يکشنبه ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
ساعت : ۲۱:۳۳
کد خبر: ۱۳۲۷۰۸
|
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۲
صغری دلداده بارانی در نشست پندانه عنوان کرد
صغری دلداده بارانی در نشست پندانه کتابخانه اشراق بیان کرد: مولوی در داستان «درخت بی‌برگی» می‌گوید از نامها بگذر و در معانی نظر کن تا آن معانی تو را به سمت ذات خداوند رهنمایی کند. به عقیده او تمامی اختلافات و جنگ‌ها بین مردم در همین نام‌های ظاهری است. چون به معنی توجه کنیم تمامی آن اختلافات و جنگها از میان خواهند رفت و آرامش و صلح برقرار خواهد شد.
شرح داستانی از دفتر دوم مثنوی / نظر به معانیبه گزارش پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ و هنر، صغری دلداده بارانی  دبیر کانون  ادبی کتابخانه اشراق در نشستی به شرح یک داستان از دفتر دوم مثنوی معنوی با نام «درخت بی‌مرگی» پرداخت و گفت: جستجوی درختی که میوه آن باعث عمر جاودان می‌شود یکی از داستان‌های لطیف و آموزنده مولوی است که برای همه سنین جذاب است.
وی در ادامه داستان را روایت و عنوان کرد: روزی مردی دانا به رمز حکایتی می‌گفت، درختی در هندوستان وجود دارد که هر کسی از میوه آن بخورد یا حتی میوه آن درخت را حمل کند نه مرگ به سراغش می‌آید و نه دچار پیری می‌شود. پادشاهی ساده دل در حال گذر از آن محل بود و این جمله را شنید و عاشق آن درخت و میوه اش شد.
بارانی ادامه داد: پادشاه سریع به دیوان کاخ رفت و یکی از دیوانیان دانای کاخ را برای یافتن آن درخت و میوه‌اش روانه هندوستان کرد. سالها می‌گذشت و آن قاصد بی‌نوا گرداگرد هندوستان را شهر به شهر و جزیره به جزیره و کوه به کوه جستجو می‌کرد و هیچ نمی‌یافت. به هر که می‌رسید نشانی آن درخت را جویا می‌شد، بین مردم بازیچه شده بود و هر زمان نشانی آن درخت را سوال می‌کرد عده‌ای با تمسخر به او پاسخ می‌دادند و می‌گفتند فقط دیوانگان به دنبال آن درخت هستند. عده‌ای دیگر برای خنده به او سیلی می‌زدند و از خود دورش می‌کردند و عده‌ای هم برای خنده بیشتر مدحش می‌کردند و می‌گفتند: چون تو انسان زیرک و باهوش و پاکدلی هستی بگرد حتما آن درخت را خواهی یافت و این جستجوی تو بی‌نتیجه و بی‌ثمر نخواهد ماند.
این کارشناس ادبی بیان کرد: تحمل این شکل مدح برای مرد قاصد از هر سیلی آشکاری محکم‌تر و سخت‌تر بود. آنها مرد بیچاره را با حالت تمسخر ستایش می‌کردند و می‌گفتند: در فلان جنگل درختی هست سبز رنگ و بسیار بلند و کلفت که بر‌گ‌هایی بسیار بزرگ دارد. مردک بیچاره چاره‌ای جز اطاعت از فرمان شاه نداشت. بالاجبار به آن نشانی‌ها می‌رفت و در این راه از هرکسی چیزی می‌شنید. سالیان سال در آن دیار غریب سختی می‌کشید و شاه نیز برای تشویق او برایش مال و اموال بسیار می‌فرستاد، اما جز اخباری اشتباه از آن درخت چیزی پیدا نمی‌کرد.
دبیر کانون ادبی ادامه داد: او نهایتا عاجز و درمانده شد و امیدش به ناامیدی مبدل شد. نالان و گریان دست از پا درازتر به سوی شهر و پادشاه خود روان شد. در بین راه خسته و ناامید در منزلی که شیخی دانا و دانشمند نیز در آنجا حضور داشت برای استراحت وارد شد. شیخ را دید و پیش خود گفت: من که ناامیدم حداقل پیش این شیخ می‌روم و بعد از دیدار و گفت‌وگو به راه خود ادامه می‌دهم شاید دعای خیر او بدرقه راه من باشد.
وی افزود: در حالی که اشک از دیدگانش روان بود پیش شیخ رفت و گفت: ای شیخ اکنون وقت ترحم و شفقت است که من مردی ناامید و درمانده‌ام و زمان لطف تو همین وقت است. شیخ پرسید: بگو تا بدانم از چه چیزی ناامیدی؟ مطلوب تو چیست و رو به چه مقصودی داری؟ پاسخ گفت: شاه مرا برای یافتن درختی انتخاب کرد که آن درخت در جهان بسیار نادر و کمیاب است. شاه گفت میوه آن درخت دارای آب حیات و جاودانگی است، سالیان سال درپی آن گشتم و حتی یک نشان از آن نیافتم و فقط خود را در معرض ریشخند و تمسخر ریشخندبازان قرار دادم.

او در ادامه گفت:, شیخ بلند خندید و گفت: ای ساده دل آن درخت علم است که در دانایی نهفته است. درخت علم درختی است بسیار بلند و شگفت‌انگیز و پهناور و آب حیات و جاودانگیش از دریای بی‌پایان ذات خداوند سرچشمه می‌گیرد. چون تو به معنی ظاهری آن توجه داشتی معنی باطنی را رها کردی و گمراه شدی. از علم با نام‌های مختلف یاد می‌شود یکی می‌گوید آن درخت است یکی آفتاب می‌نامدش و دیگری دریا و ابر. علم صدها هزار خاصیت دارد و کوچکترین خاصیتش جاودانگی است اگرچه یکتاست اما هزاران اثر و خاصیت دارد و هر اثر و خاصیتش بی‌شمار نام دارد. برای مثال پدر تو برای شخصی دیگر پسر است، برای دیگری باعث قهر و دشمنی و برای فرد دیگر مایه لطف و مهربانی، اما او یک نفر است با صدها هزار نام و صفات مختلف. هر کسی مانند تو فقط به دنبال نام بگردد کارش به ناامیدی خواهد کشید.
وی با بیان اینکه مولوی در این داستان می‌گوید از نامها بگذر و در معانی نظر کن تا آن معانی تو را به سمت ذات خداوند رهنمایی کند اظهار کرد: مولوی معتقد است تمامی اختلافات و جنگ‌ها بین مردم در همین نام‌های ظاهری است. چون به معنی توجه کنیم تمامی آن اختلافات و جنگ‌ها از میان خواهند رفت و آرامش و صلح برقرار خواهد شد.

نظر شما