یادداشت
فرهنگ؛ ریشهای که ما را نگه میدارد- معصومه آبرون
معصومه آبرون
فرهنگ، فقط مجموعهای از عادتها، آیینها، موسیقی، لباس یا زبان نیست. فرهنگ، زیربنای هویت ماست. چیزی است که در رفتارهای روزمرهمان ریشه دارد؛ در نوع نگاهمان به جهان، در کیفیت ارتباطمان با دیگران، و حتی در مواجهه با چالشها، شادیها، غمها و تفاوتها.
وقتی از فرهنگ سخن میگوییم، از «نحوهی بودن» خودمان حرف میزنیم؛ اینکه چگونه فکر میکنیم، چگونه احساس میکنیم، چگونه تصمیم میگیریم. فرهنگ همان چیزی است که بین ما و زمانهمان پیوند میزند؛ گذشتهمان را به حال و آیندهمان گره میزند، و از ما انسانهایی آگاهتر، مسئولتر و ریشهدارتر میسازد.
در روزگاری که جهان به سرعت در حال تغییر است، تکنولوژی از ما جلو زده، و اطلاعات با شتاب نور جابهجا میشود، آنچه ما را در برابر بیریشگی، بیهویتی و گمگشتگی حفظ میکند، فرهنگ ماست. فرهنگی که اگر آن را نادیده بگیریم، بهتدریج فراموش خواهیم کرد که از کجا آمدهایم، چرا اینجا هستیم و قرار است به کجا برویم.
فرهنگ، فقط موضوعی برای نمایش در جشنوارهها یا کتابهای درسی نیست؛ یک فرایند زنده، پویا و در حال تغییر است. فرهنگی که نتواند خود را با زمانه تطبیق دهد، تبدیل به یک ویترین خاکخورده میشود. اما فرهنگی که با آگاهی و خرد مراقبت شود، میتواند الهامبخش حرکتهای بزرگ اجتماعی، اخلاقی و انسانی باشد.
یکی از مهمترین ویژگیهای فرهنگ، قدرت آن در انتقال ارزشهاست. ارزشهایی مانند احترام، صداقت، انصاف، کار گروهی، همدلی و مسئولیتپذیری. این ارزشها، اگر در بستر فرهنگ نهادینه نشوند، تبدیل به شعارهایی پوچ خواهند شد که تأثیری در رفتار افراد ندارند.
کتابخانهها، فرهنگسراها، مدارس، رسانهها و حتی خانوادهها، مهمترین بسترهای شکلگیری و تقویت فرهنگاند. هر گفتوگو، هر کتاب، هر برنامه هنری و هر فعالیت داوطلبانهای که بر پایهی معنا و آگاهی شکل بگیرد، آجر کوچکی است در بنای فرهنگ عمومی جامعه.
فرهنگ، فقط میراث نیست، آینده هم هست. اگر میخواهیم فرزندانمان در جهانی انسانیتر، امنتر و عادلانهتر زندگی کنند، باید فرهنگ را جدی بگیریم؛ نه فقط در حرف، بلکه در عمل. فرهنگ را نمیتوان تحمیل کرد؛ فرهنگ را باید زیست، تجربه کرد، به نسل بعد منتقل کرد و در بستر جامعه آن را رشد داد.
ما نمیتوانیم جامعهای بسازیم که در آن گفتوگو، مدارا، خلاقیت و رشد جریان داشته باشد، مگر آنکه فرهنگ، در عمق آن جامعه نهادینه شده باشد. بدون فرهنگ، توسعه سطحی خواهد بود؛ و بدون ریشه، هیچ درختی دوام نمیآورد.
و در نهایت، شاید بتوان گفت: فرهنگ، ریشهای است که اگر خوب پاسداری شود، ما را در برابر طوفانها نگه میدارد.