حمیدرضا نقاشیان در گفتوگو با برنامه «انعکاس» مطرح کرد:
امام(ره) نگاه انسانی به مردم جهان داشت/ روایت سرتیم حفاظت امام (ره) از جریان سیاسی شدن ایشان
حمیدرضا نقاشیان سرتیم حفاظت امام (ره) در لحظه ورود ایشان به ایران؛ در گفتوگو با برنامه «انعکاس» فرهنگسرای امام (ره) به بیان خاطراتی از ایشان می پردازد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، فرهنگسرای امام (ره) در برنامهای با عنوان «انعکاس» به گفتوگوهایی تصویری برای واکاوی «تاریخ شفاهی امام (ره) و جماران» میپردازد. این برنامه از انعکاس به گفتوگو با حمیدرضا نقاشیان سرتیم حفاظت امام (ره) در لحظه ورود ایشان به ایران اختصاص دارد. او مسئول جمعآوری گروه فرقان بوده و پس از آن به عنوان یک فعال انقلابی در تداوم راه انقلاب و دفاع مقدس هم حضور داشته است. امام (ره) متر، عیار ،اساس تفکر و اندیشه وی است. نقاشیان اکنون یکی از مدیران رسانه است و مدیر مسئولی روزنامه صبح اقتصاد را بر عهده دارد. گفتوگو با حمیدرضا نقاشیان را در ادامه میخوانید.
ضمن معرفی اجمالی خودتان، از آشناییتان با حضرت امام (ره) بفرمایید.
حمیدرضا نقاشیان ۶۷ ساله هستم. از ۱۴، ۱۵ سالگی با حضرت امام (ره) آشنا شدم و از ۸ و ۹ سالگی در ایام خرداد ۱۳۴۲ به همراه داییام در برخی تظاهرات حضور داشتم. در همان سن با اسم و تصویر امام (ره) آشنا شدم. در ۱۵ سالگی که مرجع تقلید برایم مطرح شد، تقلیدم را از امام (ره) شروع کردم. در دوران تبعید حضرت امام (ره) در نجف هم دو بار محضر ایشان رسیدم و برای دیدار ایشان در حرم حضرت امیر (ع) انتظار میکشیدیم. امام (ره) در ساعت مقرر برای زیارت تشریف میآوردند و ما محو جمال و رفتار ایشان بودیم.
به ۱۲ بهمن سال ۵۷ میرسیم، آنجا شما چه مسئولیتی داشتید؟
در ۱۲ بهمن ماه که با تمهیداتی قرار بود امام (ره) تشریف بیاورند، تیم ما به عنوان تیم حفاظت در کنار حضرت امام (ره) حضور یافتند و در نهایت این آشنایی روز به روز جامعتر شد. رابطه ما هم با امام (ره) یک رابطه صمیمی و نزدیک شد. شاید بتوانم بگویم از منظر ایشان پدر و فرزندی و به زعم من عبد و عبیدی شکل گرفت. بعد از ورود حضرت امام (ره) من در جریان رفت و آمد بعضی از بزرگان قرار گرفتم. کانون نشر نهضت را تشکیل دادیم، بعد ندای اسلام، فجر اسلام و بعد هم گرایش به فعالیتهای تسلیحاتی در حوزه توحیدی صف. این فرآیند کمک میکرد با جامعه روحانیت مبارز یک آشنایی نزدیکی ایجاد شود، این سوابق اجرائی در واقع کمک کرد که بتوانم در محضر حضرت امام (ره) حضور پیدا کنم.
چه برداشتی از امام (ره) در ذهنتان متجلی شد؟ نگاه امام (ره) به جهان پیرامون را چگونه تحلیل میکنید؟
در خصوص حضرت امام (ره) اگر بخواهیم با نگاههای مختلف به روش، منش و تلقیات امام (ره) از اسلام و تکالیفی که برای خودشان تصویر کرده بودند، نگاه کنیم هم کار ساده و هم کار سختی است. کار سادهای است چرا که از نگاه مردم، امام (ره) بلاتشبیه با انبیاء و ائمه اطهار مقایسه میشود و یک نمادی از جلوه ائمه اطهار در زمین شکل میگرفت که امام (ره) خودش را فدایی مردم میدانست. شعارهایی که در محضر امام (ره) داده میشد با این نگاه تحلیل کنید. «روح منی خمینی، بتشکنی خمینی». این درک ساده و عامیانه مردم از شخصیت امام (ره) است. از منظر دیگر وقتی به امام (ره) نگاه میکنیم خیلی متفاوت هستند. جهان را میشناسند و نگاهشان به جهان متفاوت از سایر علماست.
خاطرهای از صمیمیت و نگاه پرعطوفت امام (ره) به یاد دارید؟
آقای اشراقی داماد حضرت امام (ره) باغچهای در اطراف شهر قم داشتند. ما زمانی که قم بودیم، بعضاً بین یک تا سه روز آنجا میماندیم و در خدمت حضرت امام (ره) بودیم. من با ذهن جستوجوگری که داشتم و عقبه آشنایی با تفکرات مبارزاتی از دورهای که با مجاهدین خلق بین سالهای ۵۰ تا ۵۲ بودم و بعد که در نهایت از مجموعه آنها در اواسط سال ۵۳ به اعتبار آن تغییر مواضع ایدئولوژیک جدا شدم و به روحانیت پیوستم، این ذهنیت برای من در تحلیل روحانیون مختلف شکل گرفته بود. با این ذهنیت از حضرت امام (ره) در همان خلوتگاه در قم سؤال کردم که آقا چطور شد شما روحانی شدید؟ امام (ره) لبخند زدند و گفتند سؤالت باید این باشد که چرا من سیاسی شدم. چون در خانواده ما دو برادر بزرگم و پدرم آخوند بودند. طبیعتاً در تربیت خانوادگی باید با همین بیان تربیت میشدم. چه شد که من سیاسی شدم؟ من تحت تأثیر دو برادر آقا مرتضی پسندیده و آقا نورالدین بودم. ذهنیت من را آقا نورالدین میساخت و روح و قلبم را آقا مرتضی میساخت. این تاثیری بود که مرا با اسلام پیوند میداد و با تفکر سیاسی تربیت و رشد میداد.
در ادامه این پاسخ، آیا به تحلیل و یا تحقیقی نائل شدید؟
برای من جالب شد که درباره شخصیت آقا مرتضی پسندیده و آقا نورالدین بیشتر تحقیق کنم. امام (ره) در دوران طفولیت پدرشان را از دست میدهند. آقا نورالدین روحانی و ملبس بودند. در دوره رضاخان فشارهایی ایجاد شد و عدهای مجبور شدند لباس خود را عوض کنند. اما چون حقوق خوانده بودند در یک مدارجی رییس دادگستری خمین میشوند و این موقعیت بر امام (ره) تأثیر زیادی میگذارد. امام (ره) با حقوق، حقوق بینالملل، رفتار حقوقدانهای بلندمرتبه، کسانی که نسبت به قانونگذاری و قانون اساسی ما مشکل دارند، آشنا میشوند. ایشان با نوع نگاه نظام شاهنشاهی به مردم حساسیتهای ویژهای دارند و با سایر علما کاملأ متفاوت هستند و من از این حیث امام (ره) را اعجوبه هزاره اخیر میدانم.
چه دلایلی برای این توصیف خود دارید؟
یک تربیت ویژهای بر ذهن و قلب امام (ره) در جریان است. دانایی نسبت به نگاه حکومتی، زمینه بروز انقلاب را به وجود آورده. این نگاه تا ابد در بین علما ساری و جاری شده و بسیاری از شاگردان امام (ره) مثل امام (ره) نگاه میکنند، مثل ایشان فکر میکنند و همچون امام (ره) به مردم توجه دارند.
با این تفاصیل، امام (ره) را چگونه میتوانید برای عموم تبیین کنید؟
من این سه بیت سعدی را میخوانم:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه/ بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود/ تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش برون میبرد ز موج/ وین جهد میکند که بگیرد غریق را
نگاه امام (ره) نگاه نجات دادن غریق و یک نگاه انسانی به همه مردم جهان بود.
خاطرهای از نگاه امام (ره) به گروههای سیاسی همچون منافقین دارید؟
حضرت امام (ره) شناخت رندانهای از گروه منافقین داشتند و نوعی شناخت فردی از اینها داشتند. بخش اعظمی از حضور اینها در مبارزه یک نماد شکلی است، یک نماد محتوایی نیست. دلشان برای مردم نسوخته است. با یک جایی پیوندی برقرار کردهاند که قرار است این پیوند را تبدیل به قدرت کنند. متاسفانه تعدادی از عواملی که حتی در زندانهای زمان شاه بودند، از همین گونه پیوندها داشتند و میخواستند از امام (ره) یک پل ارتباطی برای مقاصد خودشان داشته باشد. در نهایت هم که دیدید سمت صدام رفتند.
چه شد که در ابتدا به عنوان سر تیم حفاظت امام (ره) منصوب شدید؟
اعتبار حضور من در صف تدارکاتی گروه و آشنایی من با جریانهای زیرزمینی نزد آقا معرفی شده بود، چون بنده کمی ورزشکار رزمی بودم. این فرآیند کمک میکرد به اینکه ورزیدگی من شاخص شده بود. وقتی حضرت امام (ره) از پاریس تشریف آورده بودند به تهران، از بهشت زهرا (س) رفتند منزل اقوامشان و بعد تشریف آوردند اقامتگاهی که شهید بهشتی و اطرافیان ایشان طراحی کرده بودند، مستقر شدند. شهید بهشتی بینش سازماندهی قوی و یک تمهید ذهنی داشتند و آن این بود که بخشی از این بچههای مبارز به عنوان جنبش مجاهدین انقلاب اسلامی شکل گرفتهاند. با سرکردگی لطفالله میثمی بخشی از اینها را آورده بودند برای دفاع، چون شرایط بالاخره خوب نبود. امام (ره) تشریف آوردند مدرسه رفاه و ما با بچهها مرکزیت حفاظت را به عهده داشتیم. این را بگویم که یک انتقادی مرحوم مطهری به آقای شهید بهشتی داشتند و آن اینکه شما دارید بیگدار به آب میزنید، چون مجموعه مجاهدین خیلی شسته و رفته نیستند که شما دارید اعتماد میکنید.
از جلسات حضرت امام (ره) هم خاطرهای دارید؟
برخی از جلسات را من در جریان بودم، اما برخی دیگر را حاج احمد آقا هماهنگ میکردند. یا اینکه حتی خود آقا میگفتند چه کسانی بیایند تا آنها را ببینند. یکی از خاطرات من این است که وقتی قم بودیم در جریان دستگیری یکی از منافقین، فشار آوردند به حاج احمدآقا که یک ملاقات از حضرت امام (ره) بگیرند. حاج احمد آقا گفته بود اینها بیایند قم تا با امام (ره) حرف بزنند. اینها ۱۱ نفر بودند که آمدند و در دفتر حضرت امام (ره) نشستند. وقتی امام (ره) آمدند، اول از ایشان خواستند چند دقیقهای را در اتاق بمانند و صحبت کنند. بنده هم پشت سر ایشان بودم. تا دیدند این حضرات را، به محض نشستن بلند شدند و عبایشان را برداشتند و رفتند. این شیوه و سلوک حضرت امام (ره) اینها را متوجه کرد که امام (ره) اهل معامله با اینها نیست. این خیلی به ما روحیه میداد. بخشی از این شناخت را من فکر میکنم مرحوم استاد مطهری به حضرت امام (ره) منتقل کردند، چه در مکاتبات دوره حضور حضرت امام (ره) در نجف، چه وقتی که تشریف آوردند نوفل لوشاتو راجع به این موضوع خیلی دقیق با امام (ره) جلسه داشتند.
آیا با توجه به شناخت کامل از گروه فرقان، مسئولیت جمعآوری این گروه به شما سپرده شد؟
وقتی جریان فرقان جمعآوری شد، تقریباً مشخص شد که نگاه ما به این جریان چگونه باید باشد. گروه فرقان گروهی است که توسط یک طلبه به نام اکبر گودرزی اداره میشد. همین مسئله جمعی را دور هم جمع کرده بود و نهایتاً قبل از انقلاب در مساجد مختلف تهران تفسیر قرآن میرفتند. بر همین اساس ما هم چون مباحث قرآنی بود، شرکت میکردیم و آشنایی ما با این گروه فرقان اینگونه شد. بعد از انقلاب اینها تصمیم میگیرند که گروه انقلابی هم داشته باشند. علیه انقلاب، علیه آقا و علیه علما اقدامات نظامی کنند. شناخت من هم شناخت عمیقی از اینها بود. گروه فرقان خیلی تفسیر تفنگی داشتند. منظور از تفسیر تفنگی را آقای مطهری میگفتند: اینها از هر آیهای یک تفنگ میسازند.
نحوه شروع این حکم چگونه بود؟
من پیشنهاد دادم که از گروه فرقان قسمت نظامی گروه را جمع کنیم و امام (ره) نیز با نظر من موافقت کردند. ما گروههای نظامی آنها را جمعآوری کردیم و تمهید این بود که ما اینها را تحویل سپاه بدهیم. پس از اتمام وظیفهام، گزارشی ۵۱ صفحهای به حضرت امام (ره) دادم و ایشان با صبر و اشتیاق گزارش مرا شنیدند. بعد من به همیاری آقای رفیقدوست برای خدمت به دفاع مقدس شتافتم.
گزارش خطا
پسندها:
۰
ارسال نظر
آخرین اخبار