يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۱۹:۲۴
کد خبر: ۱۲۷۶۶۹
|
تاریخ انتشار: ۰۸ آبان ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۰
معصومه نصیری*
هنر به مثابه کنشیکی از کارکردهای هنر پیام‌رسانی است. هنر مانند سایر پدیده های اجتماعی از قبیل خانواده، دین، اقتصاد، آموزش، ارتباطات، گروه ها و سازمان ها، تعامل و نقش های اجتماعی، اجتماعی شدن، آسیب های اجتماعی و... برگرفته از شرایط اجتماعی است. در نتیجه فروکاست آن به امری ذات گرایانه و تحلیل های صرفا زیبایی شناختی، بی توجهی به نقش اجتماعی هنر است. هنر یک نهاد اجتماعی است که اطلاعات فرهنگی، ارزش ها و استانداردهای هنجاری رفتار در آن عبور می کند.

این نگاه به هنر از هنر مرکزیت زدایی می کند و نشان می دهد که هنر همواره تولید اجتماعی است نه فرد (انگلیس ،1395: 52). شاعری که شعر می سراید، موسیقی دانی که قطعه آهنگی را می سازد یا نوازنده‌ای که آن را می نوازد، نقاشی که با دست های خود یک تابلوی چشم نواز خلق می کند، مجسمه سازی که با جان بخشیدن به مواد اولیه یک اثر زیبا می سازد و... همگی در راستای شرایط اجتماعی زمانه خود گام برداشته و اثر هنری را تولید می‌کنند.

 البته این به معنای نفی توان مندی و تلاش‌های هنرمند نیست؛ اما آن چه در این میان بیش از هر چیز دیگری حائز اهمیت است شرایط و مناسبات تولید اثر است و در حقیقت رابطه دو سویه هنر و جامعه؛ هنرمند و مردم ـ گروهی از تولید کنندگان هنر و گروه‌هایی از مردم در مقام مصرف کننده ـ که آن ها را به شیوه های خاص و در متن زمینه‌های اجتماعی معینی مصرف می کنند.

از کارکردهای مهم هنر در جامعه این است که اولا شیوه زندگی انسانی را حفظ و تقویت می کند. دوم اینکه هنر نمودار نوعی از زیبایی شناسی است که جهت گیری اجتماعی دارد. از این رو هنر در بسیاری از برهه‌های حساس اجتماعی به مثابه نوعی کنش اجتماعی عمل کرده و همواره در کنار سایر کنش های اجتماعی و سیاسی با شرایط جامعه هم سو بوده است.

می توان گفت این شرایط و مناسبات جامعه بوده است که به تولید محتوای هنر کمک کرده و از سوی دیگر همان بستر و شرایط موجود به بازتولید و گسترش اثر مدد رسانده است. این نهاد ها و روابط و شرایط اجتماعی هستند که بر تولید، توزیع، درک ودریافت آثار هنری اثرگذارند. موضوع زمانی نمود بیشتری خواهد داشت که محتوای هنر، نوعی بیان نقادانه  به مسائل داشته و بازتاب دهنده شرایط زمانه خود باشد. «امروزه هنرمندان زیادی در نقاط مختلف جهان با تفاسیر متفاوت و روش‌های گوناگون در حال تولید لحظه «رهایی» و فضایی دیگرگون برای مخاطبان خود هستند (آصف وزیری و طارقی، 1392).

در حقیقت چیزی که موفقیت هنر را تضمین می کند این است که تا چه حد توانسته باشد گروهی از مردم را متقاعد کند که او را باور کنند و کارش را بفهمند و به آن واکنش دهند. از این رو هنرمند نمی تواند به ارزش های این گروه بی تفاوت باشد. آنچه هنرمند را به خود مشغول می دارد دقیقا این است. طبیعتی که هنرمند بیان می کند نمی تواند همان طبیعتی باشد که در واقع به نظر می رسد، زیرا در روند آفرینش هنری این طبیعت دوباره تغییر شکل داده که این تغییر یک بار توسط جامعه و یک بار توسط هنرمند است (قائد محمدی، 125:1384).

در حقیقت این «ذهنیت گروهی» نه صرفا «بینش فردی» است که آفرینندگان آثار هنری را (در مقام اشخاص واقعی) در خلق آثار هنری یاری می رساند. یک اثر هنری به عنوان اثر هنری جایگاهی پیدا نمی کند مگر در پرتو همکاری شبکه پیچیده‌ای از کنشگران اجتماعی. (هینیک،1384). کنشگرانی که آن را می‌بینند و می‌شنوند. یک اثر گراقیتی بر روی دیوارهای شهر، یک موسیقی با ترانه‌ که بازگو کننده مطالبات اجتماعی مردم است، یک تابلوی نقاشی که ممکن است صحنه‌ای از جنگ های داخلی یک کشور را به تصویر کشیده باشد، یک تئاتر که با نمایشنامه‌ای بر آمده از دل حوادث اجتماعی زمانه بر روی صحنه رفته است و ... همگی نوعی کنش اجتماعی‌اند که به میانجی هنر و درون مایه‌های اجتماعی و سیاسی به نقد شرایط موجود می‌پردازند.

این جاست که هنر به مثابه کنش عمل کرده و در کنار سایر فعالیت های اجتماعی به رشد آگاهی جامعه در شرایط گوناگون کمک خواهد کرد.

 منابع :

آصف وزیری، کورش، طارقی، محمد وحید (1392)کندوکاوی در مفهوم کنش خلاق فردی و جمعی، روزنامه همشهری.

انگلیس، دیوید( 1395) جامعه شناسی هنر، ترجمه جمال محمدی، نشر نی.

قائدمحمدی، جواد (1384)  رهیافت های هنر در جامعه با تاکید بر جامعه شناسی هنر، فصل نامه تخصصی علوم اجتماعی صفحه 125. 

هینیک، ناتالی( 1384) جامعه شناسی هنر، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، نشرآگه.

*دانشجوی دکترای جامعه شناسی، کارشناس فرهنگی
نظر شما