يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۰۵:۴۴
کد خبر: ۱۲۰۵۵۵
|
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۱
براي سالروز درگذشت علي حاتمي
اميد جوانبخت
داستانِ دلشده راوي «هزاردستان»به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر،به درستي كه به مصداق «هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق» رمز ماندگاري هنر در عشق و خلاقيت است كه «حاتمي» داشت و به جايگاه مهمي در هنر و سينماي ايران دست يافت و ماند. 


1) «علي حاتمي» حيف بود، با آن همه ذوق و احساس چه زود رفت. پنجاه سال براي او كه انبوهي از ايده‌هاي زيبا و ايراني را در سر داشت و سعي مي‌كرد آنها را با زباني متاثر از هنرهاي ايراني به تصوير بكشد بسيار كم بود هرچند ميراث مانده از او (تازه فقط به اجرا درآمده‌ها) چنان زنده و بي‌نظير و نظرگير است كه به نظر مي‌آيد او چند برابر اين ساليان را زيسته و خلق كرده، طيف رنگارنگي آثاري با عطر ايراني كه از «حسن كچل/48» تا «دلشدگان/70» با 12 فيلم و 3 مجموعه تلويزيوني طي بيست و چند سال. 

او در آغاز بسيار پرشتاب شروع مي‌كند به شكلي كه در فاصله 3 سال (48 تا 51) 6 فيلم «حسن كچل»، «طوقي»، «باباشمل»، «قلندر»، «خواستگار» و «ستارخان» را به تصوير كشيده و راهي اكران مي‌كند.چه در دو فيلم اول كه به فروش خوبي دست يافتند و چه چهار فيلم بعدي كه در اكران توفيقي نيافتند، مي‌توان ردپاي دغدغه‌هاي ايراني او را ديد.عدم اقبال تجاري چند فيلم پياپي او را به سمت ساخت سريال‌هاي تلويزيوني «مثنوي معنوي/53» و «سلطان صاحبقران/54» ترغيب مي‌كند كه حال و هواي متمايز آنها (خصوصا سريال دوم) نسبت به بقيه سريال‌ها آنها را در اذهان ماندگار كرد. پس از اين دو سريال «حاتمي» هفتمين فيلم خود را با عنوان «سوته‌دلان/56» به تصوير كشيد كه پخته‌ترين و نيز تحسين‌شده‌ترين اثر دوران فيلمسازي قبل از انقلاب او به حساب مي‌آيد.او سال‌هاي انقلاب و جنگ را به ساخت سريال «هزاردستان» گذراند .

دو فيلم برجسته «حاجي واشنگتن»   و «كمال‌الملك»، فيلم نيمه‌تمام «جعفرخان از فرنگ برگشته/66»،  فيلم ارزشمند «مادر/68»و «دلشدگان/70» كل كارنامه «حاتمي» تا زمان فوتش است كه از ميان انبوه طرح‌هاي آماده‌اش امكان ساخت يافتند. البته دو فيلم «كميته مجازات» و «تهران روزگار نو» نيز بعد از درگذشت او به همت «واروژ كريم‌مسيحي»  از «هزاردستان»  تدوين  و ساخته شد.
2) در ميان سال‌هاي پرالتهاب جنگ و بمباران، پخش سريال «هزاردستان» در روزهاي جمعه آغاز شد و به تدريج جاي خود را باز كرد، چون در آن دوران نه پخش مجددي بود و نه جايي براي رجوع دوباره، پس هر قسمت را با دقتي مضاعف مي‌ديدم.در آن سال‌ها پرونده‌هايي كه در مجلات «فيلم» و «سروش» درباره اين سريال شكل گرفت، هم نشان از اهميت آن داشت و هم اشاره به حذفياتي داشت كه از ابتداي شروع تا زمان پخش گريبانگير سريال بوده و آن را به سيزده قسمت تقليل داده بود. اما «هزاردستان» گنجينه‌اي بود كه حاتمي آن را با نام اوليه «جاده ابريشم» در سال‌هاي پاياني دهه پنجاه شروع و با عشق بي‌پايانش به سرانجام رسانده بود.

«هزاردستان» عصاره تمام علايق «حاتمي» بود كه عمري را بر سر آن گذاشت و اگر پشتكار او براي به سرانجام رساندن سريال نبود بارها در همان ميانه كار متوقف مي‌شد.او واقعا با چنگ و دندان كار را پيش برد، از خريد وسايل و اكسسوار قديمي با هزينه شخصي تا سفر به اروپا و بررسي تجربه ساخت شهرك‌هاي سينمايي نظير «چينه چيتا» تا جمع‌آوري و بررسي عكس‌ها و اطلاعات مربوط به تهران قديم و شخصيت‌ها و مشاغل گوناگون فعال آن زمان، تا بتواند داستان‌ها و آدم‌هاي مورد نظر خودش را بيافريند. 

او در اين بين ‌بايد دايما با مديران نورسيده و عمدتا ناآشنا با هنر كه معمولا با معيارهايي غيرهنري دستور به توقف و تغيير فيلمنامه مي‌دادند نيز چنان كنار مي‌آمد كه تاحد ممكن گزندي به روند كار وارد نشود و در عين حال كاروان به راه افتاده سريال نيز متفرق نشود. 

داستانك‌هاي هزار و يك شبي‌وار به او اين امكان را مي‌داد كه هر جاي داستان آدم‌ها يا وقايع به شكلي دچار مشكل مي‌شد، بتواند كار را از مجراي ديگري به پيش ببرد و با خلاقيت بي‌نظيرش اتفاقات و آدم‌هاي جديد را چنان در متن بگنجاند كه جزيي از پيكره اصلي شوند.سريال در عين اينكه به سبك حاتمي كاملا عطر و بوي دوران تهران قديم را دارد اما در هر دوره كاملا قابل انطباق با شرايط روز و سرنوشت محتوم و تكرارشونده اين مردمان است. فقط عشق و نبوغ حاتمي بود كه مي‌توانست جمع بيكار شده عاشق سينما را در پس از انقلاب براي چند سال مشغول به كار كرده و در توقف‌هاي سريال نيز با ايده‌هايي ساده و يك خطي فيلم‌هايي با كيفيت و جزييات «حاجي واشنگتن/61» و «كمال‌الملك/63» خلق كند.

 او حواسش به همه بود از هنروران ساده عشقِ سينما تا سرآمدان هنرهاي مختلف، همه را جمع مي‌كرد تا سريال را به آلبومي ماندگار بدل كند. از تجربيات «خاكدان» و «فريبرزي» در ساخت دكورها تا خط خوش «رضا مافي» در تابلوها و و يترين‌ها و دست و خوشنويسي «عبدالله فرادي» كه به جاي رضا در تيتراژ و برخي صحنه‌ها به يادگار مانده و نقاشي‌هاي «آيدين آغداشلو» در تيتراژ آغاز و پايان و نقاشي بزرگ و زيباي پرده پرسپكتيو شمالي خيابان لاله‌زار توسط «حجت شكيبا» تا چهره‌پردازي «بيژن محتشم»، «جلال‌الدين معيريان» و «عبدالله اسكندري» كه نقش مهمي در تاثيرگذاري شخصيت‌ها دارند و «مازيار پرتو» و «مهرداد فخيمي» كه با فيلمبرداري پرحس و حال و دقيق از فضاي نسبتا محدود دكورها تصويري همچون يك شهر مي‌آفرينند و «حنانه» كه با موسيقي ماندگار خود بر مبناي ملودي‌هاي قديمي تاثير صحنه‌ها را دوچندان مي‌كند. در بازيگري نيز «حاتمي» سرآمدان را جمع مي‌كند. 

از «جمشيد مشايخي»، «عزت‌الله انتظامي»، «علي نصيريان»، «داود رشيدي»، «محمدعلي كشاورز» و «جعفر والي» چنان استفاده مي‌كند كه بازي و نقش‌هاي‌شان در اين سريال گل سرسبد كارنامه كاري‌شان مي‌شود. «رضا» تفنگچي، «خان مظفر» و «شعبان استخواني» هر سه با گريمي فوق‌العاده و نقش‌گويي بي‌نظير «منوچهر اسماعيلي»، «مفتش» شش انگشتي با صداي با ابهت و تودارِ «ايرج ناظريان» و «ابوالفتح» صحاف با صداي موثر «ناصر طهماسب» در گذر زمان ماندگار شدند.

ديالوگ‌ها چنان پرمغز و زيباست كه علاوه بر اينكه نقش بسيار مهمي در پيشبرد معنا و مفهوم داستان دارند، در حافظه نيز مي‌‌مانند. واقعا تصور اينكه حاتمي اين همه ديالوگ‌هاي پرمعنا با آن سجع و وزن را معمولا در فاصله كوتاهي قبل از فيلمبرداري مي‌نوشته و به بازيگران مي‌داده تا طراوت بازي آنها در فيلمبرداري از بين نرود، سخت است.علاوه بر تشخص نقش‌هاي اصلي نقش‌هاي كوتاه‌تر نيز خوب پرداخته شده‌اند. از ديگر نوآوري‌هاي حاتمي مي‌توان به تيتراژ زيبا و بامسماي سريال كه در فرصتي كوتاه حال و هوا و ماجراي سريال را به زيبايي به تصوير مي‌كشد و نيز بخش «آنچه گذشت» كه با گفتاري بسيار موجز و مسجع با صداي «منوچهر نوذري» روي عكس‌هاي زيباي «عزيز ساعتي» اتفاقات گذشته روايت مي‌شود، اشاره كرد. 

بسياري از فضاها و مشاغل قديم به خوبي در سريال به تصوير كشيده شده‌اند. در باب «هزاردستان» كه مجموعه‌اي است مرصع و رنگين از داستان‌ها، آدم‌ها، محلات قديمي، آداب و رسوم رايج و بعضا منسوخ شده، گفتارهاي گوش‌نواز و... بسيار مي‌توان گفت و نوشت.با اينكه در اين سال‌ها سريال‌هاي تاريخي مفصل‌تر و با امكاناتي مبسوط‌تر نيز ساخته شده اما هيچ‌كدام نتوانستند عطر و طعم اين سريال را كمرنگ كنند و بالعكس تلالو آن با گذر زمان فزوني يافته است.
3) هنوز هم گاهي كه به شهرك سينمايي هزاردستان حاتمي مي‌روم، دلم مي‌گيرد. تركيبي از نوستالژي و حسرت و افسوس. هرچند هنوز فضاي دكورهاي ساده اين سريال در ميان دكورهاي سريال‌هاي ديگر كه در اين سه دهه اخير در اطراف آن شكل گرفته‌اند، تشخص خاصي دارد اما متاسفانه در اين سال‌ها با مديريت‌هاي ناآشنا با ارزش‌هاي اين‌گونه شهرك‌ها اين ميراث سريال و حاتمي به تدريج تحليل رفته و رو به زوال است. از ورودي محقر و بي‌تناسب شهرك تا سرديس‌هاي بي‌كيفيتي كه ظاهرا در بزرگداشت بازيگران سريال روبه‌روي آن نصب شده.اغلب نماها بر اثر نگهداري نامناسب در برابر عوامل طبيعي و انساني آسيب ديده (و حتي چندتايي نيز بر اثر بي‌توجهي از بين رفته‌اند) تا گراندهتل كه در دوره‌اي به جهت درآمدزايي به مراسم عروسي‌ها اجاره داده مي‌شد.از تابلوها و ويترين‌ها و وسايلي كه حاتمي به سختي تدارك ديده بود تقريبا اثري نمانده و در نهايت مقاومتي كه در تمام اين سال‌ها مسوولان در برابر ناميدن اين شهرك به نام موسس آن «علي حاتمي» (كه مهم‌ترين نقش را در شكل‌گيري آن داشت) داشته‌اند (در دوراني با نام بي‌مسماي «غزالي» مالك قبلي زمين و اكنون نيز شهرك سينمايي «ايران» نامگذاري شده). واقعا اگر بر اين مجموعه، مديريتي كاربلد و فرهنگي حاكم بود، مي‌توانست آن را با تمام جذابيت‌هاي دكورها تبديل به قطب فرهنگي تهران كند و ارزش‌هاي هنري اين مجموعه را نيز حفظ و ارتقا دهد. ياد سال‌ها پيش مي‌افتم كه در يكي از جلساتي كه افتخار هم‌صحبتي با «حاتمي» را در دفتر «هدايت فيلم» داشتم، او با چه عشقي از اين سريال و شهرك ياد مي‌كرد و ايده‌هايي كه براي آينده آن داشت. «هزاردستان» كه اگر مسير هموارتري را در توليد طي مي‌كرد، مي‌توانست هم از جهت زماني و هم ساختاري چند برابر نسخه فعلي ارزش‌هايش ارتقا يابد، خالقش «حاتمي» هم اگر زمينه مساعدتري براي فعاليت داشت و مانع‌تراشي‌ها نبود، مي‌توانست پروژه‌هاي بزرگ ديگري همچون «ملكه‌هاي برفي»، «محمد رسول‌الله»، «جهان پهلوان تختي» و... را نيز به آثار برجسته كارنامه‌اش و سينماي ايران اضافه كند.

از :اعتماد
برچسب ها: علي حاتمي
نظر شما