دانند که امام(ره) کجا و چگونه زیست

حجت‌الاسلام پهلوانی در برنامه انعکاس مطرح کرد:

امام راحل نگاهش بشری و جهانی بود

جواد کلاته عربی نویسنده و پژوهشگر در برنامه «انعکاس»

امام خمینی(ره) امام همه دنیاست

ارسال نظر
آخرین اخبار

نشست ماهانه هنرمندان موسیقی در فرهنگسرای ارسباران

فرهادی دوباره در فرانسه فیلم می‌سازد

اختصاص ۷۵ هزار مترمربع فضای مسقف برای برپایی نمایشگاه کتاب

هفدهمین نشست کانون هنری «دل‌آواز» در فرهنگسرای ابن سینا

کارگاه نقاشی و کاردستی برای کودکان همراه با قصه‌خوانی در خانه‌ فرهنگ باصفا

جواد رمضان‌نژاد رییس «ساترا» شد

انتشار مستندهای برگزیده «سینما حقیقت» در نمایش خانگی

اجتماع بزرگ سوگواری هیئات مذهبی منطقه ۲۲ در مراسم امام‌صادقی‌ها

آیین اختتامیه دومین جشنواره هنر عاماج با معرفی برگزیدگان در برج میلاد برگزار شد

صفحه اول روزنامه‌ها- سه‌شنبه ۲ اردیبهشت‌ماه

برنامه تعطیلی سینماها به مناسبت شهادت امام صادق(ع)

«پاپ» را در این فیلم‌ها ببینید

آیین اختتامیه اولین دوره جشنواره موسیقی باران برگزار شد

برنامه‌های فرهنگسرای سلامت به مناسبت هفته سلامت اعلام شد

تازه‌ترین آمار درباره میزان مخاطبان «پایتخت ۷»

شب شعر سعدی در کتابخانه مصطفی رحماندوست

نمایشگاه مرور آثار اصل هنرمندان کارتونیست خارجی در خانه کاریکاتور ایران

نه دست مانده، نه تاب و توان به پیکر من...

«کارن همایونفر» چهره هنر انقلاب در سال ۱۴۰۳ شد / حاتمی‌کیا: کارن، کار خود را کرد!

کارگاه آموزشی «مزاج‌شناسی» در خانه فرهنگ پرواز

نشست نقد و بررسی کتاب «جاناتان مرغ دریایی» در کتابخانه تلاش

صفحه اول روزنامه‌ها- دوشنبه اول اردیبهشت‌ماه

پنجاهمین نشست دورهمی بچه‌کتابخون‌ها با عنوان «ایستگاه سعدی»

درخواست بیش از ۲۳۰۰ ناشر برای حضور در نمایشگاه کتاب تهران

برپایی اولین بازارچه «کاسبان کوچک» در منطقه ۱۹