جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
ساعت : ۰۸:۱۳
کد خبر: ۱۱۳۳۲۷
|
تاریخ انتشار: ۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۱

معرفی 6 کتاب از نویسندگان ایرانی برای نوجوانان

در این مطلب از معرفی کتاب سعی شده است تا هفت کتاب از نویسندگان ایرانی را، برای خانواده هایی که دغدغه خرید کتاب برای فرزندانشان را دارند برطرف کنیم.
معرفی 6 کتاب از نویسندگان ایرانی برای نوجوانانبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، کتاب‌خوانی از عادت‌هایی است که در کودکی یا نوجوانی شکل می‌گیرد. سال‌های کودکی و نوجوانی نقش اساسی و مهمی در ساخت شخصیت و ویژگی‌هایمان دارد و انتخاب‎های نوجوانی به زندگی آینده‌ ما در بزرگسالی شکل می‌بخشد.

این دوران گذر از نوجوانی به جوانی و بزرگسالی با تغییراتی چون بلوغ، ورود جدی‌تر به اجتماع و شناخت خود همراه است. در این مسیر کتاب‌ها می‌توانند همچون روشنایی در تاریکی راهنمای نوجوانان باشند.

از آنجا که نوجوانی برهه‌ای حساس از زندگی است، انتخاب کتاب‌های مناسب که با حال و هوای نوجوانان در هر فرهنگ و کشوری مطابقت داشته باشد، کاری ضروری است. ما سعی کردیم کار را برای شما راحت کرده‎ و کتاب‌هایی برای این سنین یعنی دوران نوجوانی از نویسندگان ایرانی را گردآورده‌ایم.

هیچ‌کس جرات ندارد
یک مرد میانسال، قرار است خاطره‌ خودش را از یک قلعه جنی روایت کند. حمید، فتاح، یونس و قادر چهار نوجوانی هستند که قصد دارند به ترسی که تمامی اهالی روستا را در خود فرو برده، غلبه کنند تا آخرین آرزوی یک پیرمرد رو به مرگ را برآورده کنند. حمید که راوی رمان است، داستانش را در روایتی غیر خطی بیان می‌کند و خواننده همپا با این نوجوان در روستایی دور از دسترس، با ترس و وحشت و هیجان به دنبال دستمالی می‌گردد که در قلعه جنی جامانده است.

حمیدرضا شاه‌آبادی، نویسنده‌ی هیچ‌کس جرات ندارد، در این رمان نوجوان، داستانی هیجان‌انگیز را در بستری تاریخی و سیاسی روایت می‎کند. این خصوصیت مشترک آثار شاه‌آبادی، خوانندگانش را به سمتی می‌برد که همزمان با خواندن داستانی پرکشش، با بخشی از تاریخ معاصر کشورمان هم آشنا شوند.
شاه‌آبادی هم پژوهشگر تاریخ است و هم داستان‌نویس و به همین علت در کتاب‎هایش اغلب می‌توان رد پای تاریخ و حوادث سیاسی را به خوبی مشاهده کرد. او نوشتن را با داستان کوتاه شروع کرد و بعد با نمایش‌نامه‌نویسی و داستان نوجوان ادامه داد. نوشته‎های او در حوزه نوجوانان در یک دهه اخیر مورد توجه زیادی قرار گرفته است. منتقدان کتاب «هیچ‌کس جرات ندارد» را متفاوت‎ترین اثر نویسنده آن می‌دانند. 

زیبا صدایم کن
شما با یک داستان غیرمعمول طرف هستید. پدر زیبا در آسایشگاه بیماران روانی بستری است، مادرش دوباره ازدواج کرده و خودش در بهزیستی زندگی می‎کند و دلش به شدت گرفته است. دختر نوجوان فکر می‎کند که اگر می‎توانست یک روز در کنار خانواده‌اش باشد، اوضاع بهتر خواهد شد. پس ریسک بزرگی می‌کند و در روز تولد ۱۵سالگی، به تصمیم عجیب پدرش جواب مثبت می‎دهد. او پدر را از آسایشگاه فراری می‌دهد و مرد بیمار هم موتور یکی از کارمندان آسایشگاه را پنهانی برمی‎دارد تا روز تولد دخترش با برای او به یاد ماندنی کند. زیبا ابتدا شوق و ذوق دارد، پس از مدت‎ها پدرش برگشته و قرار است جشن ۱۵ سالگی را نه در بهزیستی که کنار خانواده‎اش بگذارند. اما کمی بعد او متوجه می‎شود که یک جای کار می‎لنگد. کنار آمدن با پدری که از بیماری رنج می‎کشد، بدون کمک پرستاران کار ساده‏‎ای نیست.

«زیبا صدایم کن» روایتی است از نوجوانی بدسرپرست که برخلاف آنچه تصور می‎کند زندگی برایش پایان نیافته و او بار دیگر شانس تجربه‌ی امنیت را پیدا می‎کند. پدر که مردی خلاق و دوست‎داشتنی اما غیرقابل پیشبینی است، بار طنز کتاب را یک تنه به دوش می‎کشد.
کتاب فرهاد حسن‌زاده، نثری گیرا و طنزآمیز و ماجرای جالبی دارد که تا آخرین صفحه خواننده را به دنبال خود می‎کشد. زیبا صدایم کن، در سال ۱۳۹۵ مورد استقبال بسیاری قرار گرفت و خیلی زود آوازه‌اش به گوش غیر ایرانی‎ها هم رسید و به دو زبان ترکی‌استانبولی و انگلیسی ترجمه شد. حسن‎زاده که تاکنون بیش از هشتاد عنوان کتاب کودک و نوجوان منتشر کرده،به عنوان نامزد ایرانی جایزه‌ی جهانی هانس کریستین اندرسن ۲۰۱۸ برگزیده شد. در بخشی از این کتاب حسن‎زاده می‎خوانیم:
«محاصره شده بودیم. هیچ راه فراری نبود. هرلحظه به ماشین‌های پلیس اضافه می‌شد که با آژیرهایشان جیغ‌کشان خیابان‌های اطراف را می‌بستند. هلی‌کوپتری هم بالای سرمان در پرواز بود. هر جا نگاه می‌کردم، انعکاس نورهای سرخ و آبی چشمک‌زن بود.»

برایم شمع روشن کن
داستان با گم شدن مادر سارا در نخستین روزهای نوجوانی‎اش آغاز می‌شود. او که تازه پا به 12 سالگی گذاشته در خانه‌ای سوت‌و‌کور و در حالی که نمی‌داند چرا مادرش به یکباره غیب شده، زندگی می‎کند. او در حالی که در تنهایی احساس می‎کند پدر و مادرش رهایش کرده‎اند، به یک ایمیل از مردی در آمریکا بر می‎خورد که گویا تصویرش را در یک عکس قدیمی مدت‎ها پیش دیده است. یک آدرس ایمیل از مردی که فرسنگ‌ها دورتر است و مدام حال مادر سارا را می‌پرسد، بهانه‌ی ایمیل‌های سارا می‏‌شود تا او بتواند راز نبودن مادرش را کشف کند.
نویسنده در این کتاب به خوبی مشکلاتی که یک نوجوان ممکن است با آن روبه‌رو شود را شرح داده است. قهرمان داستان مریم محمدخانی، دختر نوجوانی است شبیه دختران 12 ساله‌ دیگری که ممکن است ناگهان یک طوفان زندگیشان را بهم بریزد.
در بخشی از این کتاب که نوشته مریم محمدخانی است، می‌خوانیم:
«با این‌که می‌دانستم اگر زنگ بزنم کسی در را باز نمی‌کند، دستم را روی زنگ فشار دادم. فکر می‌کنید منتظر بودم مامان در را باز کند و عطر قورمه‌سبزی از خانه بزند بیرون؟ معلوم است که نه! درمورد من، یعنی در مورد ما، چی فکر کرده‌اید؟!»

احتیاط ! خطر حمله موش‌ها
در احتیاط! خطر حمله موش‌ها ما با یک داستان فلسفی طرف هستیم که برای نوجوانان و به زبانی شیرین و ساده نوشته شده است. اما این تنها کتابی برای خواندن نیست. تصویرسازی هوشمندانه بر اساس داستان٬ ویژگی منحصر به فرد کتاب است که زحمتش را نازنین عباسی کشیده و به کتاب فلسفی سید علی شجاعی جذابیت زیادی افزوده است.
ماجرای کتاب در مورد روستایی است که موش‌ها به آن حمله کرده‌اند و روستایی‌های وحشت‌زده نمی‌دانند که چطور باید از دست این جانوران موذی خلاص شوند. مردم روستا ناچارند برای نجات خود به کدخدا و گربه‌ها رو بیاندازند و به آنها اعتماد کنند، اما پس از مدت‌ها متوجه می‌شوند که کدخدا و گربه‌ها و موش‌ها همه دست در یک کاسه دارند.

احتیاط! خطر حمله موش‌ها تنها ۲۷ صفحه دارد اما داستان و تصویرهایش مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد و مفاهیم فلسفی که نویسنده در آن گنجانده به زبانی آسان به نوجوانان منتقل می‌شود. نویسنده در این کتاب که در سال ۱۳۹۴ برای اولین‌بار منتشر شد با استفاده از جملات کوتاه و ساده داستانی را روایت کرده که نه تنها برای نوجوانان٬بلکه برای بزرگسالان هم جالب توجه است.

ماهی سیاه کوچولو
ماهی سیاه کوچولو داستانی برای همه نسل‌هاست. صمد بهرنگی نویسنده کودک و نوجوان که خود معلم بود٬ در این کتاب مفاهیمی چون آزادی را به ساده‌ترین زبان به گوش خوانندگانش می‌رساند و استفاده او از نماد و نشانه باعث شده تا ماهی سیاه کوچولو به کتابی جالب برای همه دوره‌ها شناخته شود.
صمد بهرنگی در مشهورترین داستانش٬ ماجرای ماهی کوچکی را روایت می‌کند که در جستجوی دریاست. او جویبار را به امید یافتن آزادی و جهانی بزرگ‌تر ترک می‌کند تا به دریا برسد و در این میان گوشش به توصیه‌های ماهی‌های بزرگ‌تر بدهکار نیست. نویسنده راوی شوق ماهی کوچولو و موانع مقابل اوست.
کتاب در سال ۱۳۴۷ به قلم صمد بهرنگی نوشته شده. به دلیل افکار چپ‌گرای نویسنده٬ ماهی سیاه کوچولو برای سال‌ها تبدیل به مانیفیست گروه‌های سیاسی چپ بود‌٬ اما بعدها مفاهیم انسانی کتاب هم مورد توجه خوانندگان قرار گرفت.
در بخشی از کتاب ماهی سیاه کوچولو می‌خوانیم:
ناگهان صدای زیر قورباغه‌ای او را از جا پراند. قورباغه لب برکه، روی سنگی نشسته بود؛ جست زد توی آب و آمد پیش ماهی و گفت:«من اینجام، فرمایش؟»
ماهی گفت:«سلام، خانم‌بزرگ!» قورباغه گفت:«حالا چه وقت خودنمایی‌ست، موجود بی‌اصل‌ونسب! بچه‌گیر آورده‌ای و داری حرف‌های گنده‌گنده می‌زنی! من دیگر آنقدر‌ها عمر کرده‌ام که بفهمم دنیا همین برکه‌ست. بهتر است بروی دنبال کارت و بچه‌های مرا از راه به‌در نبری.»
ماهی کوچولو گفت:«صدتا از این عمرها هم که بکنی، بازهم بک قورباغه‌ی نادان و درمانده بیشتر نیستی.» قورباغه عصبانی شد و جست زد طرف ماهی سیاه کوچولو، ماهی تکان تندی خورد و مثل برق در رفت و لای و لجن و کرم‌های ته برکه را بهم زد.

طعم سیب زرد
سینا نوجوانی است که پدرش خانه را ترک کرده و با مادرش زندگی می‌کند. او پس از رفتن پدرش با مشکلاتی مثل اضطراب و  شب ادراری روبه‌روست و مجبور است که زندگی‌اش را از همسن و سال‌هایش پنهان کند. سینا در ذهنش یک دنیای دروغین ساخته و آن را با همسالانش در میان می‌گذارد. در دنیای خیالی او دیگر ترس از رها شدگی، نبود پدر، اضطراب و تنهایی و جلسات طولانی مشاوره جایی ندارند.
ناصر یوسفی کتاب طعم سیب زرد را در سال ۱۳۹۸ منتشر کرده است. او در این کتاب به عمده‌ترین مشکلات نوجوانان می‌پردازد و همین موضوع دلیل استقبال طعم سیب زرد است. کتاب رویکردی روانکاوانه دارد و مسیر سینای نوجوان را از روزهای ترس و تنهایی به سوی روزهای بهتر روایت می‌کند.

مدیر مدرسه 
مدیر مدرسه را یکی از مهم‌ترین کتاب‌های جلال‌آل‌احمد می‌دانند. این کتاب در سال ۱۳۳۷ نوشته شده اما داستان پرکشش آن هنوز هم طرفداران زیادی دارد. آل‌احمد در این کتاب ماجراهای آموزگاری را روایت می‌کند که به طمع درآمد بیشتر معلمی را رها کرده و در مدرسه‌ای دور افتاده، مدیر شده است. او ابتدا تصور می‌کند حالا که مدیر شده قرار است در دفترش لم بدهد و بقیه به کارهای مدرسه برسند، اما سخت در اشتباه است. مسئولیت‌های فراوان، مشکل جاافتادن در مدرسه جدید، کار کردن با معلم‌های بی‌انگیزه و البته دانش‌آموزان شروشور و دردسرساز او را خیلی زود ذله می‌کند.



خبرهای مرتبط
نظر شما