شنبه ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۰:۱۸
کد خبر: ۵۲۳۶۹
|
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۹
امام بزرگوار ما در حق اين ملت و در حق اين كشور پدرى كرد. پدر امت، يعنى مظهر مهربانى و رحمت و مظهر اقتدار و صلابت و شخصيت؛استحكام شخصيت پدرانه، در كنار محبت و مهربانىِ پدرانه. علاوه‌ى بر اينها، امام پدرجنبش اسلامىِ امروز در دنياى اسلام است.
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

به گزارش «شهر»، حضرت آيت الله خامنه اي ، رهبر معظم انقلاب در مراسم ارتحال امام(ره) سخنان خود را اينگونه آغاز کردند: «الّذى يريك حينتقوم. و تقلّبك فى السّاجدين. انّه هو السّميع العليم.(1)

 

 خداوندرا سپاسگزاريم كه فرصتى ديگر به ما عنايت كرد تا در كنار مرقد امام و پيشوا و رهبرو مرشد بزرگ اين ملت، يك بار ديگر گرد هم جمع شويم، براى تجديد عهد و تجديد بيعت بااين امام بزرگوار، و بازخوانى سيره و درسهاى امام - كه درسهاى انقلاب است - و براىروشن كردن راه آينده‌مان و تصحيح مسيرمان.

 

 اين روزها مصادف است با عيد مبارك ولادت امير مؤمنان (سلام اللّه عليه) كه پدر امت بود. مردم ما روز سيزدهم رجب را «روز پدر» ناميده‌اند. امام بزرگوار ما در حق اين ملت و در حقاين كشور پدرى كرد. پدر امت، يعنى مظهر مهربانى و رحمت و مظهر اقتدار و صلابت و شخصيت؛استحكام شخصيت پدرانه، در كنار محبت و مهربانىِ پدرانه. علاوه‌ى بر اينها، امام پدرجنبش اسلامىِ امروز در دنياى اسلام است. يكى از خطوط اصلى در سيره‌ى امام و منش امامكه امروز به آن ميپردازيم و درباره‌ى آن قدرى بحث ميكنيم، دميدن روح عزت ملى در كالبدكشور است. بحث درباره‌ى اين حركت عظيم امام كه عزت ملى را در كشور ما و ملت ما زندهكرد، يك بحث متكى به واقعيات جامعه است؛ يك بحث صرفاً ذهنى نيست. عزت يعنى چه؟ عزت به معناى ساخت مستحكم درونى يك فرد يا يك جامعه است كه او را در مقابله‌ى با دشمن،در مقابله‌ى با موانع، داراى اقتدار ميكند و بر چالشها غلبه ميبخشد.

 

 در ابتدايك بحث قرآنىِ كوتاهى را عرض كنم. در منطق قرآن، عزت واقعى و كامل متعلق به خداوند و متعلق به هر كسى است كه در جبهه‌ى خدائى قرار ميگيرد. در مصاف بين حق و باطل، بينجبهه‌ى خدا و جبهه‌ى شيطان، عزت متعلق به كسانى است كه در جبهه‌ى خدائى قرار ميگيرند.اين، منطق قرآن است. در سوره‌ى فاطر ميفرمايد: «من كان يريد العزّة فللّه العزّة جميعا».(2)در سوره‌ى منافقون ميفرمايد: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنين و ليكنّ المنافقينلايعلمون»؛(3) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پيامبر و به مؤمنين است؛ اگرچه منافقانو كافردلان اين را درك نميكنند؛ نميفهمند كه عزت كجاست، مركز عزت واقعى كجاست. در سوره‌ىنساء، درباره‌ى كسانى كه خود را متصل به مراكز قدرتهاى شيطانى ميكنند، براى اينكه حيثيتىبه دست بياورند، قدرتى به دست بياورند، ميفرمايد: «أ يبتغون عندهم العزّة فانّ العزّةللّه جميعا»؛(4) آيا دنبال عزتند اين كسانى كه به رقباى خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهاىمادى پناه ميبرند؟ عزت در نزد خداست. در سوره‌ى مباركه‌ى شعراء، گزارشى از مجموعه‌ىچالشهاى پيامبران بزرگ را مطرح ميفرمايد - درباره‌ى حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت هود،حضرت صالح، حضرت شعيب، حضرت موسى - مفصل درباره‌ى چالشهاى اين پيامبران بزرگ بحث ميكندو گزارش الهى و وحى را به گوش مردم ميرساند. در هر مقطعى كه ميخواهد غلبه‌ى جبهه‌ىنبوت را بر جبهه‌ى كفر بيان بفرمايد، ميفرمايد: «انّ فى ذلك لاية و ما كان اكثرهم مؤمنين.و انّ ربّك لهو العزيز الرّحيم»؛(5) يعنى با اينكه طرف مقابل اكثريت داشتند، قدرت دستآنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبهه‌ى توحيد بر آنها پيروز شد؛در اين يك آيتى است از آيات الهى، و خداى تو عزيز و رحيم است. بعد از آنكه قرآن اينگزارش را در طول سوره‌ى مباركه‌ى شعراء هى تكرار ميكند، تكرار ميكند، در آخر سوره خطاببه پيغمبر ميفرمايد: «و توكّل على العزيز الرّحيم»؛ به اين خداى عزيز و رحيم كه تضمينكننده‌ى غلبه‌ى حق بر باطل است، توكل و تكيه كن. «الّذى يريك حين تقوم. و تقلّبك فىالسّاجدين»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قيام، در حال سجده، در حال عبادت، در حالحركت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را مى‌بيند؛ «انّه هو السّميع العليم».پس در منطق قرآن، عزت را بايد از خداوند طلب كرد.

 

 وقتى كه عزت شامل حال يك انسان، يك فرد يا يك جامعه ميشود، مثل يك حصار عمل ميكند، مثل يك باروىمستحكم عمل ميكند؛ نفوذ در او، محاصره‌ى او، نابود كردن او براى دشمنان دشوار ميشود؛انسان را از نفوذ و غلبه‌ى دشمن محفوظ نگه ميدارد. آن وقت هرچه اين عزت را در لايه‌هاىعميق‌تر وجود فرد و جامعه مشاهده كنيم، تأثيرات اين نفوذناپذيرى بيشتر ميشود؛ كار بهجائى ميرسد كه همچنان كه انسان از نفوذ و غلبه‌ى دشمن سياسى و دشمن اقتصادى محفوظ ميماند،از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلى، يعنى شيطان هم محفوظ باقى ميماند. آن كسانى كه عزتظاهرى دارند، اين عزت در دل آنها، در درون آنها، در لايه‌هاى عميق وجود آنها نيست؛لذا در مقابل شيطان بى‌دفاعند، نفوذپذيرند.

 

 معروف استكه ميگويند اسكندر مقدونى در يك راهى ميگذشت، مردم به او كرنش ميكردند. يك مرد پارساىمؤمنى در يك گوشه‌اى نشسته بود، كرنش نكرد، احترام نكرد، بلند نشد. اسكندر تعجب كرد،گفت: او را بياوريد. او را آوردند. گفت: تو چرا در مقابل من كرنش نكردى؟ گفت: زيراتو غلامِ غلامان منى؛ چرا در مقابل تو كرنش كنم؟ گفت: چطور؟ گفت: زيرا تو غلام شهوتو غضب خود هستى، و شهوت و غضب غلامان منند، در اختيار منند، من بر آنها غالبم.

 

 بنابرايناگر عزت نفس در درون لايه‌هاى عميق وجود انسان نفوذ كرد، آن وقت شيطان بر انسان اثرنميگذارد؛ هوى‌هاى نفس در انسان اثر نميگذارد؛ شهوت و غضب، انسان را بازيچه‌ى خود قرارنميدهد.

 

 ما امامرا اينجور شناختيم. امام در طول حيات، چه در حوزه‌ى علم و تدريس، چه در دوران مبارزه‌ىدشوار، و چه در حوزه‌ى مديريت و حاكميت - آن وقتى كه در رأس كشور قرار گرفت و مديريتجامعه را در قبضه گرفت - در همه‌ى اينها مصداق «و توكّل على العزيز الرّحيم» بود. براىهمين بود كه كارهاى بزرگى كه همه ميگفتند نشدنى است، با طلوع امام، اين كارها شدنىشد؛ همه‌ى سدهائى كه گفته ميشد شكستنى نيست، با حضور امام، اين سدها شكستنى شد. اوعلاوه بر اينكه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوى بود، روح عزت را در ملت هم زنده كرد.اين، كار بزرگ امام بزرگوار بود؛ كه من دوباره برميگردم، درباره‌ى اين نكته توضيح خواهمداد. ملت ما با احساس عزتى كه از درسهاى انقلاب و امام آموخت، توانست خود را كشف كند.ملت، خود را كشف كرد، توانائى‌هاى خود را كشف كرد؛ و چنين شد كه ما در اين چند دهه،بسيارى از تحقق وعده‌هاى الهى را با چشم خود ديديم؛ چيزهائى را كه در تاريخ ميخوانديم،در كتابها ميديدم، در مقابل چشمِ خودمان مشاهده كرديم؛ غلبه‌ى مستضعفين را بر مستكبرين،بى‌بنيادى قصرهاى بظاهر باشكوه مستكبران و بسيارى از حوادث ديگر را در اين سالها ديديم.

 

 من ميخواهمبر روى اين مسئله‌ى «عزت ملى» تكيه كنم تا به يك نقطه‌ى مورد نظر برسم. امروز روز بزرگىاست؛ سالگرد رحلت بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران است. امروز ياد امام بزرگوارمان ازهميشه زنده‌تر است. ميراث بابركت او امروز در اين كشور و در دنياى اسلام در مقابل چشمهمگان است. روى برخى از ابعاد وجودى اين حركت تكيه كنيم.

 

 عزت ملى.ما ايرانى‌ها در طول تاريخ طولانى خودمان دورانهاى متفاوتى را گذرانده‌ايم؛ عزت همداشتيم، ذلت هم داشتيم؛ اما در اين دوران طولانىِ دويست ساله‌ى منتهى به انقلاب، مايك دوران سختِ تاريكِ ذلت را گذرانديم. خيلى‌ها از تاريخ بى‌خبرند، و خيلى‌ها تاريخرا سرسرى نگاه ميكنند. بايد در تاريخ تعمق كرد، از تاريخ درس گرفت. ما در اين دويستسال، يك دوران تاريكِ ذلت را از سر گذرانديم. نشانه‌هاى اين ذلت، زياد است. ما در تماماين دوران، در حوزه‌ى سياست، يك ملت منزوى بوديم؛ در فعل و انفعالات منطقه‌ى خودمان- چه برسد به فعل و انفعالات جهان - هيچ تأثيرى نداشتيم. در اين دوران دويست ساله،استعمار به وجود آمد. دولتهاى مستعمر از اقصى‌ نقاط عالم به منطقه‌ى ما آمدند؛ كشورهائىرا گرفتند، ملتهائى را اسير كردند، منابع ثروت ملتها را غارت كردند. در اين دويست سال،دولت ايران و ملت ايران، بى‌خبر و غافل، به حوادث نگاه ميكردند؛ حتّى شايد از حوادثمطلع هم نميشدند، چه برسد به اينكه بخواهند در آن حوادث دخالت كنند و تأثير بگذارند.در حوزه‌ى اقتصاد، وضع ما روزبه‌روز به طرف انحطاطِ بيشتر حركت ميكرد. در حوزه‌ى علمو فناورى، بكلى عقب‌مانده بوديم؛ هيچ دستاورد علمى‌اى كه قابل توجه و قابل عرضه باشد،در مقابله‌ى با حركت عظيم علمى در دنيا نداشتيم. در سياست داخلى خودمان، دستخوش سياستهاىبيگانگان بوديم. استعمارگرها، قدرتهاى مسلط دنيا، بر روى حكومتهاى ما اثر ميگذاشتند؛آنها را به اين طرف و آن طرف ميكشاندند، به آنها تحميل ميكردند، از آنها كار ميكشيدند؛و دولتهاى ما، پادشاهان ما، قدرتهاى مسلط ما، هيچ عكس‌العمل شايسته‌ى انسانىِ افتخارآميزىاز خودشان نشان نميدادند. حتّى در زمينه‌ى حفظ تماميت ارضى كشور، حفظ حاكميت دولتها،ضعف خجالت‌آورى را در اين دورانِ دويست ساله مشاهده و تجربه كرديم. در همين دورانِدويست ساله است كه معاهده‌ى ذلتبار تركمانچاى و قبل از آن، معاهده‌ى گلستان اتفاق افتاد؛هفده شهر قفقاز را از ايران جدا كردند. در همين دورانِ دويست ساله بود كه آمدند بوشهرما را اشغال كردند، بدون كمترين مقاومتى از سوى دولت و دولتى‌ها. در همين دوران بودكه يك دولت بيگانه آمد در قزوين اردوى نظامى زد و دولت مركزى تهران را تهديد كرد كهبايد فلان كار را بكنيد، فلان اقدام را بكنيد، فلان كس را بيرون كنيد، والّا به تهرانحمله ميكنند. يعنى تا قزوين جلو آمدند، تهران را تهديد كردند، دولت مركزى در تهرانبه خود ميلرزيدند. اگر شخصيتهاى نادرى در اين ميان نبودند، قطعاً تسليم اولتيماتومآن دولت بيگانه ميشدند. در همين دوران بود كه دولت انگليس آمد حكومت پهلوى‌ها را درايران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب كردند، از يك مركز فرودستى او را بالا كشيدند،به سلطنت كشور رساندند و سلطنت او را در كشور به صورت يك قانون درآوردند و همه‌ى اموررا به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختيار خودشان بود. در همين دوران بودكه قرارداد ننگين 1299 - 1919 ميلادى - اتفاق افتاد؛ كه بر طبق اين قرارداد، اقتصادكشور به دست بيگانه مى‌افتاد و سياست كشور و اقتصاد كشور يكباره در اختيار دشمنان ايرانقرار ميگرفت. در همين دوران بود كه رئيس سه كشور - كه متحدين جنگ بودند - به تهرانآمدند و بدون اينكه از دولت اجازه بگيرند، بدون اينكه به دولت مركزى كمترين اعتنائىبكنند، در اينجا جلسه تشكيل دادند. روزولت، چرچيل و استالين به ميل خودشان به تهرانآمدند و جلسه تشكيل دادند؛ نه از كسى اجازه گرفتند، نه گذرنامه‌اى نشان دادند. محمدرضاكه آن روز پادشاه ايران بود، مورد اعتناى اينها قرار نگرفت؛ آنها به ديدن او نرفتند،او به ديدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برايش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببينيد ذلت يكدولت مركزى كه سرريز ميشود بر روى مردم، تا كجاها منتهى ميشود؟ اين، حضيض ذلت يك حكومتو يك ملت است. اين، مال دوران دويست ساله‌ى ماست.

 

 البته دراين ميان، استثناهائى وجود داشت: مثلاً يك اميركبيرى سه سال بر سر كار آمد. يا فتواىميرزاى بزرگ شيرازى توانست قضيه‌ى تنباكو را فيصله بدهد. يا علما در قضيه‌ى مشروطيتدخالت كردند. يا نهضت ملى شدن نفت در يك دوره‌اى به راه افتاد. همه‌ى اينها كارهاىكوتاه‌مدت، موقت و بعضاً بكلى ناكام بود؛ اما روال كلى، حركت كلى، حركت ذلت بود كهبر اين ملت بزرگ، بر اين ملت تاريخ‌ساز، بر اين ملتِ داراى مواريث عظيم تاريخى تحميلشده بود.

 

 انقلابكبير اسلامى بكلى جهت را عوض كرد و ورق را برگرداند. همت امام - كه رهبر اين انقلابو زمامدار اين انقلاب و پيشواى اين انقلاب بود - بر اين گماشته شد كه روح عزت ملى رادر اين مردم احياء كند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما ميتوانيم»را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جايگزين كرد؛ اين همان فرهنگ قرآنى است كه فرمود:«و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين».(6) خود ايمان به معناى علواست. ايمان وسيله‌ى علو مادى است، اما فقط اين نيست؛ نفس ايمان علوآور است، عزت‌آوراست، يك ملت را رشد ميدهد. خود امام جلو افتاد، رهبرى كرد، آن وقت انگيزه‌ها در مردمبيدار شد، همتها در مردم بيدار شد، استعدادها جوشيدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم درصحنه، زمينه‌ى جلب رحمت الهى شد. اين، نكته‌ى بسيار عظيمى است. رحمت الهى گسترده است؛اما تا انسان ظرف خود را آماده نكند، اين باران رحمت گير او نمى‌آيد. ملت ما به صحنهآمد، خود را در وسط ميدان قرار داد، اين شد زمينه‌ى رحمت الهى و هدايت الهى؛ هدايتالهى شامل حال او شد، رحمت الهى شامل حال او شد، حركتِ بى‌وقفه آغاز شد؛ حركت به سمتعزت، حركت رو به جلو، حركت عزت‌آفرين؛ البته گاهى كند، گاهى تند، اما بدون وقفه و تعطيل.

 

 وقتى ادبياتانقلابى امام را ملاحظه ميكنيد، مى‌بينيد تكيه‌ى اصلى بر روى ساخت درونى ملت است؛ احياىروح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با به‌خودبستن، بلكه با استحكام ساخت درونى.آنچه كه ما بايد به آن توجه كنيم، اين است كه اين يك كارِ مقطعى نيست؛ اين يك كارِمستمر است، يك كارِ ادامه‌دار است. ملت بايد با عوامل ركود و ايستائى مقابله كند. عواملىوجود دارد كه يك انسان پيشرو را، يك ملت پيشرو را متوقف ميكند. بعضى از اين عوامل دردرون خود ماست؛ بعضى از اين عوامل، تمهيدات دشمن است. اگر بخواهيم دچار ركود نشويم،دچار ذلت نشويم، دچار عقبگرد نشويم، دچار همان وضعيت دوزخىِ قبل از انقلاب نشويم، بايدحركتمان متوقف نشود. اينجاست كه با يك مفهومى به نام «پيشرفت» روبه‌رو ميشويم. بايددائم پيشرفت كنيم. اين عزت ملى، اين استحكام درونى، اين ساخت مستحكم، بايستى دائم درحال جلو رفتن باشد و ما را به پيشرفت برساند. اين دهه به «دهه‌ى پيشرفت و عدالت» نامگذارىشده است. عدالت هم در دل پيشرفت است. پيشرفت، فقط پيشرفت در مظاهر مادى نيست؛ در همه‌ىابعاد وجودى انسان است؛ كه درونش آزادى هم هست، عدالت هم هست، اعتلاى اخلاقى و معنوىهم هست؛ اينها همه در مفهوم پيشرفت هست. البته در آن، پيشرفت مادى، پيشرفت مظاهر زندگى،پيشرفت علمى هم وجود دارد. امام با آن حركت خود، ما را در جاده‌اى قرار داد كه بايددر اين جاده پيش برويم. هرگونه توقف در اين جاده، ما را به عقبگرد ميرساند. ملتى كهاز حقيقت عزت برخوردار شده است و در جاده‌ى پيشرفت قرار گرفته است، اگر اين نعمت راكفران كند، آن وقت مصداق اين آيه‌ى شريفه ميشود كه: «أ لم تر الى الّذين بدّلوا نعمتاللّه كفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم يصلونها و بئس القرار»؛(7) دنيا دوبارهدوزخ خواهد شد، زندگى دوباره تلخ خواهد شد. ملتها اگر ايستادگى نكنند و پيش نروند،دوباره همان سختى و سياهىِ دوران ذلت بر سر آنها سايه‌افكن خواهد شد.

 

 ما امروزدر مسئله‌ى عزت ملى و پيشرفتِ ناشى از آن با يك الگوى زنده مواجه‌ايم. عرض كردم؛ بحثما يك بحث ذهنىِ محض نيست. يك الگوى زنده در مقابل ماست و آن، خود اين ملت و اين جامعهاست؛ يك مدلِ تجربه شده و امتحان داده. ملت ايران با اين مدل، با اين الگو وارد ميدانشده. من نمونه‌هائى از پيشرفت ملت ايران را عرض ميكنم؛ هر كدام از اينها يك شرح مفصلو مصداقهاى متعدد دارد.

 

 يك نمونهاز پيشرفت ملت ايران، غلبه‌ى بر همه‌ى چالشهاى سياسى و نظامى و امنيتى و اقتصادى درطول اين سى و سه سال است. هدف آنها از اين چالشها، از بين بردن موجوديت نظام بود؛ موجوديتنظام را آماج قرار داده بودند. ملت بر همه‌ى اين چالشها پيروز شد. در اين ميدان، يكروز كه دنيا دست شرق و غرب بود، ملت ايران بر شرق و غرب پيروز شد؛ امروز كه به حسبظاهر، دنيا در دست غربِ گمراه است، ملت ايران توانسته است بر اين غربِ گمراه پيروزشود.

 

 نمونه‌ىديگر از پيشرفت ملت ايران اين است كه ما ملت ايران، امروز از لحاظ قدرت سياسى، از لحاظقدرت تأثيرگذارى بر تحولات دنيا و حضور در فعل و انفعالات منطقه‌ى خودمان، بلكه ديگرمناطق جهان، از اول انقلاب بمراتب قوى‌تريم. اين مسئله، نمونه‌هائى دارد، شواهدى دارد؛اين را دشمنان ما ميگويند. يكى از رؤساى رژيم جعلى صهيونيستى، كه دشمن شماره‌ى يك ملتايران و انقلاب ايران است، اعتراف ميكند و ميگويد - اينها عين عبارت اوست - امروز يكنيروى قدرتمندى وجود دارد كه در خلاف جهت هدفهاى ما پيش ميرود و ايران رهبرى اين قدرترا به دست گرفته است. اين سياستمدارِ درمانده و حيرت‌زده اعتراف ميكند و ميگويد امروزپشت مرزهاى ما خمينى خيمه زده است! يك سياستمدارِ كهنه‌كارِ شناخته‌شده‌ى آمريكائىهم كه ما با وضع او كاملاً آشنا هستيم، در يك جلسه‌اى مقايسه ميكند آمريكاى 2001 ميلادىرا با آمريكاى 2011، ميگويد - كه اين حرفها همه مال همين دو سه ماه اخير است - كدامديوانه‌اى وضعيت آمريكاى ابرقدرتِ اول هزاره را به شرائط رقتبار آمريكا در سال2011 - سال گذشته‌ى ميلادى - تبديل كرده است؟ بعد ميگويد: اين تحولاتى كه اتفاق افتادهو به اين وضع منتهى شده است، دامن‌زننده‌ى به اين تغيير، ايران است. معناى اين جملاتاين است كه امروز ملت ايران توانسته است با حضور خود، با استقامت خود، با عزت خود،با صلابت خود، بر روى حوادث مهم جهان و حوادث مهم منطقه، اين تأثيرات ژرف را باقى بگذارد.اين هم يك شاخص از شاخصهاى پيشرفت، كه عرض كردم عينى و جلوى چشم ماست.

 

 يك شاخصديگر، حجم خدمات عمرانى و آبادانى در اين كشور پهناور است. امروز شما ميتوانيد در همه‌ىگوشه و كنارهاى اين كشور، خدمات عمرانى را، خدمات آبادانى را، سازندگى را به معناىوسيع كلمه مشاهده كنيد؛ كه سال به سال هم افزايش پيدا ميكند. اين از جمله‌ى شاخصهاىمهم پيشرفت يك ملت است. از جمله‌ى شاخصهاى پيشرفت اين است كه پيچيده‌ترين طرحها، پيچيده‌تريندستگاه‌هاى صنعتى، سازه‌هاى مهندسى، كارخانه‌هاى فولاد، نيروگاه‌ها و كارهاى بزرگ كهدر اين كشور انجام ميگيرد، تماماً به دست متخصصان ايرانى و جوانهاى ساخته‌شده‌ى انقلاباست. ما امروز در بسيارى از كارهاى مهمى كه در اين كشور انجام ميگيرد، هيچ احتياجىبه حضور متخصصان خارجى نداريم. اين كشورى كه يك اسفالت ميخواستند بكنند، يك پل ميخواستندتوى خيابان بزنند، بايستى از بيرون اشخاصى را مى‌آوردند، امروز كارهاى بزرگ، سازه‌هاىعظيم مهندسى، كارهاى پيچيده انجام ميدهد. انجام‌دهنده، همين جوانهائى هستند كه در محيطانقلاب پرورش پيدا كردند، بارور شدند، بالنده شدند، بارها را بر دوش گرفتند.

 

 يك شاخصديگر، شتاب علمى كشور است - كه بارها اعلام شده، تكرار شده - توليداتِ نمايه شده، رتبه‌ىعلمى كشور در سال 2011 ميلادى؛ كه اينها همه‌اش افتخارآفرين است. اين هم قضاوت ما نيست؛قضاوت مراكز علمىِ رسمى دنياست كه آنها دارند ميگويند. ميگويند رشد علمى كشور، يازدهبرابرِ متوسط رشد دنياست؛ و سال 2011 نسبت به سال قبل، بيست درصد هم افزايش پيدا كرده؛اين را آنها دارند ميگويند. در بعضى از حوزه‌ها، مثل حوزه‌ى هسته‌اى، حوزه‌ى نانو،حوزه‌ى سلولهاى بنيادى، حوزه‌ى هوافضا، حوزه‌ى زيست‌فناورى، وضع ما درخشان است. كارهائىكه دارد انجام ميگيرد، كارهاى درخشانى است كه در دنيا به شكل معدودى وجود دارد. دربين اين همه كشور دنيا - كشورهاى به اصطلاح پيشرفته و غير پيشرفته - بعضى از اين كارهافقط در پنج كشور يا در ده كشور يا در پانزده كشور، بيشتر وجود ندارد. به ما هم كه هيچكمك علمى نكردند. درِ مراكز علمى پيشرفته‌ى دنيا به روى دانشجوهاى ما بسته است؛ اينهااز درون جوشيده است. و البته همين جا در حاشيه عرض بكنم؛ اين تحريمهائى كه انجام گرفت،بزرگترين كمك را به ما در اين زمينه كرد.

 

 يكى ازمظاهر و نمونه‌ها و شاخصهاى پيشرفت، مردم‌سالارى اسلامى است، كه بايد به اينها توجهكرد؛ بسيار مهم است. ما انتخابهاى شورانگيزى در اين كشور داشتيم: انتخابات رياست جمهورىدر دوره‌هاى مختلف؛ كه از همه پرشورتر، دوره‌ى دهم در سه سال گذشته بوده است. همچنينانتخابهاى مجلس. ما نُه دوره‌ى قانونگذارى در كشور داشتيم؛ كه همه‌ى اين نُه دوره درروز هفتم خرداد، بدون يك روز تأخير، افتتاح شده است؛ اين چيز كوچكى است؟ در طول سىو سه سال، نُه دوره انتخابات مجلس برگزار شده است، نُه تا مجلس شوراى اسلامى تشكيلشده است، بدون يك روز تأخير. هيچ حادثه‌ى سياسى، حادثه‌ى امنيتى، حادثه‌ى اقتصادى،تهديدهاى دشمن نتوانسته است انتخابات را يك روز عقب بيندازد. در همه‌ى دوره‌ها، هفتمخرداد، روز تشكيل مجلس جديد است.

 

 مورد ديگر،انگيزه‌ها و شعارهاى انقلابى مردم است. شما نگاه كنيد جشنهاى يادبود انقلابهاى دنيادر كشورها چگونه انجام ميگيرد. يك مراسم رسمى‌اى درست ميكنند، يك عده‌اى از رجال يكجائى جمع ميشوند، احياناً نيروهاى مسلحى هم رژه ميروند. در ايران، سالروز پيروزى انقلاب- يعنى بيست و دوى بهمن - به وسيله‌ى ميليونها مردم در سرتاسر كشور با شوق و ذوقِ فراوانانجام ميگيرد؛ هر سال هم از سال قبل شورانگيزتر و مهمتر و بزرگتر؛ اين نشان‌دهنده‌ىزنده بودن اين ملت و پيشرفت اين ملت در اهداف انقلابى است.

 

 در تهذيبو تطهير روحيه هم همين جور. بعضى‌ها نگاه ميكنند به يك مظاهرى، مى‌بينند يك چند تاجوان، يك چند تا زن يا مرد، يك عمل خلافى انجام دادند، فوراً رويش يك قضاوت كلى ميگذارند؛اين غلط است. مردم به معنويات توجه دارند. شما همين روزها به مساجد دانشگاه‌ها برويد،ببينيد در اين روزهاى اعتكاف چه خبر است. از فردا جوانهاى ما ميروند در مساجد اعتكافميكنند. يكى از شلوغ‌ترين، گرمترين و پرشورترين مراكز اعتكاف، مساجد دانشگاه‌هاى ماست؛غير از مساجد عمومى و مساجد بزرگ، كه همه در آن شركت ميكنند. اين نشان‌دهنده‌ى حركتمردم به سمت معنويت است. با اينهاست كه ما ميتوانيم تشخيص بدهيم، قضاوت كنيم، حكم كنيمبه اين كه كشور ما، ملت ما، در حال پيشرفت است. در همه‌ى ابعاد، كشور دارد پيشرفت ميكند؛و همه در زير پرچم اسلام و در سايه‌ى دعوت الهى اين مرد بزرگ، اين انسان والا، اينجانشين بحق پيامبران و اولياء الهى. اين مرد بزرگ راه را در مقابل ملت ما باز كرد.

 

 محافل سياسىو رسانه‌اى دنيا از خطر ايران هسته‌اى دم ميزنند؛ كه ايران هسته‌اى خطر دارد! من ميگويماينها دروغ ميگويند، اينها فريبگرى ميكنند. آنچه آنها از آن ميترسند و بايد هم بترسند،ايرانِ هسته‌اى نيست؛ ايرانِ اسلامى است. ايران اسلامى است كه در اركان قدرت استكبارىزلزله انداخته است. ملت ايران اثبات كردند كه بدون تكيه‌ى به آمريكا، بدون تكيه‌ى بهقدرتهاى مدعى، بلكه با دشمنى‌هاى آمريكا و قدرتهاى مدعى دنيا، يك ملت ميتواند به پيشرفتواقعى دست پيدا كند. اين درس است؛ آنها از اين درس ميترسند. آنها ميخواهند به ملتهابباورانند، به زبدگان و نخبگان سياسى بباورانند كه بدون كمك آمريكا و بيرون از حوزه‌ىنفوذ آمريكا نميشود پيشرفت كرد. ملت ايران اثبات كرده است كه بدون آمريكا، بلكه بادشمنى آمريكا ميتواند به پيشرفت دست پيدا كند. اين درس بزرگى است؛ آنها از اين ميترسند.

 

 خب، حالامن حرف آخر را در اين زمينه عرض بكنم. عزيزان من، جوانهاى عزيز، مردم مؤمن! بله، ماركورد زديم، ما پيشرفت كرديم؛ اما اگر دلمان را به آنچه كه تاكنون به دست آورديم، خوشكنيم، شكست خواهيم خورد؛ اگر توقف كنيم، به عقب پرتاب خواهيم شد؛ اگر دچار غرور شويم،دچار عُجب و خودشگفتى شويم، به زمين خواهيم خورد؛ اگر ما مسئولان كشور - بخصوص اينديگر مربوط به ما مسئولان است - دچار خودمحورى شويم، دچار تكبر شويم، دچار خودشگفتىشويم، تودهنى خواهيم خورد. دنيا اينجور است، سنت الهى اين است. در پى كسب محبوبيت نباشيم،دنبال تمتعات دنيوى نباشيم، دنبال پرداختن به اشرافيگرى و تجملات نباشيم. ما مسئولين،خودمان را حفظ كنيم؛ همچنان كه اين مرد بزرگ خود را حفظ كرد. اگر ما اينجا دچار اشتباهشويم، مصداق همان آيه‌ى شريفه خواهيم شد كه: «و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم يصلونهاو بئس القرار».

 

 در راهپيشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتى ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافيگرى ممنوع است؛لذت‌جوئى ممنوع است؛ به فكر جمع كردن زخارف دنيا افتادن، براى مسئولين ممنوع است. بااين ممنوعيتهاست كه ميتوانيم به قله برسيم. ما داريم در دامنه حركت ميكنيم. ما هنوزبه قله نرسيده‌ايم؛ با آن فاصله داريم. آن روزى كه ملت ايران به قله برسد، دشمنى‌هاتمام خواهد شد. آن روزى كه ملت ايران به قله برسد، معارضه‌هاى خباثت‌آلود به پايانخواهد رسيد. ما تا آن روز فاصله داريم. حركت را بايد بى‌وقفه ادامه دهيم. من به جوانها،به مسئولين، به دانشجويان، به علماى بزرگوار، به كسانى كه توانائى سخن گفتن با مردمدارند، به كسانى كه تأثيرگذارى بر روى اذهان مردم دارند، عرض ميكنم: ما بايستى اينحركت به سمت پيشرفت را بى‌وقفه ادامه دهيم؛ هم در زمينه‌ى سياست، هم در زمينه‌ى علمو فناورى، هم بخصوص در زمينه‌ى اخلاق و معنويت. خودمان را تهذيب كنيم، خودمان را اصلاحكنيم، عيوب خودمان را بشناسيم و درصدد رفع آن عيوب بربيائيم. اگر اين كار را بكنيم،اين موانعى كه دشمنان ما بر سر راه ما ايجاد ميكنند، اثر نخواهد گذاشت. تحريم اثرىندارد. تحريم نميتواند ملت ايران را از حركت به جلو باز بدارد. تنها اثرى كه اين تحريمهاىيكجانبه و چندجانبه بر روى ملت ايران ميگذارد، اين است كه نفرت و دشمنى از غرب در دلمردم ما عميق‌تر ميشود.

 

 خب، صحبتاز عزت ملى است. اين جنبشها و انقلابهاى منطقه را كه نگاه كنيد، مى‌بينيد همه مرتبطبا عزت ملت است. اين انقلابها، از يمن و بحرين بگيريد تا مصر و ليبى و تونس و همچنينكشورهائى كه هنوز آتش زير خاكسترند و يك روزى شعله‌ور خواهند شد، همه‌ى اينها انگيزه‌شانبازگشت به عزت ملى و عدالت اجتماعى و آزادى، و همه در سايه‌ى اسلام است. اينكه ميگوئيمبيدارى اسلامى، اين حرف پايه‌دار است، ريشه‌دار است. ملتهاى مسلمان عدالت را ميخواهند،آزادى را ميخواهند، مردم‌سالارى را ميخواهند، اعتناى به هويت انسانها را ميخواهند؛اينها را در اسلام مى‌بينند، نه در مكاتب ديگر؛ چون مكاتب ديگر امتحان‌داده و شكست‌خورده‌اند.بدون مبناى فكرى هم كه نميشود به اين اهداف بلند دست پيدا كرد. آن مبناى فكرى بر حسبايمان و اعتقاد ملتهاى منطقه عبارت است از اسلام و بيدارى اسلامى. ماهيت جنبشها ايناست.

نظر شما