بازسازی ذهنی خانواده و شهر در «زیبا صدایم کن»/ تمرکز بر مفهوم «گذر شهری»
پنجمین نشست تخصصی روز نخست نهمین جشنواره بینالمللی فیلم شهر با موضوع «نقد فیلم» شامگاه دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴ در سالن شماره ۱۲ پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، در این نشست، رامتین شهبازی و مسعود سفلایی به تحلیل دو فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدرعاملی و «علفزار» ساخته کاظم دانشی پرداختند.
رامتین شهبازی در آغاز نشست، با تمرکز بر فیلم «زیبا صدایم کن»، این اثر را نمونهای موفق از روایت احساسی در سینمای شهری دانست. او با اشاره به حذف خانواده در روایت، این فقدان را عامل التهاب اجتماعی معرفی کرد و افزود: فیلم با بهرهگیری از تخیل کودکانه، از تصویر صرفاً تلخ فاصله میگیرد و به بازسازی ذهنی خانواده و شهر میپردازد.
شهبازی همچنین با مرور تاریخی بر حضور شهر در سینمای ایران، از نقش کلیدی شهر در شکلگیری شخصیتها و روایتها سخن گفت و تأکید کرد که حتی در فیلمهای آپارتمانی، شهر همچنان در متن روایت باقی مانده است.
او با اشاره به آثار کمدی نوستالژیک مانند «فسیل» و «هفتاد سی»، شهر را عنصر محوری این ژانر دانست و گفت: سینما و شهر از یک ریشه فکری مشترک، یعنی مدرنیته، سرچشمه گرفتهاند.
در ادامه، مسعود سفلایی با نگاهی فراتر از روایت فیلم، به پیوند تاریخی میان شهر، سینما و رسانههای تصویری پرداخت. او با اشاره به تحول عکاسی و ورود دوربینها به خیابان و بازار، شهر را از نخستین روزهای شکلگیری رسانههای تصویری، سوژهای اصلی دانست.
سفلایی با تمرکز بر مفهوم «گذر شهری» در فیلم «زیبا صدایم کن»، این عنصر را بستری برای روایت و اندیشهورزی معرفی کرد و افزود: دوربین در این فیلم همچون یک پرسهزن شهری حرکت میکند، تجربه میسازد و از دل خیابان، داستان را شکل میدهد. او همچنین با اشاره به مسیر خیابان ولیعصر در فیلم، آن را نمونهای از بازآفرینی زیبایی شهری در سینمای ایران دانست.
وی با تأکید بر نقش سینما در زنده نگهداشتن امید اجتماعی، گفت: سینما نباید صرفاً بازتابدهنده بحران باشد، بلکه باید توانایی ساختن رویا را نیز داشته باشد. زیبا صدایم کن» با ظرافت، امید را جایگزین فروپاشی میکند و از خشونت فاصله میگیرد.
مسعود سفلایی در نقد فیلم «علفزار» ساخته کاظم دانشی، به نقش شهر در شکلگیری روایت و روابط انسانی پرداخت. او با تأکید بر اینکه شهر صرفاً مجموعهای از ساختمانها نیست، گفت: شهر را آدمها میسازند؛ با فکر، با رابطه، با تجربه زیسته. حقیقت شهر در انسانهاست.
سفلایی با اشاره به اینکه داستان فیلم در یک شهر کوچک رخ میدهد، نزدیکی آدمها به یکدیگر را از ویژگیهای مهم این فضا دانست.
او شخصیت شهردار را نمادی از پیوند میان ساختار شهری و خانواده معرفی کرد و افزود: در این روایت، خانواده شهردار در مرکز ماجرا قرار دارد و همین امر، شهر را از یک فضای فیزیکی به بستری انسانی تبدیل میکند.
وی همچنین به نقش حاشیه شهر در شکلگیری درام اشاره کرد و گفت: افرادی که خارج از شهر زندگی میکنند و باغی را اجاره دادهاند، به واسطه فاصلهشان از مرکز، معنای تازهای به روایت میبخشند. اگر این فاصله نباشد، درام شکل نمیگیرد.
سفلایی فضای فیلم را «تلخ» و «دارک» توصیف کرد و افزود: یکی از نقاط ضعف فیلم شاید این باشد که مخاطب از میانه روایت، پایان را حدس میزند؛ اینکه شهردار موفق میشود ماجرا را پنهان کند و در نهایت، با یک کپشن پایانی، حقیقتی دیگر آشکار میشود.
او با تأکید بر اینکه همه شخصیتهای فیلم بخشی از شهر هستند، گفت: از قربانیان گرفته تا عاملان ظلم، از چهرههای رسمی تا افراد حاشیهنشین، همگی در زیرمتن شهر حضور دارند؛ حتی اگر دیده نشوند.
سفلایی نقش شخصیتهایی مانند زن سختگیر فیلم را نمونهای از بخشهای نادیده شهر دانست و افزود: فیلم با تمرکز بر این لایههای پنهان، تصویری چندوجهی از شهر ارائه میدهد؛ جایی که در نهایت، همه شخصیتها در نقطهای به هم میرسند.